امروزه ما با سبک هایی متنوعی روبرو هستیم. تنها یک سبک و یک نام بر سر زبان ها است و خودش را از بقیه جدا می سازد و بیشترین طرفدار را بین گیمر های این کره خاکی دارد آن هم First Person Shooter می باشد و یا به اختصار FPS و تا کنون هزاران بازی در این سبک به دنیای گیم ارائه شده و باز هم همانطور که همه ی شما می دانید و هم اکنون که در حال خواندن این متن هستید تنها نام یک بازی در ذهنتان میدرخشد Call of Duty.این فرنچایز افسار این سبک را به دست خود گرفت و رامش کرد و ایده ی خود را پیاده کرد و با هر نسخه نو آوری ها و استاندارد های جدیدی را به این سبک تزریق کرد تا آن را به کمال برساند به طوری که شرکت های بازی سازی این موقعیت را یک زمینه ی رقابتی فوق العاده جدی تلقی کردند و قوی ترین جنگجویان خود را روانه ی میدان این نبرد خونین کردند . اما این نبرد فقط به یک رقابت و کل کل بین شرکت های بازی سازی نبود بلکه از همان ابتدا پا به پای بازی ها و شرکت های سازنده شان طرفداران این فرنچایز ها به مقابله با یکدیگر پرداختند و هر کجا که سرک می کشیدیم و نامی از این عناوین می دیدیم می بایست خود را برای سیل عظیمی از نظرات و انتقاد های دو گروه آماده میکردیم ولی بهتر است که اینگونه نباشد زیرا …
عنوان:اولین DLC بازی COD:Advanced Warfare
با نام Havoc
ناشر:Activision
سازنده:Sledgehammer
پلتفرم:Ps3-Ps4-Xbox360-Xbox one-PC
سبک:شوتر اول شخص
تاریخ عرضه:۲۰۱۵/۰۱/۲۷
همین شرکت ها و بازی سازان و فرنچایز ها هستند که ایده های نوین را ارائه می دهند و هر ساله شما گیمر های تشنه ی بازی را سیراب میکنند پس چه بهتر که نگاهی منطقی در این زمینه داشته باشیم. اگر دقت کرده باشید بنده تا به اینجا از هیچ شرکت و بازی ای نام نبردم به جز Call of Duty چون نمیخواهم از بحث اصلی که نقد این بازی است خارج شوم و اضافه گویی کنم و همچنین هیچ علاقه ای برای زدن کوچکترین جرقه ای به فیتیله ی بمب نزاع بین طرفداران ندارم. این مقدمه را هم با توجه به دیده ها و شنیده های خودم لازم دانستم که با شما دوستان در میان بگذارم زیرا این مسئله امروزه به معضلی تبدیل شده است.
نسخه ی Advanced warfare شامل چهار DLC می باشد که به ترتیب نام های آنها Havoc و Ascendance و Supermacy و Reckoning میباشد و علاقه مندان میتوانند با خریداری Season pass این چهار بسته الحاقی را در زمان عرضه شان. دریافت کنند.
Advanced warfare را میتوان جسورانه ترین نسخه ی این فرنچایز نام برد زیرا Activision و Sledgehammer ریسکی کردند که سال ها در هیچ نسخه ای شاهد آن نبودیم . نسخه ای که با دیدن کوین اسپیسی به ویژه در Cut scene ها حس دیدن یک فیلم Blockbuster هالیودی را داشتیم و استفادهاز تجهیزات علمی تخیلی ای که با قابلیت های آن در میدان جنگ چه در بخش داستانی و چه در بخش چند نفره ورق را به نفع خود برمی گرداندیم. و اما هرچه که بوده گذشته است و اکنون این بازی عرضه شده است و Sledgehammer در این قمار برنده شده است ولی اینطور که معلوم است هیچ علاقه ای به ترک این عادت ندارد و ایده ی شگفت زده کردن گیمرها و طرفداران این سری را هنوز در سر می پروراند و با عرضه ی این بسته ی الحاقی این امر را اثبات کرد.
Havoc چهار مپ جدید برای بخش چند نفره(به نام های core و Drift و Urban و Sideshow) و مهمتر از همه ,بازگشت زامبی هایی که همیشه مورد علاقه ی طرفداران این سری بوده و در گذشته تنبل و لش بودند و هم اکنون با نام Exo Zombies بهینه و تجهیز شده اند را ,نیز ارائه میکند.
خاطرات زنده میشوند
شما به یاد دارید وقتی که Advanced Warfare معرفی شد تریلر هایی زیادی چه قبل و چه بعد از آن عرضه شد که بعضی از آنها مژده از بازگشتن مود دوست داشتنی و فوق العاده جذاب Zombie را داشتند . مود ی که برای اولین بار در نسخه ی World at War شاهد آن و رضایت مندی و شور شعف طرفداران از این مود بودیم . از آن نسخه به بعد باز هم طرفداران چشم به انتظار بودند تا دوباره طعم شیرین زامبی کشی را در این فرنچایز تجربه کنند اما نمیدانستند که باید تا نسخه ی Black ops صبر کنند. و حالا از آن موقع به بعد ما شاهد چنین جهش و تغییر عظیمی در این فرنچایز نبودیم تا به اینکه Advanced warfare را تجربه کردیم . نسخه ای سراسر تکنولوژی و نوآوری به طوری که بعضا گیمر ها با شنیدن این مسئله که مود زامبی قرار است به این نسخه برگردد کمی نگران میشدند که آیا باید با زامبی های نسل جدید و مجهز به تکنولوژی سر و کله بزنند یا خیر ؟
تا اینکه جواب خود را در اولین تریلری که از این مود عرضه شد گرفتند و هم خوشحال شدند هم ناراحت . خوشحال از بازگشت این مود و ناراحت از بازگشتی چنین قدرتمند و اینکه تجهیزات شما و Exo suit های شما برای Zombie ها هم هست.
با وجود اینکه مود زامبی در این سری متعارف شده بوده و فقط در نسخه هایی که ساخت آن به عهده ی Treyarch بود (مانند World at war و Black ops 1و ۲ )ما افتخار بازی کردن این مود را داشتیم,با این وجود این اولین بار است شرکتی که دستش چندین سال از این سری قطع بود,مجددا دست بر روی دنیای مردگان ندای وظیفه گذاشته و از حق نگذریم باید اعتراف کنیم که واقعا خوب کار کرده است و توانسته با ارائه دادن مواردی جدید ایراد هایی را در نسخه ی قبلی به رخ گیمر ها بکشد که هرگز به آن مسائل به عنوان ضعف نگاه نمیکردیم و این همان مسئله ی به کمال رساندن این سری در طی سال هاست که عرض کردم . ممکن است شما در هر نسخه رضایت خود را اعلام کنید و خرده ای به بازی نگیرید اما با تجربه ی نسخه ی بعدی متوجه ایرادات نسخه ی قبل میشوید.Sledgehammer توانسته بعضی از نقاط ضعف رنج آور این مود را از دفتر این فرنچایز پاره کرده و دور بیاندازد. شما دیگر لازم نیست که به طرز ملالت آوری کنار پنجره ها به حالت آماده باش بایستید تا سنگر های جادویی پیش روی شما سر هم شوند.ایستگاه های ارتقا و خرید اسلحه در پس زمینه میدرخشند و بدین شکل زمان بین موج حجوم زامبی ها صرفا به ارتقا تجهیزات و اسلحه ,به جای ایستادن و انتظار در یک گوشه, اختصاص داده میشود .
Exo Zombies
در یکی از مواجهات شما با موجی خونخوار از زامبی های پیشرفته در مپ Outbreak باید برای رسیدن به یکی از ساختمان های تحقیقاتی شرکت Atlas که توسط حجم عظیمی از زامبی ها محاصره شده مبارزه کنید و در این مواجهه ممکن است حسی آشنا به شما دست دهد اما این حس قبل از آن است که ایستگاه تست Exo suit ها را باز کنید و خود را اسیر شده درون آن و محاصره شده توسط تشکیلات کشنده ی Atlas بیابید.و اینجاست که Exo Zombie ها به عرصه ی ظهور می آیند.
در اینجا شما با موج هایی متراکم تر ,وحشی ترو فوق سریع تری نسبت به هر نوع مود زامبی ای در سری Black Ops روبرو هستید. این زامبی ها تبدیل به کابوس شما برای این مود میشوند به طوری که گاهی دست و دلتان به بازی نمیرود و حس نزدیک شدن به کنترلر را ندارید.با این اوصاف شما میبایست کاملا به توانایی های Exo suit خود از جمله Double jump و Exo dash تکیه کنید تا بتوانید اندکی این نبرد را پا یا پای کنید و فاصله ی خود را حدالمقدور دور نگه دارید تا بتوانید به سرعت خود را از این منجلاب بیرون بکشید چون گاهی در یک چشم به هم زدن خود را میان ده ها زامبی میابید آن هم نه در یک نقطه بلکه در سطح و طبقات مختلف به طوریکه با Jump زدن از یک کانتینر به کانتینر ی دیگر با گروهی تازه رودر رو میشوید.با چنین وضعی که شمار زامبی ها به سرعت افزایش پیدا میکند, زنده ماندن نیازمند یک کار گروهی همه جانبه است که بتوانید تا بعد از موج پانزدهم دوام بیاورید. با وجود اینکه شما Exo suit دارید هیچگونه حس برتری در میدان نبرد ندارید و چندی نمیگذرد که متوجه شوید که آن زامبی های رنگ و رو رفته با بافت های بازسازی شده ی نسخه های قبل با لباس های یک سره ی زرق و برق دار جایگزین شده اند. اگرفکر میکردید زامبی های فیلم ۲۸Days Later و یا Day Z چشمه ی کوچکی از زامبی های فرز و سریع بود پس به آنها قابلیت Super jump و Exo Dash را بیافزایید تا متوجه شوید که با چنین نسلی روبرو هستید.البته دوستان این نکته را هم گوشزد کنم که فکر پناه گرفتن در اتوبوس بیرون ساختمان تحقیقات به هیچ وجه به ذهنتان خطور نکند.
تمام این توصیفات را ندادم که از Exo zombie ها ایراد بگیرم بلکه همین زامبی های پیشرفته و هستند که آدرنالین را به گیمر و هیجان را به بازی نسبت به گذشتگان خود تزریق میکنند. درست مثل خود بازی به تنهایی.
این مود یک لذت تمام عیار به تنهایی نیست بلکه شما برای لذت برن و دست یابی به موج های بالاتر بایستی بیشتر عرق بریزید و زحمت بکشید . در بخش چند نفره و یا مود Survival اصلی خود بازی شما با NPC و بازیکنانی دست و پنجه نرم میکنید که حد و حدود فاصله را با شما رعایت میکنند و ناگهان با ۲۰ عدد از آنها در ده سانتی متری خود مواجه نمیشوید و این به این معناست که اگر در بخش چند نفره یک قاتل حرفه ای هستید به خودتان غره نشوید و برای این مود حسابی جدا باز کنید و این دورا مجزا کنید.اگر به خوبی قلق Exo suit را در دست دارید میتوایند kill های نمایشی وقهرمانانه زیبایی از زامبی ها بگیرید الیته با اندکی تلاش بیشتر از فشار دادن دکمه ی آنالوگ و استفاده از perk ه .Steady Aim
یکی برای همه و همه برای یکی.
مثل همیشه اگر بمیرید در راند بعدی Revive میشوید . و پس از زنده شدن در حینی که به سراغ تجهیزات و اسلحه ی خود که در مکان مرگ شما میدرخشد می روید علاوه بر آن باید شخصا به یک ایستگاه Exo خود را برسانید و یک دست Exo suit جدید برای خود مهیا کنیدو این امرپس از موج دهم قریب به غیر ممکن میشود و این مود کاملا به گونه ای طراحی شده که
از زیرکی و باهوشی شما سبقت بگیرد و گیمر را به چالش بکشاند و در زمانی که شما نتوانید با این مشکلات کنار بیایید یک ضعف عمده برای تیم خود محسوب میشوید و در نهایت به نوبه خود بی مصرف می باشید.پس هر وقت که فکر قهرمانانه ای به سرتان زد به بدبختی جور کردن یک دست Exoskeleton فکر کنید و قبل از تصمیماتی این چنین عجولانه تامل کنید زیرا همانقدر که شما به تیمتان نیازمندید آنها هم به شما احتیاج دارند.
ستاره های بی نور
یکی از نکات عجیب این DLC حظور پر خرج ستارگان هالیوودی همچون John Malkovich , Rose McGowan , نسخه ی پیر شده ی Bill Paxton و Jon Bernthaبازیگر سریال Walking Dead , به عنوان کاراکتر بازی می باشد . جدا از دیالوگ های یک خطه ی کمرنگ در بحبوحه ی نبرد با زامبی ها ما شاهد درخششی دیگر از این ستارگان نیستیم و باید این همه پتانسیل را دور بریزیم.
قدرتExo-Suit را دریاب
از مود زامبی ها که بگذریم میرسیم به بخش چند نفره و صحبت راجع به مپ های بازی. در گذشته ی این سری مپ های بسته های الحاقی اغلب سطح پایین به نظر میرسیدند و گویی طراحی آنها عجولانه بوده است و سازندگان میخواسته اند وظیفه ی عرضه ی مپ جدید را از سر خود باز کنند و تا ضرب العجل تعین شده مپ هارا به هر شکلی که شده به دست خریداران برسانند که این امر به معایبی همچون جغرافیای ساده و ابتدایی نقشه و کمبود تمیز کاری و ظریف کاری بر روی این نقشه ها نیز ختم میشد. همین مسئله باعث میشد که Call of Duty از رقیب سر سخت خود یعنی Battlefield که نقشه هایی که بدون اغراق میشود گفت یکی از آنها به وسعت سه نقشه ی CODمی باشد, سر خم کند.
اما این ایرادی است که با توجه به سبک ارائه ی بخش چند نفره ی COD به آن نمیشود وارد کرد زیرا COD بر پایه ی مبارزات نفر به نفر یا به اصطلاح Infantry میباشد و طراحی نقشه ها هم باید به گونه ای باشد که پتانسیل این مهم را داشته باشد.
با این وجود و دانستن گذشته ی سرنوشت DLC های این فرنچایز, این بارHavoc با چنین سرنوشتی مواجه نیست.در اینجا چهار نقشه ی زیبا و جذاب داریم که نهایت استفاده را از توانایی های حرکتی افزوده شده به Exo Suit می برد که در کنار آن هنوز اصالت یک نقشه ی COD به عنوان یک بازی FPS را حفظ کرده است و این یعنی نقشه ای با چندین نقطه ی زاویه دار , یک حالت اجمالی چرخشی ,پلتفرم هایی دو یا سه طبقه , نقاط مشرف به نقشه و هیچگونه بمب بستی.
ضعیف ترین اما جذاب ترین
نقشه ی Sideshow یکی از چهار Map ایی میباشد که نقاط قوت و ضعف زیادی دارد که برای شما دوستان بر میشماریم.
محیط این نقشه یک مسافر خانه با اتمسفری دلقک گونه را شامل میشود بدین ترتیب افرادی که از دلقک ها وحشت دارند شاهد افت چشمگیری در K/D خود میشوند.این نقشه میدان دید طویلی دارد بدین معنی که اسنایپر ها یا همان ویروس های سری Call of Duty به طرزی بی شرمانه در گوشه ای کمپ کرده و بازیکنان را کشته و لذت بازی را از دیگران می گیرند.
کلبه های کوچک کاور خوبی را برای شما فراهم میکند اما برای آنهایی که از سبک کلاسیک Run & Gun این سری استقبال میکنند این بار میبایست کمی محتاط کارانه بازی کنند و حواسشان را در این نقشه جمع کنند.با این حال هنوز محیط های باز این نقشه برای مودی که همیشه برای طرفداران لذت بخش است یعنی Uplink کاملا مناسب است.
دو نقشه ی بعدی Core و Urban میباشند که ممکن است اسم هایی کلیشه ای داشته باشند و شما بتوانید حدس هایی بزنید اما بالعکس این دو نقشه کاملا پیچیده هستند و دارای طراحی جغرافیایی بغرنجی هستند . نقشه هایی تنگ و پیچیده که نبرد پیشرفته را به بهترین شکل به تصویر میکشند .این نقشه ها شامل موقعیت های مناسب برای نبرد های هوایی ,مکان هایی زیاد برای ناپدید شدن از دید دشمن و Choke point هایی است که افراد ضعیف و بی دقت در هدف گیری در این نقاط تنگ و خطر ناک به لقاءالله می پیوندند.
نقشه ی Core کاملا حالتی دایره ای دارد که اطراف یک محیط رینگ شکل با چندین نقطه ی ورودی نیز متمرکز شده و افرادی که Air dash های دقیقی انجام میدهند میتوانند به سرعت همچون فشنگ در کناره های نقشه پرسه بزنند و دشمنان را از پشت غافلگیر کنند و یا دید دشمن را نسبت به خود کور کنند و در این مابین افرادی که بیشتر در مرکز این نقشه ی دایره مانند سعی به انجام فعالیت های عام المنفعه دارند بیشتر از هر بازیکن دیگری مهمان افتخاری Killcam میشوند و کم کم تمام بازیکنان با آنها آشنا میشوند و از آنها به عنوان دیوار گوشتی یاد میکنند . به طور کل آنهایی که بخش چند نفره ی COD :AW را تجربه کرده اند میدانند که باید همیشه در حرکت باشند وگرنه سرنوشت همان دوستان برایشان رقم میخورد.
و اما بالعکس, نقشه ی Urban تقریبا تمام مربع میباشد .در یک طرف نقشه یک سری پله با یک بالکن در انتهای آن است که مکان خوبی برای موقعیت گرفتن تیم هاست و این در حالی است که محیط های باز و فراخ در سمت دیگر نقشه زمینه ای بسیار مناسب برای دوئل هایی خونین فراهم کرده است.
محتوای اصلی و چشمگیر این بسته ی الحاقی از بین تمام چیز هایی که تا کنون عرضه کرده ,نقشه ی Drift می باشد نقشه ی بس اصیل و کلاسیک که در خور این فرنچایز است.محیط این نقشه یک فروشگاه مرکزی ویران شده است که سرتا سر با برف سفید پوش شده است. نبرد در این نقشه به پریدن ازیک سازه ی نوک سفید به دیگری در طبقه ی بالای پاساژ و شیرجه زدن به درون فروشگاه ها در طبقه ی پایین , خلاصه می شود.و این جابجایی و تغییر Level خیلی لذت بخش است. این را هم فراموش نکنید که بعد از مدتی صدای آژیری میشنوید که خبر از آمدن بهمن میدهد. البته باید گفت که طرفداران این سری نباید انتظار بهمنی فوق عظیم همچون بهمن Battlefield 4 و Levolution آن داشته باشند و چه طرفداران این سری خوششان بیاید و چه بدشان بیاید باید بدانند در برابر عظمت نقشه ها و سیستم Levolution یا همان بلا های طبیعی Batllefield 4 کوچکترین حرفی برای گفتن ندارند و این بهمن ارزنی در برابر اقیانوسی از برف در نقشه ی Hangar 21 بتلفیلد ۴ است.اما با این وجود همین بهمن خرده پا نصف بالای نقشه را درو میکندو سبک و سیاق مبارزه را عوض میکند.
تازه اول راه است
در مجموع Havoc یک DLC کامل و خوش ساخت می باشد که از هر زمینه ای بهترین هارا گلچین کرده و مهمتر از همه مود دوست داشتنی این فرنچایز را به طرفدارانش بازگردانده . به عنوان اولین بسته الحاقی Season pass این حجمی عظیم از محتوایی است که ما تا بحال انتظارش را از سری COD داشتیم و به طوری از سخاوتمندی Activision بهت زده شدیم .
طرفداران تنها به عرضه ی مود زامبی و بازگشت آن به این سری خود را قانع کرده بودند و هیچ گونه انتظاری نسبت به چهار نقشه ی خوش ساخت جدید نداشتند.اگر از دسته ی طرفداران سری COD هستید که لازم نیست بهتان توصیه کنم که این DLC را تهیه کنید و اما اگر از آن دسته طرفدارانی هستید که به دلیل نبود مود زامبی با این فرنچایز قهر کرده بودید باید بگویم از تفکرات قبلی خود دست بشویید و خود را برای این DLC آماده کنید . البته فراموش نکنید که دوستانتان را همار خودتان بیاورید .حتما به یکدیگر احتیاج پیدا میکنید.
پست های مرتبط

برترین بازیکنان بخش آنلاین Call of Duty: Advanced Warfare لباس ویژه ای را دریافت خواهند کرد + تصویر
مدتی از انتشار نسخه جدید یکی از برترین عناوین سبک شوتر اول شخص یعنی Call of Duty: Advanced Warfare میگذرد و اینک سازندگان این عنوان در رابطه با بخش آنلاین این عنوان ، سورپرایز هایی را برای بهترین بازیکنان در نظر گرفته اند که میتوانید اطلاعات بیشتر را در ادامه مطلب دنبال کنید.
طبق اطلاعات منتشر شده ، افرادی که در بازی Rank آنان زیر عدد 100 میباشد یک کارکتر با لباس ویژه داده خواهد شد که بسیار زیبا و شکیل می باشد.
شما میتوانید تصویری که به تازگی منتشر شده است را در زیر مشاهده کنید و نظرات خود را در این باره با ما در میان بگذارید:
عنوان Call of Duty: Advanced Warfare در تاریخ ۴ ماه نوامبر سال2014 برای کنسول های نسل هفتم و هشتمی و پلتفرم PC عرضه شده است و هم اکنون در دسترس می باشد.
انتشار مود جدید One Shot برای Call of Duty: Advanced Warfare
استودیو Sledgehammer Games به تازگی مود جدیدی به نام One Shot را برای بخش چندنفره عنوان Call of Duty: Advanced Warfare منتشر کرد. در این مود بازیکنان با اسلحه های تک تیرانداز به مبارزه با یکدیگر می پردازند.
همچنین این بخش به گونه ای است که شما در آن نیروی زیادی نداشته و باید یکی از کلاس های تعبیه شده در بازی را انتخاب نمایید. لازم به ذکر است هر 5 کلاس بخش چندنفره Call of Duty: Advanced Warfare با راهنمایی NaDeSHoT که از گیمران حرفه ای بوده ساخته شده است.
عنوان Call of Duty: Advanced Warfare در 4 نوامبر برای کنسول های نسل هفتم،هشتم وPC منتشر شد.
آپدیت جدید Call of Duty: Advanced Warfare به رفع اشکالات بازی می پردازد
عنوان Call of Duty: Advanced Warfare به نظر می رسد که از نظر منتقدین یک بازی خیلی خوب است اما Sledgehammer Games در نظر دارد که در آپدیتی بعدی عنوان شوتر خود به رفع عیب های آن بپردازد.با توجه به پستی که اخیرا بر روی وب سایت Sledgehammer Games قرار گرفته،پچ بعدی بازی در دست ساخت می باشد:
در حال کار بر روی آپدیتی برای عنوان Call of Duty: Advanced Warfare هستیم تا یک سری عیب ها و جلاکاری های خاص را به بازی اضافه نماییم و به طرفداران تجربه ی بهتری ارائه دهیم
نمرات Call of Duty: Advanced Warfare منتشر شد
عنوان Call of Duty: Advanced Warfare امروز منتشر می شود و نمرات شروع به انتشار کرده اند.آیا این نسخه می تواند ناجی فرنچایز Call of Duty باشد؟Advanced Warfare اولین بازی از سری Call of Duty بوده که Activision سه سال مشغول ساخت آن بوده است.بازی توسط Sledgehammer Games ساخته شده،استودیویی که در ساخت Call of Duty: Modern Warfare 3 سهیم بوده است.Sledgehammer Games متشکل از اعضای سابق استودیوی Visceral می باشد که ساخت Dead Space را بر عهده داشته اند.Advanced Warfare از موتور بازی سازی جدیدی بهره می برد و با تکنولوژی Motion Capture که در Avatar 2 استفاده شده بود،ساخته شده است.بخش تک نفره دارای 5 ساعت گیم پلی بوده اما به گفته ی خود سازنده توجه ویژه ای به داستان بازی شده و می تواند در این نج ساعت گیمر را سرگرم کند.بخش چند نفره نیز دارای ویژگی های بخش تک نفره مانند کپسول مخصوص پرش های بلند می باشد و تمام مُد های محبوب از نسخه های قبلی نیز در این بخش حضور دارند.نمرات بازی به شرح زیر است:
Polygon – 9/10
Videogamer – 8/10
Joystiq – 4/5
Gamespot – 8/10
ShopTo – no score
IGN – review in progress
Eurogamer.de – 8/10
GameStar – 8.4/10
GameInformer – 9/10
Metro – 8/10Call of Duty: Advanced Warfare در تاریخ 4 نوامبر یعنی فردا منتشر می شود.البته نسخه ی Day Zero امروز منتشر شد.
میزان فضای خالی برای نصب COD: Advanced Warfare در کنسول XBox One مشخص شد
کم کم باید خود را آماده تجربه یکی از برترین عناوین سبک شوتر اول شخص آماده کنید.عنوانی که هر ساله توسط شرکت Activation روانه بازار می شود و این بار هم تحت عنوان Call of Duty: Advanced Warfare قرار است برای کنسول های نسل هفتمی و هشتمی و البته PC منتشر شود.حال تصویری از حجم مورد نیاز برای نصب این عنوان بر روی کنسول XBox one منتشر شده است که نشان میدهد شما به فضایی معادل 45.84 GB احتیاج دارید که حجم کمی نمی باشد.
Call of Duty: Advanced Warfare در آینده ای صورت می گیرد که در آن تکنولوژی در کنار تاکتیک های نظامی کنونی از اهمیت بالایی برخوردار است.
این عنوان قرار است در تاریخ ۴ ماه نوامبر سال2014 برای کنسول های نسل هفتم و هشتمی و پلتفرم PC عرضه شود.
تصاویری با رزولیشن 4K از گیم پلی Call of Duty: Advanced Warfare منتشر شد
امروز شرکت Activision چندین تصاویر زیبا با رزولیشن 4K از گیم پلی عنوان Call of Duty: Advanced Warfare به اشتراک گذاشته است که گرافیک فوق العاده بی نظیر بازی را به نمایش می گذارد.برای مشاهده این تصاویر با ما در ادامه مطلب همراه شوید.
Call of Duty: Advanced Warfare در آینده ای صورت می گیرد که در آن تکنولوژی در کنار تاکتیک های نظامی کنونی از اهمیت بالایی برخوردار است.
این عنوان قرار است در تاریخ ۴ ماه نوامبر سال2014 برای کنسول های نسل هفتم و هشتمی و پلتفرم PC عرضه شود.
![]()
![]()
برای بهتر شدن کیفیت روی عکس ها کلیک کنید
لیستی از تمام Achievement های بازی COD: Advanced Warfare منتشر شد
بازی COD: Advanced Warfare جدیدترین نسخه از سری بازی های Call Of Duty می باشد و توسط استدیو Sledgehammer Games در حال توسعه است و تقریبا زمان زیادی به انتشار آن باقی نمانده.به تازگی هم لیستی از تمامی اچیومنت های این عنوان از سوی IGN First منتشر شده که میتوانید در ادامه نگاهی به آن بیندازید.
عنوان COD: Advanced warfare در تاریخ ۴ نوامبر امسال (مصادف با 13 آبان 1393) برای پلتفرم PC و کنسول های نسل هفتم و هشتم منتشر خواهد شد.
و در آخر هم لیست اچیومنت های بازی COD: Advanced Warfare :
- Carma
- Kill an enemy by throwing a car door at them.
- A New Era
- Complete the campaign on any difficulty.
- Hard Hitter
- Complete the campaign on Hardened difficulty.
- Excellence in Everything
- Complete the campaign on Veteran difficulty.
- Never Saw it Coming
- Boost jump, dash forward, then air stomp on an enemy.
- Escape Artist
- Avoid 20 grenades by dodging with your exo.
- Loud enough for you?
- Kill 10 enemies or drones while affected by a sonic blast.
- Maximum Overdrive
- Kill 50 enemies while using Overdrive.
- Genius
- Kill 4 enemies with a single smart grenade.
- Threat Detected
- Paint 10 enemies with a single threat grenade.
- Fly Swatter
- Knock 25 Drones out of the sky with EMP grenades.
- Where Are You Going?
- Stop an AST with an EMP grenade.
- History in the Making
- Collect over half of the Intel.
- Ferrum Absconsum
- Collect all the Intel.
- Riot Control
- Kill 20 enemies while linked to the Mobile Cover Drone.
- Advanced Soldier
- Spend your first exo upgrade point.
- Second Skin
- Spend 10 exo upgrade points.
- We Have the Technology
- Spend 20 exo upgrade points.
- Power Changes Everything
- Completely upgrade your Exo.
- Seoul Mates
- Complete “Induction.”
- Not on my Watch
- Prevent the walking tank from being destroyed by the Drone Swarm in “Induction.”
- Deadeye
- Score “excellent” in the shooting range in “Atlas.”
- Grenadier
- Score “excellent” in the grenade range in “Atlas.”
- Welcome to Atlas
- Complete “Atlas.”
- Look Both Ways
- Kill all the KVA in the traffic section without shooting a civilian vehicle in “Traffic.”
- Life in the Fast Lane
- Complete “Traffic.”
- Fire and Forget
- Kill 10 enemies with the Mobile Turret missiles in “Fission.”
- Radioactive
- Complete “Fission.”
- Motor City
- Complete “Aftermath.”
- Wheelman
- Finish the hoverbike sequence without hitting any walls or obstacles or taking damage in “Aftermath”.
- Sitting Ducks
- Kill 3 enemies with one shot of the Sniper Drone in “Manhunt.”
- Born to Die
- Complete “Manhunt.”
- Betrayal
- Complete “Utopia.”
- Party Crasher
- Kill 20 enemies with the Grappling Hook in “Sentinel.”
- Crates on a Plane
- Complete “Sentinel.”
- The Destroyer Returns
- Complete “Crash.”
- Restricted Airspace
- EMP 10 enemy aircraft out of the sky with the hovertank in “Bio Lab.”
- Irons in the Fire
- Complete “Bio Lab.”
- GG
- Complete “Collapse.”
- Man Overboard!
- Melee an enemy so they fly off the side of the ship in “Armada.”
- Wrath of Atlas
- Complete “Armada.”
- Flying Ace
- Shoot down 10 enemies with machine guns in “Throttle.”
- Manticore Unleashed
- Complete “Throttle.”
- Heavy-Handed
- Go through 20 gun drops in one-armed combat in “Captured.”
- The Wheat from the Chaff
- Complete “Captured.”
تریلری از بخش چند نفره بازی Call of Duty: Advanced Warfare
به تازگی تریلری جدید از بازی Call of Duty: Advanced Warfare منتشر شده است که در آن به بررسی ویژگی های بخش چند نفره این بازی پرداخته است. در ادامه می توانید این تریلر را مشاهده و دانلود نمایید.
جدیدترین نسخه معرفی شده این بازی این بار توسط Sledgehammer Games ساخته می شود و دست خوش تغییرات بسیار خوبی شده است.لازم به ذکر است که بازی Call of Duty: Advanced Warfare در تاریخ 4 نوامبر سال جاری برای پلتفرم های Xbox One / Xbox 360 / PlayStation 4 / PlayStation 3 / PC منتشر خواهد شد.
شما می توانید این تریلر را در لینک زیر دانلود نمایید:
- دانلود تریلر Call of Duty: Advanced Warfare با کیفیت SD
- دانلود تریلر Call of Duty: Advanced Warfare با کیفیت HD
به طور یقین بسیاری از شما طرفداران بازی های اول شخص (FPS) با سری بازی های Call of Duty آشنایی دارید. از سال 2003 سالانه سری جدیدی از این بازی به بازار عرضه می شود. آخرین سری تولید شده از این بازی Call of Duty : Advanced Warfare نام دارد که توجه همگان را به خود جلب کرده است.
در عنوان اول شخص شوتر کمتر بازی مشاهده می کنید که از داستان و شخصیت پردازی قوی بهره گرفته باشد. اما این سری از COD بر خلاف بازی هایی چون BattleField، داستانی جذاب و شخصیت هایی منحصر به فرد دارد. داستان بازی در سال 2054 اتفاق می افتد و شما در نقش Jack Mitchell که یکی سربازان ارتش است ایفای نقش می کنید. وظیفه شما این است که به همراه Will Irons و گروهبان Cormack که از سئول در برابر حمله ارتش کره شمالی دفاع کنید. داستان بازی با یکی از مهم ترین کشمکش های سیاسی عصر حاضر یعنی تنش میان کره ی شمالی و کره ی جنوبی آغاز می شود و بر اساس اعتقاد نویسندگان داستان، در آینده سرانجام این دو کشور وارد جنگ می شوند. Mitchell و گروهش قصد کمک به یک تیم دیگر را دارند تا Gunship های کره ی شمالی را نابود سازند. اما آن ها دیر می رسند، زمانی که کار از کار گذشته و تمامی افراد تیم دیگر کشته شده اند. اما گروهبان Cormack به انجام این کار مصمم است و به تیمش دستور می دهد تا آن ها این کار را انجام دهند. تیم موفق می شود اما در آخرین لحظه دسته Will Irons در Gunship گیر می کند و Mitchell نیز نمی تواند به او کمکی کند.
گرفیک این بازی را می اتوان یک گرافیگ نسل هشتمی معرفی کرد. دقت در ساخت بافت ها، چهره ها و تجهیزات بازی بسیار زیاد است. این بازی دارای هوش مصنوعی نسبتا خوبی می باشد و NPC ها در این بازی تنوع بسیار زیادی دارند. محیط های این سری از بازی با جزئیات زیادی همراه هستند و بیشتر اجسام بازی سه بعدی می باشند. یکی از جذلبیت های بازی در تنوع سقوط NPC ها پس از مرگ می باشد. گرافیک این سری از COD پیشرفت قابل توجهی در زمینه چهره پردازی و فضا سازی داشته است.
تیم گوینده و بازیگری Advanced Warfare یکی از قوی ترین تیم هایی است که در چند سال اخیر در یک بازی رایانه ای حضور داشته اند که در راس آن ها نام کوین اسپیسی و تروی بیکر دیده می شود. بازیگران دیگری نظیر Gideon Emery و Angela Gots نیز در این بازی ایفای نقش کرده اند. کوین اسپیسی به شخصیت Jonathan Irons جان بخشیده است و واقعا سخت است که شما این کاراکتر را دوست نداشته باشید. او به خوبی شخصیت مردی که تنشه ی قدرت است را به تصویر کشیده است و نشان می دهد که او برای رسیدن به قدرت از هیچ چیزی فرو گذار نیست. تروی بیکر که سال گذشته با صداپیشگی به یاد ماندنی شخصیت جوئل در The Last of Us سیلی از تحسین ها را روانه ی خود کرد حال برای اولین بار در یک عنوان شوتر به ایفای نقش پرداخته است و یک تجربه ی جدید را انجام داده است.
Harry Gregson-Williams که پیش از این با نواختن موسیقی به یاد ماندنی عنوان Metal Gear Solid 4 توانایی خود را نشان داده است، اینبار موسیقی Advanced Warfare را نواخته است و در این کار نسبتا موفق بوده است اما موسیقی او نیز نمی تواند جای موسیقی های فوق العاده هانس زیمر که مربوط به عنوان MW2 است را در ذهن طرفداران بگیرد.. موسیقی های بازی کاملا با فضای بازی منطبق است برای مثال موسیقی که هنگام مرگ Will Irons پخش می شود فضای حزن انگیز بازی را بیشتر می کند. صداگذاری محیط نیز دارای کیفیت مناسبی است و صدای شلیک ها و انفجار ها با واقعیت منطبق است.Sledgehammer برای ساخت سری Call of Duty Advanced Warfare فشار بسیار زیادی هم از سوی اکتیویژن و هم از سوی منتقدان و طرفداران Call of Duty متحمل شد ولی با انتشار Advanced Warfare ثابت کرد که هنوز هم می توان نوآوری هایی را در این سری ایجاد کرد و میتوان طرفداران را مجبور به تجربه یکی دیگر از عناوین این سری کند. Call of Duty Advanced Warfare این بازی ارزش امتحان را دارد. آن را از دست ندهید.
به آینده خوش آمدید|پیش نمایش عنوان Call of Duty Advanced Warfare
امروز میخواهیم با توجه به اطلاعات موجود از عنوان Call of Duty Advanced Warfare مرروی داشته باشیم بر این محتویات و به بررسی این عنوان بپردازیم.در سال های اخیر کمپانی اکتیویژن این سری اکشن اول شخص را به یک سری تکراری خسته کننده و کلیشه ای تبدیل کرده که در ان هیچ گونه محتویات و نواوری وجود ندارد.داستانی کلیشه ای برای مبارزه با شخصیت بد هر عنوان و در اخر هم به قتل رساندن او ,گیم پلی تکرای که فقط درهر سری اسلحه ها و امکانات شما بروز می شود و شما هیچ گونه خلاقیتی در این بخش نمی بینید اما طبق گفته سازندگان عنوان Call of Duty Advanced Warfare به این روند خاتمه خواهد داد و این سری محبوب را به دوران اوج خواهد رساند.به نظر میرسد که اکتیویژن قصد دارد اینکار را با داستانی زیبا و شخصیت پردازی عالی به همراه استفاده از بازیگران مشهور سینما و به کارگیری یک گیم پلی نواورانه با سلاح های اینده در جهان اینده محقق سازد.و باید امیدوار بود که این عمل باعث احیاء دوباره این سری شود و طبق گفته سازندگان به روند شکست های اخیر این سری پایان دهد.
اگر به یاد داشته باشید این سری در زمان انتشار های خود هر از چند مدتی روند تکراری شدن را در پیش میگرفت برای مثال میتوان یه زمانی اشاره کرد که توجه Call of Duty به انتشار عناوینی با موضوع جنگ جهانی بود.دو نسخه اول بازی بسیار عالی ظاهر شدند و صفحه جدیدی را در دنیای اکشن اول شخص رقم زدند اما بعد از انتشار 3 عنوان با همین موضوع بنظر میرسید که باید فکر نواوری در بازی باشند زیرا که در نسخه سوم این سری ما شاهد موفقیت کمی بودیم.پس اینجا بود که استدیو Infinity Ward دست به کار شد و با ایجاد حال و هوای امروزی در این سری COD MW را منتشر کرد.نتیجه عالی بود و چیزی جز سود برای اکتیوژن و سرگرمی گیمران و منتقدان نبود.اما به مرور دوباره روند تکراری شدن در ین فرانچایز محسوس شد.داستان تکراری گیم پلی تکراری و قابلیت هایی که کم و بیش در هر قسمت اضافه می شد.دیگر طرفداران ان علاقه و اشتیاق قبل برای تمام کردن هر شماره ای که تازه منتشر می شد را نداشتند.Activision باید دست از انتشار عناوینی تکراری فقط و فقط به خاطر سود جمع کردن بردارد.حال به نظر می رسد که سازندگان به فکر احیاء افتاده اند و این دفعه واقعا قصد دارند روند شکست های Call of Duty پایان دهند.در هر صورت تا به حال که اینطور بوده است.
داستان بازی اینبار حدااقل به گفته خود Activision دست خوش تغییرات شده و ما شاهد این هستیم که در اخبار اعلام می کنند که مردم از داستان این شماره لذت خواهند برد و برایشان تازگی دارد.اما بیایید ببینیم واقعا اینطور بوده.تا به این جای کار اطلاعاتی که از داستان به نمایش در امده این است که در سال 2054 در گیری بین گروه های ترورریستی و یک کمپانی ارتشی بسیار قدرتمند که به هیچ یک از کشور ها تعلق ندارد صورت گرفته است که این کمپانی توسط شخصی به نام Jonathan Irons که با اکتینگ و صداپیشگی بازیگر محبوب هالیوود Kevin Spacey اداره می شود.با توجه به تریلر هایی که تاکنون منتشر شده میتوان فهمید که Advanced Warfare دارای داستانی بسیار جدید نیست اما طرز روایت ان و شخصیت پردازی ها در داستان خوب و غنی کار شده است.
Advanced Warfare قرار است در اینده برای پلتفرم های PC, Xbox 360, Playstation 3, Playstation 4, Xbox One منتشر شود.پس با اینکار اکتی انتظارات از بخش گرافیک بازی خود را بالا رده زیرا که تصمیم گرفته این عنوان را برای کنسول های نسل هشتم نیز منتشر کند.تا به اینجا ما شاهد پیشرفت های بسیار شگفت انگیزی در صحنه های سینماتیک و انمیشن های موجود در بازی بوده ایم.لباس و اسلحه ها نیز به خوبی طراحی شده بودند ام اگر بخواهیم صادق باشیم در کل اکتیویژن باید تا انتشار این نسخه گرافیک داخل بازی را بهبود به بخشد و این عنوان را درخور یک کنسول نسل هشتمی طراحی کند.
در زمینه گیم پلی عنوان Call of Duty Advanced Warfare کاملا متفاوت با نسخه های قبلی خود ظاهر شده گرچه در ریشه همان “بزن بکش راه را بازکن تا مرحله تموم بشه” خودمون هست ولی حداقل سلاح ها و قابلیت ها که متفاوت ظاهر شده و با توجه به گفته های سازندگان این عنوان قرار است یک جنگ تمام عیار در اینده نه چندان دور را به نایش به کشاند و Advanced Warfare سلاح های اینده را در زمان حال در اختیار شما میزارد.از این قابلیت ها میتوان به نارنجک های Threat که قابلیت رهگیری دشمن را دارد و یا سلاح های لیزری و لباس مخصوصی که EXO نام دارد اشاره کرد.با فناوری EXO شما قادر خواهید بود که از ارتفاع های بلند بدون هیچ صدمه برروی زمین فرود بیایید و یا سریع تر حرکت کنید.در واقع این امکانات قبلا هم در بازی هایی مانند Crysis به وضوع دیده شده است و واقعا Sledgehammer نیباد این ادعا را داشته باشد که تنها عنوانی است که سلاح های اینده را به ما ارزانی می کند.بسیاری از کاربران نیز این عنوان را تقلیدی از فیلم Elysium می دانند که اگر این فیلم را دیده باشید به ان ها حق می دهید.اما در کل این تجهیزات برای سری Call of Duty جدید است و به دوست داران این سری تجربه جدیدی را ارائه می کند.من شخصا اینده این قسمت را روشن میبینم
کلام اخر
Sledgehammer فشار بسیار زیادی هم از سوی اکتیویژن و هم از سوی منتقدان و طرفداران Call of Duty تحمل می کند.زیرا که تنها امید و شانس بازیابی این عنوان و به اوج رساندن دوباره Call of Duty تنها و تنها Advanced Warfare می باشد.نمایش ها خوبی را از این عنوان شاهد بودیم و اینده روشنی را برای این عنوان تصور میکنم اما تا زمان انتشار باید یر کرد و نتیجه نهایی را دید.
معرفی و بررسی بازی PES 2015
همراه با ویدئویی 15 دقیقه ای از گیم پلی بازی....
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
Akane0151 | ali kane ZOFO
این اخبار بروز خواهد شد ....
همینطور که میدونین سری بازی های شبیه سازی فوتبال ساخت استودیوی بازی سازی Konami هر ساله تحت عنوان Pro Evolution Soccer روانه بازارهای جهانی میشه و طرفداران خاص خودشو داره ، اما طی چند سال اخیر این عنوان در رقابت با یک عنوان مشابه ( FIFA از استودیوی EA ) دچار تنزل شده و حتی این رکود تا جایی پیشرفت که خیلی از طرفدارهای این سری به عنوان رقیب یعنی FIFA نقل مکان کردن...
ولی با تمام این فرازو نشیبهایی که گریبان گیره استودیوی قدیمی konami و عنوان با سابقش یعنی PES شده ،
فوتبال حرفه ای یا Pro Evolution Soccer امسال با شعار "زمین از آن ماست " یا "The Pitch is Ours" وارد رقابت با رقیب دیرینه ی خودش یعنی FIFA شده....
خب طبق آخرین اخبار بعد از نمایشگاه E3 2014 ، کونامی اطلاعاتی در رابطه با نسخه جدید و چند عکس منتشر کرده که در زیر به اونها میپردازیم:
اینبار کونامی سعی کرده هیجان و انعطافپذیری رو به PES برگردونه تا بتونه بار دیگه مثل نسل گذشته یک شبیه سازی فوتبال همراه با هیجان و لذت رو ایجاد کنه...
طبق اطلاعات داده شده از طرف تیم توسعه بازی ، اینبار بیشترین تغییرات در بخش مکانیزم شوت زدن و در مقابل اون دفاع از دروازه توسط دروازه بان صورت گرفته بطوری که کامل واقع گرایانه به نظر برسه....
سه عنصر کلیدی این سری که بیشترین تمرکز روی اون صورت گرفته :
1- هیجان در گل زنی
سیستم شوت زنی جدید بازی به بازیباز این اجازه رو میده تا به هر شکلی که دوست داره به سمت دروازه یا هدف شوت بزنه و همین امر باعث ایجاد صحنه های مهیجی از درگیری بین مهاجمین و دروازه بان ایجاد میکنه.... در اون سمت دروازه بان ها نسبت به شوت ها عکس العملهای مختلفی از خودشون نشون میدن که این نشانگر انیمیشنهای بیشتر و بهتر در بخش دروازه بانی هست.
2- پاس نهایی
بطور خلاصه میشه گفت توسط فیزیک جدید رفتار توپ در پاسهای کوتاه بین بازیکنان طبیعی تر شده و در گیم پلی بازیباز بهتر میتونه توپ رو کنترول کنه.... ( منظور رفع مشکل پاس دادن و کنترول توپ در نسخه قبلی )
3- 1 به 1
آخرین عنصر کلیدی بازی که دوباره بازسازی شده که اینبار شما قادر خواهین بود تا علاوه بر کنترل توپ بهتر در بازی ، در فضاهای خالی با توپ اونطور که در توانایی بازیکن هست مانور بدین و شاهد سیستم دریبلینگ بهتری باشین....
و اما پارامترهای فرعی بازی که من به توضیح کلی و خلاصه از همشون میپردازم....
پارامترهای فرعی بازی که کونامی به اونها اشاره کرده :
Incredible Response Times
Full Pitch AI
Closest Control
Case for Defence
Behavioural Patterns
Poetry in Motion
Bring the Noise
Let There Be Light
PES ID
Balance of Play
Realistic Abilities
خب همینطور که در قبل اشاره کردیم ، فیزیک جدید توپ باعث میشه توپ در موقعیت های مختلف رفتار مناسبی از خودش نشون بده و این امر در بهبود کنترل توپ کمک میکنه... هوش مصنوعی بهتر واقع گرایانه تری رو شاهد هستیم با توجه به قدرت موتور FOX .... در دفاع کردن شما با چندین روش مواجهین و میتونین از هر روشی که دوست دارین برای مقابله با حملات تیم حریف استفاده کنین ، قدرت دفاعی تیم شما بستگی به مدافعان شما و تصمیماتی که شما برای کنترل مدافعین میگیرین داره .... انیمیشنها و سیستمهای رفتاری بازی طبق گفته ی سازنگان از بیش از 1000 بازیکن در دنیا الگو برداری شده و دوباره باز سازی شده و همینطور انیمیشنهای جدیدی مناسب تری رو در این سری شاهد هستیم ( منظور انیمیشن حرکت بازیکنان در موقعیتهای مختلف ) .... اینبار سعی شده جو یک استادیوم واقعی شبیه سازی بشه و به همین دلیل حرکات تماشاچیان طبیعی تر و بیشتر از قبل شده تا حس یک استادیوم واقعی به بازیباز دست بده و همینطور نوپردازی بازی دچار تغییراتی شده تا زمان های مختلف با آب و هوای مختلف رو بهتر نشون بده....
اینبار دوباره شاهد استایل های خاص بازیکنان مشهور در بازی هستیم مثل کریستیانو رونالدو یا مسی ....
و در آخر کنامی به وضعیت های آب و هوایی ، لیگهای جدید و بهبود پیدا کردن مد های محبوب ( Master League and Become A Legend ) اشاره کرد و اینکه بصورت هفتگی برای بازی آپدیت هایی منتشر میشه که قدرت بازیکنان ، ترکیب تمامی تیمهای موجود در بازی بروز رسانی خواهد شد ولی هنوز جزئیات بیشتری رو بیان نکرده....
کونامی جزئیات جدیدی مبنی بر اینکه در این سری مربی برای هر تیم حضور خواهد داشت اشاره کرد و گفت که بعضی ها لایسنس شده یعنی از روی مربیان واقعی شبیه سازی شدن و بعضی ها هم نه... و همینطور گفته در این سری شاهد لیگ های دسته دوم برای لیگ های مطرح مثل ایتالیا ، اسپانیا ، انگلیس و .... برای اولین بار هستیم ولی هنوز در رابطه با تیم های لاسنس شده و لیگهای لاسنس شده چیزی مشخص نیست.....
عکسهای رسمی منتشر شده از بازی :
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
![]() |
اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید. |
ویدئوی 15 دیقه ای از گیم پلی بازی روی PS4 منتشر شده که میتونین از لینک زیر lمشاهده کنین: * برو ادامه مطلب*
ادامه مطلب
همگی مطمئن هستیم مایکروسافت با همکاری استودیو Black Tusk Studios در حال ساخت یک نسخه جدید از سری بازی های Gears of War برای کنسول نسل هشتمی Xbox One است. اما یک خبر بد برای طرفداران این سری بازی باید بگوییم. بر اساس اطلاعات منتشر شده تا سال ۲۰۱۵ اطلاعات جدیدی از بازی منتشر نخواهد شد و مایکروسافت هیچ برنامه ای برای انتشار اطلاعات جدید از بازی در مدت زمان باقی مانده در سال جاری ندارد.
یکی از مدیران کلیدی یعنی Redmond در حساب شخصی خود در توییتر اعلام کرد اطلاعات جدید و عمده از نسخه جدید بازی Gears of War در سال ۲۰۱۵ منتشر خواهد شد. همچنین ایشان تایید کردند بازی در Tokyo Game Show و VGA سال بعد حضور بزرگی خواهد داشت.
در اخبار گذشته اسپنسر اعلام کرد که نرخ فریم در بازی های ویدئویی برای او از رزولیشن دارای اهمیت بیشتری بوده است. بی شک همه چشم ها به Tokyo Game Show است چرا که همه می خواهند ببینند این شرکت آمریکایی در کشور چین (با توجه به عرضه کنسول Xbox One در اول سپتامبر در چین) چگونه عمل خواهد کرد.
نظر شما چیست؟
نژاد برتر، نژاد آلمان ها است و اگر این را نمی فهمی، به تو خواهم فهماند. ما بر جهان برتریت داریم و به سرپرستی فرمانروای زمین، هیتلر، جهان را در آتش می سوزانیم و نسل جدیدی از انسان ها را به وجود می آوریم. هیچ نژادی جز نژاد آلمان ها حق ندارد در زمین زندگی کند. جهان، خرد شدن خود را خواهد دید و نوای مرگ رو خواهد شنید. تو دو راه داری. یا به ما ملحق می شوی یا تکه های بدنت را در کوره های داغ و آتشین پیدا می کنی. سخن هیتلر، سخن الهی است و او پیامبر ما نازی ها است. ما دستور الهی را دریافت کرده ایم و آن، نابودی ملت ها و برپایی جهان بر نژاد آلمانی است. این هدف الهی ما است پس زنده باد هیتلر…
حتما شما هم آوازه های زیادی را از عنوان جدید MachineGames، یعنی Wolfenstein: The New Order شنیده اید. در سال ۲۰۱۰، ساختن این عنوان رسما آغاز گردید که Bethesda Softworks، به عنوان ناشر این عنوان قرار گرفت. این امر باعث شد که انتظارات زیادی از این عنوان برود. سرانجام بعد از تاخیری نسبتا طولانی، این عنوان در ۲۰ ماه مه امسال، منتشر گردید و نقدهای نسبتا مثبتی از این بازی، منتشر گردید. سر انجام این عنوان توانست حداکثر نمره متای خود را بر روی پلتفرم PC، یعنی نمره ی ۸۱، کسب کند. حال به نقد این بازی می پردازیم تا ببینیم که آیا این عنوان ارزش هزینه کردن را دارد یا خیر.
نام: Wolfenstein: The New Order
سازنده: MachineGames
ناشر: Bethesda Softworks
پلتفرم ها: PC، PS3، PS4، Xbox 360، Xbox One
سبک: شوتر، اول شخص
جهان نازی ها
یکی از عواملی که باعث شد این عنوان مورد توجه اکثریت بازیکنان قرار گیرد، داستان بازی است. داستان بازی از نوآوری جالبی برخوردار است و باعث می شود که هر بازیکنی که به داستان بازی اهمیت می دهد، جذب داستان این عنوان نیز شود. داستان بازی به جنگ جهانی دوم بر می گردد اما با اندکی تغییر. تغییر کوچک بازی، این است که این بار، آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پیروز شده است! این شور و هیجان بازیکنان برای اینکه متوجه شوند جهان پس از پیروزی آلمان ها به چه شکل می توانسته است ادامه پیدا کند، بعث شد که داستان بازی از همان اول مورد تمجید همگان قرار گیرد. این دفعه با پیروزی آلمان ها، تکنولوژی پیشرفت چشمگیری کرده است. داستان اصلی بازی، در سال ۱۹۶۰ جریان دارد و یک پیروزی غرورمند و زیبا برای آلمان ها، ترسیم شده است اما به چه قیمت؟ آمریکا پس از اینکه مورد اصابت بمب های اتمی آلمان ها قرار گرفت، تسلیم شد، مسکو در آتش به خاکستر تبدیل شد، گروه ضربت چین به کلی از بین رفت و جهان در برابر آلمان ها، زانو زد. هیچ شخصی جرئت ندارد در برابر آلمان ها کوچکترین مقاومتی نشان دهد به جز یک مرد. یک مرد که کشورش را می پرستد و همچنان با نازی ها مبارزه می کند. شخصی با نام William “B.J.” Blazkowicz. او قصد مقاومت دارد تا عبرتی برای دیگر ملت ها شود و به راستی که با تمام وجودش مبارزه می کند. آلمان ها جهان را تسخیر کردند و مردم را برای لذت می کشند و تنها یک نفر به مقابله ی یک جهان می رود.
داستان بازی از نوآوری جالبی برخوردار است. شما در بازی، قدرت و شکوه آلمان ها را مشاهده می کنید. این بار جهان را در تصرف نازی ها می بینید و پیشرفت هایی که در تکنولوژی ایجاد شده است، کار را برای شما سخت تر می کند که خود به هیجان انگیز کردن هرچه بیشتر داستان، کمک می کند. از همان ابتدایی که بازی را شروع می کنید، صحنه های هیجان انگیز شروع می شوند و شما را به شدت درگیر می کند. داستان بازی هیچ گاه تکراری نمی شود و شما به سختی می توانید پیش بینی کنید که چه اتفاقی قرار است در بازی رخ دهد. یکی دیگر از جالبی ها داستان بازی این است که در ابتدای بازی، شما با یک انتخاب سخت مواجه می شوید که داستان بازی را به کل عوض می کند. این امر باعث می شود که بازی ارزش دوبار تمام کردن را داشته باشد چرا که در هر دفعه، با داستانی متفاوت رو به رو هستید. جذابیت داستانی نیز باعث می شود که شما هیچ گاه از بازی کردن خسته نشوید چرا که وجود قسمت های فرعی داستانی، اطلاعات جالب و جذابی را در اختیار شما قرار می دهد و باعث می شود که داستان بازی، فقط محدود به جنگ با آلمان ها نباشد. وجود داستان های فرعی در قالب ورقه های کاغذ، نامه و صداهای ضبط شده، داستان را مهیج تر می کند و شما را به فکر وا می دارد. یکی از جالب ترین قسمت های این داستان های فرعی، چگونگی پیروزی نازی ها بر کشورهای مختلف دنیا می باشد که واقعا زیبا و جالب در بازی قرار داده شده اند.
در نهایت گفت بازی از داستان بسیار غنی برخوردار است و وجود دو داستان مختلف بر اساس انتخاب شما، باعث می شود شما دوبار بازی را به اتمام برسانید. زیبایی و شکوه پیروزی نازی ها همراه با خرابی هایی که به بار آورده اند نیز، باعث می شود که شما حس کنید که اتفاق های بازی، دقیقا همان چیزهایی است که اگر واقعا نازی ها جنگ را پیروز می شدند، اتفاق می افتاد.
در این بازی جذاب، شخصیت های متفاوتی وجود دارند که داستان را شکل می دهند. شخصیت پردازی جالب و زیبای بازی، یکی از آلمان های مثبت بازی است. رابطه ی اشخاص با یکدیگر، تا حدی قابل قبول است اما به دلیل اینکه شخصیت اصلی بازی اکثر مواقع در ماموریت است، مدت زمان زیادی را با دیگران نمی گذراند. حال نگاهی کوتاه به شخصیت های بازی می اندازیم.
واسه ی دیدن بقیش برو ادامه مطلب........................................ .
ادامه مطلب
نقد و بررسی بازی Max Payne
اگر یک PC جدید خریده اید و حال به دنبال این هستید که بفهمید سیستم جدید شما چه توان و قدرتی در اجرای بازی ها از خود نشان می دهد پس این مقاله مناسب شما است.من در این مقاله به بررسی نه بازی می پردازم که هر کدام در زمینه ای منحصر به فرد به شمار می آیند و می توانند که قدرت PC جدید شما را به چالش بکشند. با ما همراه باشید.
Metro: Last Light
ساخته شده توسط موتور: ۴A Engine
ویژگی منحصر به فرد: جزئیات محیطی
شاید دیگر در این عنوان خبری از صحنه های سینماتیک انفجار بمب های هسته ای نباشد اما پشت محیط گرد و غبار گرفته و آخرالزمانی متروها سطح بسیار خارق العاده ای ازجزئیات و نکات ظریف گرافیکی پنهان شده است.به ندرت میتوان بازی را مشاهده کرد که در ان حتی دکمه های زنگ زده در نیز هر کدام به نوعی متفاوت با هم طراحی و به شما نمایش داده شوند و همین نکات ظریف طراحی هستند که جهان زیر شهر ها و درون تونل های مترو واقع گریانه تر نشان می دهند.
Tomb Raider
ساخته شده توسط موتور: Crystal Dynamics Engine
ویژگی منحصر به فرد: شبیه سازی موها با استفاده از تکنولوژی TressFX
عنوان Tomb Raider در زمان انتشار خود گرافیکی فوق العاده برروی پلتفرم pc را نشان داد و همچنین اولین عنوانی بود که از تکنولوژی شبیه سازی مو کمپانیAMD با نام TressFX بهره می برد.باید در این جا ذکر کنم که اگر بصورت اجمالی به آینده این تکنولوژی نگاه کنیم TressFX پیشرفت های زیادی را ایجاد می کند و مهم ترین آن ها این است که ما دیگر در بازی ها , آدم فضایی کچل نمی بینیم.به این دلیل از کلمه اجمالی استفاده کردم زیراکه به نظر می رسید در بعضی از صحنه ها حرکت موهای لارا از کنترل خارج می شد اما TressFX در اینده نه چندان دور باعث پیشرفت های بسیار خوبی در روند ساخت بازی ها خواهد شد.
Crysis 3
ساخته شده توسط موتور: CryEngine
ویژگی منحصر به فرد: جزییات طراحی شده در چهره شخصیت ها
اگر بخواهید میتوانم تا آن جا که فکرش را هم نمی کنید از سطج جزئیات گرافیکی Crysis 3 برایتان صحبت کنم , از نور پردازی ها و سایه پردازی ها بگیرید تا چمن هایی که بصورت کاملا طبیعی با وزش باد به ارامی حرکت می کنند.اما هیچ کدام از این ویژگی ها قابل مقایسه با سطح جزئیات طراحی شده در چهره شخصیت ها نیست. Psycho همکار شما در لحظات مختلف از بازی احساسات مختلفی را تجربه می کند که این احساسات به خوبی در چهره او موج می زنند.نماهای کلوس اپ از چهره این شخصیت نیز مهر تاییدی بر گفته های من هست.شخصا هرگز تصور نمی کردم که چنین جزئیات ظریفی را در یک بازی ببینیم که Crysis 3 ثابت کرد من اشتباه فکر می کردم.
Battlefield 4
ساخته شده توسط موتور: Frostbite 3
ویژگی منحصر به فرد: تخریب پذیری
به جرئت می توانم بگویم که عنوان Battlefield 4 یکی از برترین عناوین موجود برای پلتفرم PC در ارائه صحنه های سینماتیک و جلوه های ویژه بود اما هیچ کدام از این ها تماشایی تر و جذاب تر از مشاهده صحنه سقوط یک اسمان خراش نیست .البته درست است که اکثریت این اتفاقات از قبل برنامه نویسی شده و اکثرا صحنه های سینماتیک طراحی شده , هستند اما مشاهده صحنه پرت شدن سنگ ها در هوا و گرد و غبار ایجاد شده در فضا , خالی از لطف نیست.فقط مراقب این باشید که هنگام ریزش یک ساختمان تا ان جا که میتوانید ار آن فاصله بگیرید!
Watch Dogs
ساخته شده توسط موتور: Disrupt
ویژگی منحصر به فرد: بهره گیری از تکنولوژی TXAA
اگرچه در زمان انتشار عنوان Watch Dogs نظرات مختلفی راجع به تنظیمات گرافیکی مخفی در این عنوان وجود داشت و گرافیک این عنوان برروی PC مانند تریلر معرفی شده در نمایشگاه E3 سال 2012 نبود اما باز هم این عنوان با اخرین تنظیمات گرافیکی بسیار شگفت انگیز به نظر می رسد. همچنین این عنوان جزو بهترین عناوینی است که از تکنولوژی TXAA بهره می برند. با استفاده از این تکنولوژی عنوان Watch Dogs توانست یک تم و محیطی سینمایی و نئو نوآرانه را در بازی ایجاد کند.اجازه دهید برای دوستانی که با این تکنولوژی اشنایی ندارند به ذکر یک مثال بپردازم.اگر در نکات گرافیکی بازی ها دقت کنید متوجه می شوید که در درصدی از بازی ها قسمت هایی که باید در اشیاء و یا حتی بدن شخصیت ها منحنی باشد بصورت مثلثی شکل در می آید.حال با به کار گیری TXAA این ضعف گرافیکی دیگر نمایان نخواهد شد و همه چیز طبیعی تر به نظر می رسد.
ARMA 3
ساخته شده توسط موتور: Real Virtuality 4
ویژگی منحصر به فرد: عمق دید در مناظر
من میدانم که وجود عمق دید در مناظر بازی ها امری بسیار ساده است و در هر بازی جزو نکات اولیه طراحی است اما در عنوان ARMA 3 توجه خاصی به این ویژگی شده است و به بازی این آزادی را داده که محیط را طبیعی تر و بزرگتر جلوه دهد.عمق دید بالا در ARMA 3 باعث شده است که شما جزئیات بیشتری رادر محیط مشاهده کرده همچنین باعث شده است که در هر صحنه شما وسایل نقلیه نظامی و سربازان بیشتری از فاصله ای نه چندان نزدیک ببینید. ARMA 3اولین شماره در این سری محبوب است که گرافیک بازی زیر سایه گیم پلی پیچیده و واقعی این عنوان قرار نگرفته است.
The Witcher 2: Enhanced Edition
ساخته شده توسط موتور: REDEngine 2
ویژگی منحصر به فرد: استفاده از افکت HDR
بهره گیری از افکت HDR در بازی ها مختص عنوان The Witcher 2: Enhanced Edition نیست ولی روشی که CD Projekt RED برای اجرای این افکت در بازی خود از ان بهره گرفته است این عنوان را متمایز می کند.در حالی که عناوینی مانند rysis 3 and Metro: Last Light برای ارائه یک محیط واقع گرایانه تر با یکدیگر به رقابت می پردازند اما عنوان The Witcher 2 بیشتر به دنبال این است که با استفاده از افکت های گرافیکی مانند HDR محیط و فضایی هنری را به تصویر بکشد.حال این عنوان با چنین ویژگی توانسته جلوه های بصری و گرافیکی با طراوتی را نمیش دهد که باعث می شود هیچ عنوان RPG قابل مقایسه با Witcher 2 نباشد.
X Rebirth
ساخته شده توسط موتور: Reality Engine
ویژگی منحصر به فرد: فضا!
استدیو Egosoft در زمینه انتشار اطلاعات از عناوین در حال ساخت خود بسیار سخت گیر است و کمتر جزئیات بازی های خود را به بیرون منتشر می کند در همین راستا ما از مشخصات دقیق موتور گرافیکی عنوان X Rebirth آگاهی نداریم اما چیزی که به ان یقین دارم این است که X Rebirth پرجزئیات ترین , الهام بخش ترین و دقیق ترین صحنه های محیط فضا را به تصویر خواهد کشید بصورتی که مانند ان را در هیچ عنوان دیگری مشاهده نخواهیم کرد.البته با توجه به نمایش های X Rebirth این عنوان ضعف هایی را در بخش هوش مصنوعی و گرافیک محیط داخلی ایستگاه های فضایی به خود می بیند.حال باید دید که آیا دو عنوان Star Citizen or Elite: Dangerous توان پیشی گرفتن از X Rebirth را دارند یا خیر.
Hitman : Absolution
ساخته شده توسط موتور: Glacier 2
ویژگی منحصر به فرد: جمعیت زیاد NPC ها در هر صحنه
عنوان Hitman : Absolution با الهام گرفتن از بازی قبلی استدیو IO یعنی عنوان Kane & Lynch 2 , روند انتقام مامور ۴۷ را همراه با افکت های بصری زیبا روایت می کند.اما برتر از این صحنه های رنگارنگ جمعیت شلوغی از کارکترهای غیز قابل بازی (NPC) موجود در صحنه های مختلف این عنوان است .جمعیت بسیار زیادی از NPC ها که در هیچ بازی دیگری مانند آن را نخواهید یافت .این ازدحام جمعیت به شما این امکان را می دهد که در میان آن ها مخفی شده ویا حتی از آن ها به عنوان سپر انسانی استفاده کنید.استفاده از این ویژگی یک عنوان شبیه سازی مخفی کاری را به اوج خود میرساند.
به تازگی یک از کاربران وبسایت Reddit تصویری از نقشه عنوان Assassin’s Creed: Unity را منتشر کرده است که شما می توانید ان را در ادامه مشاهده کنید.همچنین این کاربر تصویر این نقشه با نقشه واقعی پاریس در قرن 18 را مقایسه کرده است که با توجه به تصاویر نقشه بازی بسیار شبیه به نقشه واقعی و همچنین بسیار بزرگ است.

فرانچایز بسیار موفق Rockstar Games یعنی Grand Theft Auto راه بسیاری را طی کرده البته در هر زمینه از زمینه های گیم پلی،گرافیک،سبک Open-World،سیستم مبارزه و…شما در این مقاله می توانید سیر تکامل این فرانچایز را به روایت تصویر از GTA تا GTA V مشاهده نمایید:
GTA:
GTA II:
GTA III:
GTA Vice City:
GTA San Andreas:
GTA IV:
GTA V:
امیدوارم خوشتان آمده باشد.عنوان GTA V یعنی آخرین نسخه از این سری تا به الان در ۱۷ سپتامبر برای PS3 و Xbox360 عرضه خواهد شد

کارتون لاک پشت های نینجا برای ما بچه های قدیمی تر یک خاطره فراموش نشدنی است. کارتونی که مانند فوتبالیست ها، لوک خوش شانس، پلنگ صورتی، پت و مت و خیلی کارتون های دیگر بسیار خاطره انگیز بود. اکثر این هیجان ها به خاطر شخصیت پردازی عالی این کارتون و خصوصا مبارزات هیجان انگیزش بود.
در صنعت بازی سازی اولین نسخه از این سری بازی ها و لاکپشت های دوست داشتنی شان برای کنسول Sega Mega Drive منتشر شد و به تدریج بر روی پلتفرم های بعدی هم منتشر شد. نسخه های PS2 این بازی بسیار خوب بودند و از آن جا به بعد بود که این سری بازی به دست شرکت های پول پرستی نظیر اکتیویژن سپارده شد و از خالق اصلی اش یعنی Konami دور شد و همین بهانه ای شد تا اکتیویژن که تبحر خاصی را در خراب کردن خاطره ها دارد در تلاش بعدی اش به این لاک پشت های دوست داشتنی هم رحم نکند.
نام: Teenage Mutant Ninja Turtles : Out of the Shadow
ناشر: Activision
سازنده: Red Fly
پلتفرم ها: Pc , Xbox 360 , PS3
سبک: Action-Adventure، اکشن ماجراجویی
همان طور که گفتم Teenage Mutant Ninja Turtles: Return of the Shredder اولین نسخه از این سری بازی ها بود که داستانش ربط هایی هم به سریال کارتونی بازی داشت. در ادامه این بازی روند موفقیت آمیزی را طی کرد تا این که در چند سال اخیر چند قسمت بی کیفیت از آن ساخته شد. شاید آخرین نسخه نسبتا خوب این بازی که برای PS2 و PC منتشر شد همان نسخه ای باشد که بر طبق نسخه سینمایی این انیمیشن ساخته شد. بازی های آخری که UBISOFT از این سری ساخته است چندان دلچسب از آب در نیامده اند اما به هرحال هر چه که هستند از این نسخه ای که Red Fly ساخته است بهتر بوده اند.
داستان:
داستان بازی باز هم به دشمن اصلی لاک پشت ها یعنی Shredder بر می گردد.در ابتدای بازی و طی یک روایت عجیب چند ثانیه ای(!) شما ماجرای استاد Splinter که در ابتدا هاماتو یوشی نام دارد را می فهمید. وی در جوانی عاشق دختری می شود( هنوز تبدیل به موش نشده است) و طی یک داستان فوق العاده کلیشه ای و هندی(!) Shredder که او نامش اروکوساکی است نیز به این دختر علاقه دارد و به همین منظور قصد نابودی اسپلینتر را دارد. به همین منظور با یک نوع ماده اسپلینتر را تبدیل به یک موش می کند و همین جا است که موش قصه ما(!) با لاکپشت ها آشنا می شود و تصمیم می گیرد شاگردانی خوب را تربیت کند.
اما اسپلینتر قبل از این وقایاع این لاک پشت ها را می خرد و در نتیجه این مایع باعث می شود که این لاک پشت ها بزرگ بشوند و اسپلینتر هم تبدیل به یک موش شود. ظاهرا این ماده باعث تغییرات ژنتیکی در موجودات می شود.لاک پشت ها تبدیل به موجوداتی وفادار برای استاد اسپلینتر می شوند و در این بین شما باید مبارزات خود را با فضایی هایی که Shredder هم یکی از آن هاست و نینجاهای او شروع کنید.
فضایی ها که هستند؟
اگر سریال این انیمیشن را دیده باشید متوجه می شوید که شردر یکی از آن هاست. وی یک لباس آهنی به تن کرده است و بدنش حالت ربات گونه ای دارد که کنترلش می کند. فضایی ها موجوداتی دارای دست و پا هستند که حالتی شبیه به مغز دارند.
داستان Out Of The Shadow بسیار کلیشه ای است و البته سناریو خاصی هم ندارد. شما عملا رنگی از داستان در این بازی نخواهید دید و متاسفانه این یک ضعف بزرگ است. OoTS یک عنوان Arcade است و انتظارات گرافیکی از آن بالا نیست ولی برعکس اکثر عناوین هم سبکش برخلاف این عمل کرده است!
در طول بازی شما در انواع محیط ها و در نقش یکی از لاکپشت ها مبارزه می کنید بی آن که بفهمید هدف اصلی، محور اصلی این بازی چیست. در واقع Oots شما را ناخودآگاه وارد دنیایی می کند که در آن گیمرها بدون توجه به داستان بازی پیش می روند. دنیایی که چندان جالب نیست زیرا داستان رکن مهمی در یک بازی است.
اما در مورد لاک پشت ها هم کمی توضیح دهم:
۱٫لئوناردو( Leonardo)
لئو همانی است که رهبر گروه است. لئوناردو فردی است که تابع حرف های استاد اسپلینتر است و مبارز قابلی به حساب می آید. تمرین های سخت لئو باعث شده است که او بتواند رهبر گروه بشود. او بسیار خوب مبارزه می کند و از فنون مختلفی هم استفاده می کند.
از جمله ویژگی های بارز لئو، نقاب آبی رنگش و همچنین دو شمشیری کوچکی است که با خود دارد. همچنین خونسردی وی را می توان از جمله نکات مثبتش دانست.
۲٫ داناتلو(Donatello)
داناتلو یا دانی هوش اصلی گروه است. اکثر تجهیزات لاک پشت ها را او ساخته است و به نوعی آچار فرانسه است. دانی عاقلانه برخورد می کند و شاید بعضا ضعیف تر از سایر اعضای گروه مبارزه کند.
یک چوب بلند سلاح دانی است. او نقابی بنفش بر چشم می زند.
۳٫ مایکل آنجلو(Michel Angelo)
شاید یکی از جذاب ترین بخش های کل سری بازی ها و فیلم های TMNT همین مایکی بامزه باشد که البته نباید از دوبله خوب آن هم گذشت. مایکی بسیار شوخ است و البته مشکلاتی هم برای اعضای گروه به وجود می آورد. او رابطه خوبی با دانی دارد و همجنین با حیوانات مهربان است. مایکل آنجلو از نانچیکو استفاده می کند و نقابی نارنجی بر چهره می زند.
۴٫ رافائل(Raphael)
رافائل بسیار خشن و حساس است. او خوب مبارزه می کند اما اکثرا عصبانی است و خوب فکر نمی کند. راف همواره حمله و مبارزه را بر هر کاری ترجیح می دهد. رافائل دوست دارد بهترین عضو گروه باشد و اکثرا ساز ناسازگاری سر می دهد. وی میخواهد جای لئوناردو را بگیرد ولی همین کم طاقتی اش مانع این کار شده است.
رافائل از یک جفت چنگگ کوچک استفاده می کند و نقابی قرمز به چهره میزند.
گیم پلی:
گیم پلی این بازی بر مبنای مبارزه صرف ساخته شده است و برخلاف نسخه های قبلی از معماها خبری نیست. دیگر جمع آوری سکه در بازی معنایی ندارد که امری ناراحت کننده است. در طول بازی شما با هر یک از لاک پشت ها به صورت پیش فرض مبارزه می کنید اما می توانید با به کار گرفتن D-Pad ها کاراکتر بازی را در هرزمان عوض کنید. هرکاراکتر سلاح و کمبوهای مخصوص خودش را دارد که با توجه به نوع سلاحی که در اختیار دارد می تواند آن ها را به اجرا بگذارد. هرکاراکتر یک قابلیت منحصر به فرد هم دارد که با پیشروی در گیم پلی بازی می توانید از آن ها استفاده کنید. در طول بازی کاراکتر ها میتوانند حرکات خاصی را در محیط انجام دهند. متاسفانه بالا رفتن از دیوار و به طور کلی مسیرهای سخت و پیچیده برای رسیدن به مقصد یکی از ارکان جالب گیم پلی این بازی بود که تقریبا خبری از آن ها نیست. عوامل طبیعی نقش خاصی را در گیم پلی ایفا نمیکنند و اگر طرفدار لاک پشت ها باشید تقریبا اعصابتان خورد خواهد شد زیرا می بینید که اکتیویژن به هیچ عنوان سرمایه گذاری ای برروی این بازی نکرده است. از ویژگی ها و قابلیت هایی که این لاک پشت ها داشتند استفاده نشده است و شما حسرت می خورید که بازی چرا شما را محدود کرده است.
شیوه مبارزات بازی شباهت هایی به Batman Arkham City پیدا کرده است. شما می توانید از سلاح ها و وسایلی که بر روی زمین افتاده استفاده کنید. کمبوهای بازی تنوع زیادی ندارند و پس از کمی بازی با هر لاکپشت تنوع آن برای شما از بین خواهد رفت. شما می توانید با استفاده از سلاح ها، فن ها و حتی بعضا مشت دشمنان را از پیش روی بردارید. ضدفن ها هم در بازی وجود دارند اما بازی ابدا سرعتی که Batman AC دارد را نتوانسته پیاده کند و شما چندان حس خوبی به گیم پلی بازی نخواهید داشت.
بهترین بخش گیم پلی بازی فن هایی است که چهار لاکپشت از آن ها استفاده می کنند که تاحدودی هیجان انگیز است و می تواند برای دفعات اول شما را سر ذوق بیاورد. اما به تدریح همین قابلیت هم از بین می رود و کم کم هیچ لذتی را در گیم پلی بازی نخواهید دید که برای من که از طرفداران سرسخت این لاکپشت ها هستم ابدا لذت بخش نخواهد بود. تنها خوبی آن به جز جذاب بودن این است که دشمن نمی تواند با این فنون مقابله کند!
گرافیک:
ظاهرا Unreal Engine 3 کم کم دارد به موتور منسوخ شده ای تبدیل می شود! اکثر شرکت ها از آن خوب استفاده نمی کنند ولی به هرحال گرافیک این بازی بد نیست ولی کم کم با توجه به این که محیط ها با بی سلیقگی ساخته شده اند تکراری می شود و ابدا حسی نسبتا به آن ندارد. در ابتدا بازی دارای افکت خاصی نیست که عجیب به نظر می رسد. اما بازی تکسچرهای خوب، بافت های با کیفیت و طراحی نسبتا خوب کاراکترها با توجه به جو آرکید بازی از جمله ویژگی های مثبت است که با توجه به رنگ پردازی تکراری بازی گرافیک واقعا توی ذوق میزند. البته کیفیت فنی اش خوب است اما رنگ پردازی بازی ضعیف است و جالب کار نشده است.
انیمیشن ها در بازی خوب کار شده است و این را در حرکت کاراکترها، اجرای کمبوها و فن ها به خوبی می بینید. بازی از نظر گرافیکی مشکل حادی ندارد ولی همین توی ذوق زدن آن ابدا جالب نیست و باعث می شود از ارزش های آن کم شود. همان طور که گفتم برخلاف این که داستان خوبی داشته باشد تمرکزش را بر روی گرافیک بازی گذاشته است.
ظاهرا اکتویژن فراموش کرده است که باید یک گرافیک فوق العاده را برای COD به کار ببرد ولی با این کارهایش دارد به راحتی خاطره ها را از یاد می برد. نظیر کاری که با The Walking Dead و سریال زیبایش کرده است.
صداگذاری و موسیقی:
یک نکته مثبت در این بخش این است که از صداگذارهای انیمیشن استفاده شده است ولی صداگذاری بازی جالب نیست و حتی بعضا یکی دو دقیقه خبری از صدا در بازی نیست که عجیب است. موسیقی ها بد کار نشده است و حداقل قابل تحمل است. به طور کلی بازی حتی در این بخش هم بی نقص نیست و صداگذاری بازی مشکلاتی دارد!
نتیجه گیری:
این نسخه یعنی Out Of The Shadow را باید عنوانی دانست که خاطرات خوب کودکی را از یاد می برد. بهتر است آن را تجربه نکنید زیرا خوب است که همچنان عشق بی و حد اندازه ای به این لاکپشت های دوست داشتنی داشته باشیم.

اولین چیزی که بعد از شنیدن اسم Assassin’s Creed Liberation به ذهنتان می رسد این است که یک شخصیت زن به اسم Aveline de Grandpre قهرمان اصلی داستان است. سپس به این موضوع فکر می کنید خوب اگر یک کاراکتر زن به عنوان قهرمان اصلی داستان انتخاب شده پس ممکن است گیم پلی بازی کمی دچار تغییرات شده باشد، خوب شما درست فکر کردید ! اما در ادامه این متن باید دید تا چه حد این موضوع درست است.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
عنوان: Assassin’s Creed Liberation HD
ناشر: Ubisoft
سازنده: Ubisoft , ubisoft sofia
سبک: اکشن ماجرایی- دنیای باز
پلتفرم ها: PC ، playstation 3 ، Xbox360
پلتفرم تست شده: PC
زمان انتشار: ژانویه ۲۰۱۴
شهری که به دست اسپانیایی ها افتاده و مردم شورش راه انداخته اند، دختری با دو رگه آفریقایی – فرانسوی که ضد برده داری است و علیه نیرو های اسپانیایی مبارزه می کند و از گذشته خود نیز رنج می برد، شخصیت های فرعی جدیدی که یا با شما همکاری می کنند یا ضد شما هستند، همه این عوامل داستانی می توانند به هم کمک کنند تا داستان جذابی را تعریف کنند اما در واقع این طور نیست. دلیلش چیست؟ بازی نسبت به نسخه های قبلی کوتاه است و روایت خوبی نیز ندارد. در ابتدای بازی شخصیت های مهمی وارد داستان می شوند اما در کمال تعجب در روند بازی تاثیر بسیار کمی دارند ولی یک دفعه به اواخر بازی که نزدیک می شوید می بینید که فلان شخصیت ( به دلیل اسپویل داستان اسمی از او نمی برم)! نقش بسیار مهمی را بر عهده می گیرد این در حالی است که شما نیز می دانید که بالاخره این شخصیت خودی نشان می دهد ولی دائم به خودتان می گویید که پس چرا سرو کله او پیدا نمی شود؟! مشکل اینجاست سازندگان باید بهای بیشتری را به این شخصیت ها می دادند تا شما با آنها بیشتر ارتباط بر قرار کرده تا به طرز تفکر و خلق و خوی آنها بیشتر پی ببرید. سازندگان در خط اصلی داستانی بازی انقدر شما را درگیر مبارزه با اسپانیایی ها و دنبال کردن شخصیت های منفی داستان می کنند که شخصیت های مهم تری که در زندگی ” اولین دو گراندپه” Aveline de Grandpre نقش پررنگ تری دارند به فراموشی سپرده می شود. فقط یکی دو تا استثنا وجود دارد، یکی” جرالد” که دوست ” اولین ” می باشد و در طول بازی دائما با او برخورد خواهید داشت و دیگری “آگاته” مرشد ” اولین” که وضعیت او نیز نسبتا خوب است. البته بخش داستانی بازی ایرادات دیگری هم دارد. یکی اینکه شخصیت پردازی بازی واقعا ضعیف است به خصوص خود “اولین” که از لحاظ چهره پردازی اصلاخوب نیست و قیافه او نیز تقریبا همیشه یک شکل است و دلیلش انیمیشن بد چهره هاست . من هیچ حسی نسبت به این شخصیت نداشتم. البته بقیه شخصیت ها نیز همین وضعیت را دارند فقط صداپیشه های آنهاست که کمی روح به کالبد شخصیت ها تزریق کرده است. ایراد بعدی کارگردانی صحنه های سینمایی بازی است که به هیچ عنوان خوب کار نشده است و حتی در بعضی از ماموریت های جانبی بازی چنان اتفاقات بی سرو تهی می افتد که شما لحظه ای هاج و واج می مانید که الان چی شد؟!

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
گیم پلی بازی دچار تغییرات جزیی شده است. اولین نکته ای که متوجه خواهید شد اهمیت لباس های شماست. در بازی سه نوع لباس وجود دارد که هر کدام مزیت ها و محدودیت های خودشان را دارند. شما در مکان هایی به نام dressing chamber می توانید نوع لباستان را عوض کنید که البته بعضی وقت ها با شما فاصله نسبتا زیادی دارند. اولین لباس، لباس خانم است. مزیت های این لباس این است که هم گشتی ها و سربازان به شما اصلا شک نمی کنند و هم اینکه با باج دادن به نگهبانان می توانید به مکان هایی بروید که شدیدا تحت مراقبت است. ولی خط سلامتی شما در این لباس بسیار کم است به علاوه به هیچ عنوان نمی توانید از در و دیوار بالا بروید همچنین سلاح های شما بسیار محدود است. لباس بعدی درست مثل لباس برده هاست. در این لباس شما آزادانه می توانید حرکت کنید و سلاح های بیشتری نیز در اختیار دارید اما کافی است از یک دیوار بالا رفته تا پوستر های شما در هم جای شهر پخش بشود! به شخصه فکر می کنم اگر سازندگان محدودیت بهتر و منطقی تری را جایگزین پوسترها کرده بودند خیلی بهتر بود. لباس بعدی هم که همان لباس اساسین است که نیازی به توضیح مزیت هایش ندارد ولی همه نگهبانان شهر به محض اینکه شما را ببینند علامت مثلث زرد رنگ بالای سرشان پیدا می شود! ( بسیار شبیه AC 1 ) همانطور که متوجه شدید در ظاهر قابلیت تغییر لباس خوب از در آمده است اما در باطن تمام این ها از قابلیت های نسخه های قبلی به این بازی آورده شده و فقط کمی ظاهرشان عوض شده. متاسفانه بعضی از قابلیت هایی که در نسخه های قبلی ضعف به حساب می آمدند ( مانند شک کردن دائمی نگهبانان) دوباره به این نسخه برگشته اند، به نظرم این بخش می توانست خیلی بهتر باشد. اما با این حال تنوع نسبتا خوبی در گیم پلی ایجاد کرده است و بهتر از هیچی است. ولی ای کاش در ماموریت های اصلی نوع انتخاب لباس با خودمان بود. چون باعث می شد ماموریت های بازی را به دلخواه خود پیش ببریم.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
یکی از قابلیت های دیگر بازی سیستم تجارت است. به این صورت که شما می توانید کالاهایی را خریداری کرده و سپس با کشتی هایتان آنها را به بنادر شهر های مختلف فرستاده تا محصولات شما را بفروشند. اما واقعا هدف از این کار چیست؟ خوب شما جواب می دهید پول در آوردن! اما هیچ انگیزه ای برای کسب پول ندارید! چرا؟ یک کلام: بازی آسان است! یا اگر بخواهم دقیق تر بگویم بازی شما را ترغیب نمی کند که سلاح جدید بخرید یا میزان حمل مهمات هایتان را افزایش دهید. چون درجه سختی بازی از اول تا پایان بازی یک شکل است. اما در AC4: black flag دیدید که چقدر میزان ارتقا کشتی و شخصیت اصلی اهمیت زیادی دارد. در بازی نیز قابلیت شکار کردن وجود ندارد که بتوانید با پوست آنها خودتان را ارتقا بدهید. یکی دو تا حیوان وحشی نیز در بازی بیشتر وجود ندارد که کشتن آنها مساویست با دکمه زنی های بسیار افتضاح!

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
در بازی سه مکان اصلی مختلف وجود داردnew Orleans که بزرگترین آنهاست ( البته نسبت به نسخه های قبلی شهر کوچکی است) و شبیه فضای شهری بوستون است. دو مکان دیگری بیشتر فضای جنگلی دارند. هر کدام از این سه مکان ماموریت های جانبی مختلفی دارند که درست مثل نسخه های قبلی است ، مثل مسابقه دادن و یا کشتن اشخاصی که رقیبان کاری شما هستند. البته نکته مثبتی که در ماموریت های جانبی وجود دارد این است که هر کدام از لباس ها ماموریت جانبی خودشان را دارند. آیتم هایی هم در گوشه کنار این مکان ها برای گشت زنی بیشتر گذاشته شده است که متاسفانه در جاهایی هست که به راحتی می توانید آنها را پیدا کنید. ( باز هم رجوع کنید به AC4: black flag که چقدر آیتم در بازی وجود داشت و پیداکردنشان نه سخت بود نه آسان، در حقیقت لذت بخش بود)!
سلاح های شما نیز به جز یک مورد تغییر خاصی نکرده است. جدید ترین سلاح شما یک شلاق است که می توانید دشمنان را به طرف خود کشیده تا با یک ضربه دخلشان را بیاورید همچنین می توانید با این شلاق به مکان های صعب العبور برسید که این عمل به خاطر انیمیشن های بد و غیر واقعی خوب از آب در نیامده است. در کل این سلاح جذابیت Rope dart را ندارد.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
قبل از انتشار بازی عکس هایی از مقایسه HD و نسخه ویتا منتشر شده بود و باید گفت که سازندگان بازی به وعده های خود عمل کرده اند. هر چند همچنان شاهد باگ های متنوع هستیم که چندان عجیب نیست ولی جدای از باگ ها گرافیک بازی واقعا خوب است هر چند به خوبی نسخه سوم و یا چهارم نیست اما حداقل انتظارات شما را برآورده می کند. نور پردازی خیلی خوب کار شده و رنگ ها و بافت ها زنده تر و طبیعی تر کار شده است. در بازی سیستم آب و هوایی ثابتی می بینیم، فقط در اواخر بازی به دلیل تغییر لوکیشن ها شاهد هوای برفی نیز خواهیم بود که البته باز هم باید تکرار کنم که به زیبایی نسخه سوم کار نشده است. موسیقی بازی نیز خوب کار شده است، هر محیطی موسیقی مخصوص خودش را دارد که به خوبی فضای آن محیط را به گیمر منتقل می کند اما تکرار نسبتا دائمی آن کمی از ارزش این بخش کاسته است. در مورد صدا پیشه های بازی پیش تر توضیح داده شد. صداگزاری های محیط بازی نیز نمره قابل قبولی می گیرد.

نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Liberation HD
شاید فکر می کنید کمی در مورد این بازی سخت گیری کرده ام و این بازی در اصل برای یک کنسول دستی ساخته شده است، اما شما قبول ندارید که ویتا کنسول دستی قوی هست؟ سخت افزار این کنسول خیلی به کنسول خانگی PS3 نزدیک است. اما این نسخه از این سری یک بازی واقعا جمع و جور و کم حجم است و هیچ نکته جدیدی در این بازی پیدا نمی شود. گیم پلی مثل نسخه های قبل است فقط کمی ظاهرش عوض شده است. ” آزادی” در کل بازی ای است بین متوسط تا خوب! در این روز ها که قحطی بازی است و احتمالا شما دوستان نیز حوصله تان شدیدا سر رفته این بازی می تواند تا حدودی شما را سرگرم کند ولی اگر هم نتوانستید این بازی را تهیه کنید هیچ اشکالی ندارد، چیزی را از دست نداده اید!

سال گذشته و در کنفرانس فبریه ی سونی که اولین بار نام Ps4 را در آن شنیدیم ، آقای Nate Fox کارگردان عنوان inFAMOUS : Second Son اعلام کرد که در سال ۱۹۹۹ در یک تظاهرات همه جانبه در شهر سیاتل مورد حمله ی نیروی دولتی قرار گرفته است و نیروهای دولتی نیز با گاز اشک آور او را از صحنه دور کرده اند. ایشان در این مراسم قبل از اینکه ما حتی نامی از inFAMOUS و داستان آن بشنویم اعلام کردند که ” آزادی و امنیت ما با یک قیمت سنگینی می آید. ” اما در مارچ ۲۰۱۳ (یک فروردین ) ما وارد داستان یک نوجوان ۲۴ ساله شدیم که سعی داشت آزادی و امنیت خود و دوستان خود را به هر قیمتی که شده به دست بیاورد. برای او مهم نبود که چه اتفاقی می افتد. تنها هدفی که او داشت آزادی و امنیت خود و هم نوعان خود بود. اما او برای به دست آوردن این آزادی حاضر بود تا کجا پیش برود ؟ جواب این سوال دقیقا در همین سوالی که آقای Nate Fox و در زمان معرفی inFAMOUS : Second Son پرسید می باشد. “کدام یک از ما جرات این را داریم که بجنگیم و آزادی خود را پس بگیریم؟ ”
داستان inFAMOUS : Second Son پس از گذشت هفت سال از وقایع نسخه ی دوم بازی آغاز می شود. زمانی که Cole قهرمان نسخه ی اول و دوم بازی در انتهای نسخه ی دوم تصمیم گرفت که خود را نابود کند تا برای همیشه انسان ها با آرامی در کنار یکدیگر زندگی کنند ، رویای او عملی نشد و با مرگ و فداکاری او این اتفاق مهم نیز رخ نداد. پس از گذشت هفت سال ، انسان هایی با قدرت های فرا بشری که هر کدام توانایی انجام کاری ( به عنوان مثال در اختیار گرفتن قدرت دود ، نئون ، کاغذ ، سیم ، شیشه و … ) را دارند ظهور می کنند و باری دیگر باعث رعب و وحشت مردم جامعه می شوند. در این بین ، دولت با تاسیس سازمان D.U.P تصمیم بر این می گیرد که این انسان ها را دستگیر کند و همگی آن ها را در زندانی در کنار یکدیگر قرار بدهند. نقشه ی آنها برای مدتی عملی می شود ، اما روزی که یکی از ماشین های حامل این انسان ها در حال انتقال برخی از آنها به زندانی دیگر می باشد ، با یک توطئه ی بزرگ ، ماشینی که حامل آنها می باشد چپ می کند و برخی از این انسان ها که دارای قدرت های خطرناکی نیز می باشند فرار می کنند و داستان بازی شروع می شود.
نام = inFAMOUS : Second Son
سازنده = Sucker Punch Production
ناشر = Sony Computer Entertainment
سبک = Action – Adventure
مدها = Single Player
پلتفرم = Playstation 4
قهرمان این نسخه جوانی ۲۴ ساله با نام Delsin Rowe که یک نقاش خیابانی است می باشد. او عاشق نقاشی کردن و تحت تاثیر قرار دادن دنیا با نقاشی های خود می باشد و از هر فرصتی برای قرار دادن اثر خود بر دنیا استفاده می کند. اما دنیا همیشه برای او به این شکل باقی نمی ماند. روزی که آن ماشین حامل انسان هایی که دارای قدرت های فرا بشری تصادف می کند ، دلسین در صحنه حضور دارد و در آنجا متوجه می شود که او نیز یک Conduit (انسان هایی با قدرت های فرا بشری) می باشد. پس از گرفتن قدرت دود ، دلسین راهی یک سفر بزرگ به سیاتل برای پس گرفتن آزادی هم نوعان خود و نجات دادن آنها می شود. اما همانطور که حتما می دانید دلسین یک Conduit معمولی نمی باشد. او می تواند قدرت های هم نوعان خود را تنها با گرفتن دست آنها از آن خود کند و هر زمان که بخواهد میان آنها سوئیچ کند. خوشبختانه در طول بازی آنقدر به شما قدرت های جذاب با کارایی هایی متفاوت داده خواهد شد که تا مدت ها با آنها سرگرم خواهید شد.
اگر نسخه های قبلی از سری inFAMOUS را بازی کرده باشید ، حتما می دانید که سیستم Karma (سرنوشت – خوب یاد بد بودن شما در بازی ) یکی از عضوهای اصلی این بازی می باشد. این قابلیت این بار با کارایی هایی بیشتر (نه در حد کامل ) به این نسخه بازگشته است. از همان ابتدای بازی که یک تصمیم بسیار سخت پیش روی شما قرار می گیرد و شما مجبور هستید که از میان دو راه یکی را انتخاب کنید ، مشخص می شود که آیا شما علاقه دارید راه خوب یا قهرمان بودن را در پیش بگیرید یا خیر علاقه دارید راه شیطانی را در پیش بگیرید و هرچه که بر سر راهتان قرار دارد را نابود کنید. (اگر بدانید که چه لذتی در بد بودن و قدرت ها آن وجود دارد ، حتما برای اولین بار به سراغ این قدرت می روید. اما خوبی inFAMOUS در اینجا مشخص می شود. تنها شما می توانید برای خوب یا بد بودن خود در بازی تصمیم بگیرید. پس هر راهی که به نظرتان درست است را بروید. ) تمام تصمیم هایی که شما در بازی می گیرید ، بر ماموریت ها ، مردم شهر و حتی پایان بازی نیز تاثیر دارد. اگر شما در طول بازی بد بوده باشید و در آخر به یک بد نام ( inFAMOUS ) تبدیل شده باشید ، مردم شهر نیروی D.U.P را تشویق به نابودی شما می کند. اما اگر خوب بوده باشید و در راه نجات دادن شهر و همراهان خود قدم برداشته اید ، در طول بازی و حتی انتهای آن مشاهده خواهید کرد که تصمیمات شما چگونه بر افرادی که در کنار شما قرار دارند تاثیر گذار بوده است.
اما این انتهای ماجرا نمی باشد. در طول ماموریت های مختلف که شما باید از میان خوب یا بد بودن یک تصمیم را بگیرید ، ماموریت های بازی بنابر تصمیمی که شما گرفته اید تغییر پیدا خواهد کرد. اینجاست که باید زحمتی که استودیوی Sucker Punch برای این بازی کشیده است را تحسین کرد. در طول تمامی صحنه های مختلف ( صحنه هایی که شما خوب یا بد بوده اید ) دیالوگ ها و حتی حرکات کاراکترها و کارهایی که آنها می کند تغییر پیدا می کند. بدون شک ضبط کردن این همه حرکات مختلف برای یک بازی بزرگ AAA که بودجه ی آن بسیار زیاد می باشد کار بسیار سخت و طاقت فرسایی می باشد. خوشبختانه در این قسمت ، کمیت فدای کیفیت نشده است. تمامی بازیگران به نحو احسن کار خود را در قسمت موشن کپچر انجام داده اند و تمامی حرکات آنها کاری می کند که شما احساس کنید در حال تجربه کردن یک فیلم یا صحنه ی واقعی می باشید.
بدون شک مهم ترین رکن یک بازی گیم پلی آن می باشد. اگر نسخه های قبلی از سری inFAMOUS را بازی کرده باشید ، حتما می دانید که گیم پلی این بازی با آن حجم بسیار زیاد آپگریدهای خود چقدر لذت بخش بود. آن زمان شما تنها قدرت برق و در نهایت یک قدرت را در اختیار داشتید ، اما این بار چهار قدرت مختلف اعم از دود ، نئون و … را در اختیار خواهید شد. (برای اسپویل نشدن بازی از شرح دادن قدرت های دیگر خودداری می کنیم). ویژگی ها ، مکانیک ها و عملکرد تمامی این قدرت ها با یکدیگر متفاوت می باشد. در هر صحنه ، شما به یکی از این قدرت ها احتیاج خواهید داشت و سازندگان بازی کاری کرده اند که شما از همه ی آنها در زمان خاص خود استفاده کنید. (ای کاش می توانستم قدرت مورد علاقه ی خودم رو براتون بگم ). اگر شما به شلیک کردن از راه دور و تبدیل شدن به یک اسنایپر ماهر علاقه مند هستید ، نئون بهترین قدرت برای شما می باشد. اگر شما از آن دسته از افرادی می باشید که دوست دارید هرچه که دارید را بر سر دشمنانتان بریزد دود و … ( ای کاش می توانستم قدرت مورد علاقه ی خودم رو براتون بگم ) بهترین دوست شما در بازی می باشد. در این بین سازندگان به شما سیل عظیمی از قابلیت ها همانند نارنجک های گیج کننده ، نارنجک های نابود کننده ، شلیک کردن تیرهایی سنگین همانند RPG و . . . داده اند. اما برای هر کدام از قدرت ها ، یک سلاح برای حملات نزدیک نیز قرار داده شده است. به عنوان مثال زمانی که شما قدرت دود را در اختیار دارید، می توانید از یک زنجیر سنگین برای حملات نزدیک و ضربه زدن به دشمنان خود استفاده کنید. زمانی که شما قدرت نئون را در اختیار دارید ، می توانید از یک شمشیر نئونی برای حملات نزدیک و از بین بردن دشمنان خود استفاده کنید.
اما قدرت های شما محدود نمی باشند. در قسمت پایین صفحه ی بازی ، یک خطی قرار دارد که به شما نشان می دهد که چه مقدار از قدرت مورد نظر شما باقی مانده است. اگر قدرتی که شما در اختیار داشته باشید دود باشد ، می توانید با رفتن بر روی پشت بام ها و با استفاده از دودکش خانه ها ، قدرت خود را پر کنید. اگر شما قدرت نئون را در اختیار داشته باشید ، می توانید با نزدیک شدن به لامپ های نئون قدرت خود را پر کنید. از طرفی دیگر زمانی که شما قدرت . . . را در اختیار داشته باشید ، می توانید با نزدیک شدن به تلویزیون ها و دیش های سیاتل این قدرت را پر کنید. (خیلی دوست دارید بدانید که این قدرت چه می باشد ؟ یه راهنمایی کوچک. این قدرت همان مورد علاقه ی من می باشد! ). همان طور که حتما می دانید ، inFAMOUS : Second Son همانند نسخه های قبلی این سری یک عنوان سندباکس و جهان آزاد می باشد. بنابراین در بازی ماموریت های فرعی بی شماری برای شما با توجه به خوب یا بد بودن شما قرار داده شده که می توانید ساعت ها با آنها خود را سرگرم کنید.
با وارد شدن به نسل هشتم و مشاهده کردن توانایی های کنسول ها ، همه ی ما انتظار یک بازی که بتواند معنای واقعی نسل هشتم را به ما القا کند را داشتیم. بله ، در زمان لانچ عناوینی بودند که از نظر گرافیکی زیبا بودند ، اما هیچکدام از آنها نتوانستند گیم پلی و گرافیک را در کنار یکدیگر قرار بدهند و بهترین تجربه ی ممکن را به بازیباز القا کنند. اما بلاخره پس از ماه ها inFAMOUS : Second Son رسید و توانست این طلسم را بشکند. بدون شک inFAMOUS : Second Son تا به این لحظه بهترین گرافیک بازی های نسل هشتم چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ فنی را دارا می باشد. این تنها حرف من نمی باشد و منتقدان وبسایت معتبر Digital Foundary نیز همین عقیده را دارند. مشخصا ساخت یک بازی جهان آزاد و طراحی گرافیک آن بسیار سخت می باشد. اما سازندگانی که در استودیوی Sucker Punch قرار دارند کاری کرده اند که به شما احساس قرار گرفتن در بهشت گرافیک ها دست خواهد داد. نورپردازی بازی در موقعیت های مختلف شبانه روز (هفت زمان متفاوت شبانه روز در بازی وجود دارد ) آنقدر زیبا و جذاب می باشد که برخی اوقات من مجبور به ایستادن در یک نقطه و تماشا کردن آن می شدم. اگر تاریخچه و وضعیت توریستی شهرهای مختلف را مطالعه کرده باشید ، حتما می دانید که یکی از بزرگترین سمبل های شهر سیاتل باران می باشد. خوشبختانه در inFAMOUS : Second Son این پدیده را بیشتر از آنچه که فکرش را کنید ملاقات می کنید. اما باران و زیبایی استفاده از قدرت های شما در شب هنگام آنقدر زیبا می باشد که تنها با بازی کردن این بازی متوجه آن خواهید شد. جالب است بدانید که تمامی قطرات باران در این بازی به صورت جداگانه در داخل موتور بازی رندر می شوند ! متاسفانه این مقاله فرصت آن را به ما نمی دهد که از تمامی ویژگی های گرافیکی بازی اعم از شبیه سازی بسیار عالی سیاتل ، دیوار آدامسی معروف در شهر سیاتل و یا حتی افکت های قدرت های شما در زمان استفاده از آنها صحبت کنیم. اما این را بدانید که inFAMOUS Second Son تا به اینجا بهترین گرافیک کنسولی را به شما هدیه می کند.
اگر با خصوصیات کنترلر جدید Dualshock 4 آشنا باشید ، حتما می دانید که در بسیاری از بازی ها از آنها استفاده شده است. اما در این قسمت نیز استودیوی ساکر پانچ کار خوبی را به خوبی انجام داده است. زمانی که شما یک شخصیت بد باشید ، نور لایت بار کنترلر شما قرمز و زمانی که خوب باشید به آبی در می آید. همچنین زمانی که در کنار منبع های قدرت خود می روید ، صدایی که در زمان پر کردن قدرت شما بلند می شود از درون اسپیکر کنترلر نیز بلند می شود. شما حتی می توانید با رفتن به قسمت های کنترل نیروی D.U.P و با استفاده از تاچ پد این کنترلر ، پایگاه آنها را از بین ببرید.
inFAMOUS Second Son با عملکرد بسیار خوب توانست هم چشم منتقدان و هم چشم بازیکنان با توجه به فروش فوق العاده ی خود را بگیرد. اگر شما تصمیم دارید که کنسول Ps4 را خریداری نمایید ، پیشنهاد من به شما این است که اولین بازی ای که در کنسول خود قرار می دهید همین بازی باشد. چرا که در همان لحظه ی اول بازی متوجه یک کنسول جدید ، یک نسل جدید و البته بازی های جدید با قابلیت ها و خصوصیت های جدید خواهید شد.
چندی پیش در سایت های مرتبط با گیم با کامنت جالبی برخورد کردم. کاربری اعتقاد داشت که Metal Gear Solid، عنوان افسانه ای هیدئو کوجیما در نسخه Ground Zeroes از روی بازی Splinter Cell Black List تقلید کرده است! در ابتدا خیلی به این حرف خندیدم اما بعدها متوجه شدم که شاید آن کاربر نگون بخت(!) نتوانسته داستان متال گیر را درک کرده و دیدش را نسبت به بازی گسترش دهد. بعدها فهمیدم که او تا حدی حق هم دارد. کوجیما آن قدر متال گیر را پیچیده و حماسی کرده که خیلی ها به سمتش نمی روند و خب نتیجه اش هم این می شود که تجربه بازی کردن با یکی از محبوب ترین کاراکترهای دنیای گیم را از دست می دهند! بله بیگ باس یا اسنیک آمده تا دوباره حماسه ای را در متال گیر هیدئو کوجیما خلق کند! اسنیک آمده تا در یک مدت زمان کوتاه خودش را دوباره به ما معرفی کند و بگوید که چه شد تبدیل به یک آنتاگونیست بزرگ شد. چه شد که نهایتا در آغوش فرزندش سالید اسنیک مرد. چه شد که گذشته ای تاریک را پیدا کرد؟ شاید MGS V بتواند پاسخ این سوال ها را به همه ی ما بدهد.
یک درام تلخ و حماسی:
داستان این نسخه از سری بازی های MGS به سال ۱۹۷۵ و دقیقا یک سال بعد از حوادث نسخه Peace Walker می گذرد. Snake که هنوز به کما نرفته و هنوز سه فرزند یا کلونش یعنی Solid Snake,Solidus Snake و Liquid Snake متولد نشده اند، به همراه اعضای گروه FOX را Camp Omega واقع در کشور کوبا می شود تا دو کودک با نام های چیکو(Chico) و همچنین پاز(Paz) را بیابد. این دو کودک که توسط فردی مرموز به نام Skull Face یا صورت سوخته ربوده شده اند هر دو در نسخه Peace Walker به مخاطب معرفی شدند و طی ارتباطی که با اسنیک و FOX پیدا کردند، اطلاعات زیادی را در مورد این گروه بدست آوردند. Skull Face گروهی را متشکل از نینجاها و همچنین نیروهای ویژه یا SWAT را تشکیل داده و نام این گروه را XOF گذاشته است. همانطور که مشاهده میکنید XOF دقیقا برعکس FOX است و ظاهرا اسکول فیس کینه های قدیمی ای را از اسنیک در سر می پرواند. همانطور که گفته شد اسنیک راهی Camp Omega واقع در منطقه Mother Base می شود. اسنیک متوجه می شود که دوست و همکار قدیمی اش کاز میلر هم در این کمپ حضور دارد و همین امر باعث می شود تا سرنخ های بیشتری را از چیکو پیدا کند. این نسخه پیش زمینه ای برای نسخه اصلی MGS V یعنی The Phantom Pain است که وقایع قبل از کما رفتن او و همچنین روایت تشکیل گروه XOF را شرح می دهد. به طور کلی با توجه به سناریو مفصل و فوق العاده ای که کوجیما برای PP در نظر گرفته است نسخه GZ به عنوان یک پیش زمینه از داستان و سناریو جذابی برخوردار است. اما خب همانطور که می دانید به دلیل کوتاه بودن گیم پلی بازی مخاطب نمی تواند از سناریو خوب بازی استفاده کند و تا با بازی خو میگیرد بازی به اتمام می رسد. کوجیما در نوشتن داستان بازی از Shinta Nojiri و Hidenari Inamura کمک گرفته است که هردو از نویسندگان خوب ژاپنی محسوب می شوند و در ساخت MGS های قبلی هم با کوجیما همکاری داشته اند. جالب است بدانید که سناریو این نسخه کاملا تغییر کرده زیرا قرار بود که در این نسخه اسنیک پیر به تصویر کشیده شود اما همان طور که می بینید سناریو این بازی کاملا عوض شده و بازی چندین سال به عقب رفته است زیرا ما اسنیکی ۴۰ ساله و دارای موهای قهوه ای را در این بازی و The Phantom Pain مشاهده می کنیم!
شاهکار نسل هشتمی!
قاعدتا باید بدانید که MGS V دارای چه گرافیک منحصر به فردی است! بازی با استفاده از FOX Engine، موتور اختصاصی Konami ساخته شده است و با توجه به این که یک بازی بین نسلی است، دارای یک گرافیک هنری و فنی فوق العاده است. نکته فوق العاده ای که در مورد بازی وجود دارد این است که به جز نورپردازی فوق العاده در پلتفرم های نسل هشتمی، بازی با گرافیک بسیار خوبی بر روی نسل هفتم عرضه می شود. مهمترین ویژگی بازی طراحی منحصر به فرد اجسام و محیط پیرامون اسنیک در طول گیم پلی است. تکسچرهای بهینه و فوق العاده در کنار بافت هایی با جزئیات بالا باعث شده که مخاطب در نگاه اول عاشق GZ شود! نورپردازی بسیار خوب بازی در کنار جلوه های بصری فوق العاده بازی باعث شده که عملا نتوان جز تعریف حرفی را در قبال گرافیک Ground Zeroes زد! در طول بازی شاهد انیمیشن های بسیار نرم و روانی خواهید بود و همچنین شاهد افکت های فوق العاده و باور نکردنی ای نظیر افکت آتش و خصوصا آب خواهید بود. طراحی چهره اسنیک و سایر کاراکترهای اصلی در کنار استفاده از مدل های متنوع برای NPC ها همگی نوید یک طراحی فوق العاده از لحاظ ظاهری و همچنین یک ساختار عالی از لحاظ فنی را به مخاطب می دهد. نورپردازی بازی هم به شکل متعادلی با توجه به تغییرات آب و هوایی بازی طراحی شده است و علاوه بر این موارد شاهد انیمیشن های خوبی در هنگام انفجارها و سایر موارد خواهید بود. فیزیک بازی در هنگام کنترل وسایل نقلیه خود را به خوبی نشان می دهد و تخریب پذیری این وسایل به خوبی قابل مشاهده است. علاوه بر این موارد بازی در امر سایه زنی و ترکیب رنگ ها هم بسیار خوب کار کرده است و شاهد یک محطی باور پذیر و سنگین هستید. هوش مصنوعی NPC ها هم به خوبی از آب در آمده است که در ادامه به آن ها اشاره خواهم کرد. به طور کلی با تجربه بازی چه بر روی نسل هفتم و چه بر روی نسل هشتم، متوجه می شود که GZ دارای یکی از بهترین گرافیک در بین عناوین سوم شخص در چند سال اخیر است. از هرکجا این بازی ایراد بگیرید گرافیک آن رسما بی ایراد است. کوجیما برخلاف اکثر بازیسازان از کنسول های نسل هفتمی به خوبی استفاده کرده است و شاهد اختلاف فاحشی بین نسخه های نسل هفتمی و هشتمی این بازی نیستیم. برخلاف عناوینی مثل BF4 یا Need For Speed Rivals که اختلاف گرافیکی بین نسخه های نسل هفتمی و هشتمی آن بیداد میکرد!
خوب و شنیدنی!
همان طور که می دانید به جای آقای دیوید هیتر(David Hayter) که سابقا وظیفه صداپیشگی اسنیک را بر عهده داشت، Kiefer Sutherland، بازیگر سریال ۲۴ انتخاب شده است و این بار نوبت او است که به جای اسنیک، کاراکتر محبوب صنعت گیم صحبت کند! ساترلند کار خود را به خوبی و به نحو احسن انجام داده منتهی علاقه مندان به این سری هنوز هم دیوید هیتر را ترجیح می دهند و به عقیده منتقد هم هیتر می توانست گزینه بهتری برای صداپیشگی اسنیک باشد. همچنین در ماموریت Deja Vu نیز ساترلند به جای سالید اسنیک جوان صحبت می کند که سابقا هیتر وظیفه صداگذاری وی را هم بر عهده داشت. موسیقی های این نسخه هم همانند نسخه چهارم توسط Harry Gregson-Williams، آهنگساز توانای آلمانی ساخته شده است که کارش را همانند نسخه چهارم به نحو احسن انجام داده و قطعه های ملایم و همچنین قطعه های حماسی خوبی را برای این قسمت از بازی تدارک دیده است.
هشدار! اسنیک مشغول خزیدن است!
بازی از نظر گیم پلی دچار تغییرات چندانی نشده و هنوز هم استانداردهای MGS 4 در بازی وجود دارد. تنها تغییری که در ریشه و هسته مخفی کاری بازی وجود دارد تغییر در سیستم مبارزات است. بدین معنا که اسنیک می تواند با یک الی دو دشمن به صورت مستقیم و با استفاده از مسلسل دستی مواجه شود و در صورتی که یک لوکیشن خاص دارای تعداد زیادی محافظ باشد شما تحت هیچ شرایطی نمی توانید با استفاده از درگیری های مستقیم حتی بر روی درجه سختی های پایین تر مرحله را رد کنید. المان هایی که در بازی برای مقابله با مخفی کاری وجود دارند عبارتند از اتومبیل ها و هلیکوپترهای گشتی و همچنین پروژکتورهایی که سرتاسر کمپ را روشن کرده و چک می کنند. این نوع موارد در کنار تجمع بیش از حد NPC ها در یک نقطه باعث شده است که بازی دارای گیم پلی سختی باشد. بازی چیزی حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه را هم به روز اختصاص می دهد که البته بخش آسان تری از گیم پلی بازی را تشکیل می دهد. مکانیزم درگیری های تن به تن هم با استفاده از یک دکمه ساده صورت پذیر است و اسنیک هم می تواند به راحتی دشمن را از پای در بیاورد. سیستم اعتراف گیری از دشمنان هم همچنان وجود دارد و می توانید با گرفتن اسلحه به طرف یک NPC یا گذاشتن چاقو زیر گلوی وی، از او در مورد مکانی که می خواهید به آن بروید یا هدفی که دارید بازجویی کنید. در صورت مشاهده با یک دشمن چند ثانیه وقت دارید تا وی را به قتل برسانید در غیر این صورت وی با فعال کردن آژیر خطر یا فریاد زدن و یا حرف زدن در بی سیم و رادیو، سایرین را خبر می کند و خب با توجه به این که سری بازی های MGS المان های بازی ای مثل Hitman نظیر مخفی شدن در کمد و سطل آشغال را ندارید به ناچار مجبورید بازی را دوباره از چک پوینت قبلی شروع کنید. جالب است که بدانید در این نسخه از سری بازی های MGS قابلیت استفاده از وسایل نقلیه نظیر تانک و جیپ را دارید که البته بیشتر در اواخر بازی و برای فرار کاربرد دارند.
اسنیک برای مشاهده دشمنان یا اهداف خاصی می تواند از یک نوع دوربین خاص استفاده کند. با استفاده از این دوریبن وی میتواند یک دشمن را علامت گذاری و یا Mark کند و همین امر باعث می شود که بتوانید تمامی حرکات آن دشمن یا NPC خاص را زیر نظر بگیرید. می توانید حتی حرکات وی را از پشت دیوارها هم مشاهده کنید. اسنیک از چند نوع اسلحه به اضافه ابزارهایی مثل C4 یا نارنجک استفاده کند. وی اسلحه های خاصی برای مخفی کاری دارد و همچنین می تواند از یک سلاح کمری و یک مسلسل دستی مثل MP5 استفاده کنید که البته می توانید آن را به صورت Silent نیز در بیاورید. حرکات اسنیک بسیار نرم تر از قبل شده و همچنین جرئیات هوش مصنوعی NPC ها هم بسیار افزایش یافته است. دیگر شاهد حرکات تکراری از سوی آن ها نیستید و احتمال این که مسیر حرکت یا نوع رفتار یک دشمن در یک چک پوینت جدید با چک پوینت قبلی فرق کند. همچنین اسنیک می تواند در سه حالت ایستاده، نشسته و خوابیده حرکت کند. اسنیک همچنین می تواند به شکل نیمه اتوماتیک کاور بگیرد. وی به صورت خودکار در حالت کاور گیری قرار می گیرد. همچنین در طول بازی می توانید به چند شکل بازی را ادامه دهید. یعنی می توانید گیم پلی کوتاه بازی را به شکل های گوناگون ادامه بدهید و حتی انتخاب هایی را هم در این راه خواهید داشت. پس بازی گیم پلی غیر خطی ای را دارد و همچنین از المان های بازی های سندباکس نظیر مراحل فرعی غیر مرتبط با بازی هم بهره مند است. برای پلتفرم های سونی یعنی PS3 و PS4 بازی دارای ماموریتی تحت عنوان Deja Vu است که در آن می توانید کنترل سالید اسنیک جوان را دقیقا با همان شکل و شمایل نسخه اول بازی به دست بگیرید و در ماموریتی که برای پلتفرم های مایکروسافت یعنی Xbox One و Xbox 360 وجود دارد شما می توانید کنترل رایدن را بر عهده بگیرید و از قابلیت های وی در MGR در این ماموریت بهره مند شوید. این ماموریت که Jamais Vu نام دارد همانند Deja Vu دارای محتواهای خاصی نظیر کنترل وسایل نقلیه است.
به طور کلی گیم پلی بازی اگر کوتاه نبود می توانست بسیار جذاب تر باشد. گرچه کوجیما علاوه بر این مورد المان های انقلابی و جدیدی را که برای Phantom Pain در نظر گرفته است را برای MGS GZ قرار نداد و نهایتا تصمیم گرفت این بازی را در قالب یک پیش زمینه جمع و جور برای مخاطبان عرضه کند. این بازی با قیمت ۳۰ دلار عرضه شده است که با توجه به مدت زمان کوتاهش بسیار گران است و خب در صورتی که قصد دارید بازی را برای نسل هشتم تهیه کنید خب قاعدتا ضرر خواهید کرد.
نتیجه گیری:
MGS V: Ground Zeroes به عنوان یک پیش زمینه برای نسخه Phantom Pain یک شاهکار بود! قبول دارم گیم پلی کوتاهی داشت و تهیه نسخه اورجینال آن هم چندان مقرون به صرفه نبود منتهی چه کسی تضمین می کند که بتوانید چنین عناوین نابی را در سبک مخفی کاری پیدا کنید؟ GZ گیم پلی فوق العاده روانی دارد و داستان و سناریو هیجان انگیزی حتی در این یک ساعت دارد. در مورد گرافیک آن هم صحبتی نمیکنم و شما را با تصویر گیم پلی بازی تنها می گذارم! مطمئن باشید تجربه نکردن این بازی اشتباه بزرگی است. دیگر خود دانید!

همهی ما شخصیت اپتیموس پرایم را به عنوان یک رهبر مقتدر به یاد داریم، او همهی ویژگیهای یک رهبر شایسته را داشت: باهوش، دلرحم و البته توانایی تبدیل به کامیون. متأسفانه در سالهای گذشته چیزی که از شخصیت پرایم دیدم از این موارد بسیار دور شده و همه در هیاهو و انفجارهای احمقانهی فیلمهای مایکل بی گم شده است. در این میان شاید بازیها بتوانند گوشهای از شخصیت او را به تصویر بکشند، اما Transformers: Rise of Dark Spark قطعاً یکی از آن بازیهای مورد پسند طرفداران اپتیموس پرایم نخواهد بود.
سازنده: Edge of Reality
ناشر: Activision
سبک: شوتر سوم شخص
پلتفرمها: PC, PS3, PS4 X360, XOne, WiiU, 3DS
تاریخ انتشار: ۲۴ جون / ۲ شهریور
با اینکه بازی را شرکت کمتر شناخته شده Edge of Reality ساخته، گیمپلی آن بسیار شبیه به نسخهی پیشین ترنسفورمرز مانند War for Cybertron وFall of Cybertron است که استودیوی High Moon وظیفهی ساخت آنها را به عهده داشته. از نکات مبهم این بازی، محل اتفاق افتادن داستان آن است. به نظر میرسد دنیایی که در آن هستیم همان دنیای کارتون اوریجینال ترنسفورمرز است اما طراحی رباتها به گونهای است که ما را یاد فیلمها میاندازد. حتی اشارههای مستقیمی هم به آخرین فیلم آن، Transformers: Age of Extinction میشود. نتیجهی این آشفتگی، این است که گیمر احساس میکند قطعات مختلف داستان از منابع گوناگون گرد آورده شدند و فقط کنار هم قرار گرفتند.
گیمپلی هم چندان فوقالعادهتر از داستان نیست. بازیهای ساخته شده به دست High Moon لحظات لذتبخشی داشتند و به نظر میرسد Rise of the Dark Spark تنها سعی کرده از آنها تقلید کند. بازی کردن به جای رباتهای گوناگون – چه دارای شخصیتی خوب باشند چه بد – بهترین لحظات بازی را تشکیل میدهند. اگر هیچ کار دیگری برای انجام دادن نداشته باشید، این بازی میتواند وقت شما را پر کند، و حداقل سعیش را میکند که کمی هم هیجانانگیز باشد. تنوع اسلحهها قابل قبول است و عوض شدن به ماشینها و هواپیماها هنگامی که از پس دشمنان برنمیآیید، مفید و قطعاً جذاب است.
اگر فکر میکنید هنگامی که در حالت روبات یا ماشین در حال گشت و گذار هستید و به خاطر قدرت بدنی روباتتان کاملاً شکستناپذیر هستید، کاملاً در اشتباهید. چرا که با اولین ضربهی دشمنان، روباتهایتان چنان واکنشی از خود نشان میدهند که انگار از آلمینیوم ساخته شدهاند. این مورد تمام لذت بازی را به عنوان کسی که کنترل اپتیموس پرایم را تحت کنترل دارد میگیرد، این روبات قویتر از آن است که بلافاصله با برخورد به دشمنان سقوط کند. طراحی ضعیف سیستم زد و خورد هم باعث شده پیروزی در مراحل آن طور که باید و شاید مورد پسند واقع نشود. به جای استفاده از تاکتیکها و روشهای مختلف در طول بازی، تنها یک راه را بارها و بارها تکرار میکنید تا شاید یکبار به نتیجه برسد. بعضی مراحل بیش از حد معمول طول میکشند و موجهای پیاپی دشمنان سرعت و هیجان بازی را میگیرد. اینجاست که سیستم ذخیرهسازی و چکپوینت ضعیف بازی هم مزید بر علت میشود که مرحله را فعلاً رها کنید تا بعد سر فرصت به آن بپردازید.
در واقع، Rise of the Dark Spark گیمپلیای بسیار طولانی دارد. زمانی که به آخر بخش ۱۴ بازی میرسید، احتمالاً به اندازهی سه فیلم آیندهی ترنسفورمرز به رباتها شلیک کردهاید. البته این حجم از درگیریهای بازی به خوشایندتر شدن آن کمکی نمیکند. مرحلههایی که در سیارهی زمین میگذرند چنان طراحی ضعیفی دارند که به نظر میرسد دکورهای یک فیلم هیولایی با بودجهی کم هستند، تا بازیای که در سال ۲۰۱۴ عرضه شده و برای دو نسل هم منتشر میشود. صداگذاری هم ممکن است شما را به مرز دیوانگی بکشاند. در بعضی مراحل، رباتها آنقدر یک جمله را تکرار میکنند که در ذهنتان حک شده تا مدتها بیرون نمیرود.
باگهای بازی هم به مشکلات بسیار آن میافزایند. در مراحلی که باید با رباتهای اصلی مبارزه کنید، گاهی پیش میآید که نوار وضعیت سلامت او کاملاً خالی میشود اما هیچ اتفاقی نمیافتد. در این موقعیت ناچار هستید که جان خود را فدا کنید تا مرحله را از اول شروع کرده و شانسی خود را بار دیگر امتحان کنید. یکی دیگر از باگهای معمول بازی، گیر کردن در اشیای مختلف محیط بازی است. این گیر کردن اجازهی هیچ کاری به شما نخواهد داد باید دوباره روند پیشین را طی کنید، یعنی صبر کردن تا وقتی دشمن آن مرحله جان ربات تحت کنترلتان را بگیرد تا از ابتدا شروع کنید.
البته موقعیتهای لذتبخشی هم در بازی وجود دارند. مانند مرحلهای که باید با رباتی که به هواپیما تبدیل میشود از ساختمان نیمهکارهای فرار کنید قبل از اینکه زمان انفجار بمب سر برسد. در جای دیگر شما کنترل ربات بسیار جالبی را در اختیار دارید که Grimlock نام دارد از میان آروارههای رباتیکیاش، شعلههای آتش بیرون میزند. به نظر میرسد این مراحل معدود برای کاهش حس تکراری شدن بازی طراحی شدهاند، اما در طول روند بسیار طولانی بازی، تعدادشان اندک است و نمیتوانند بر نکات منفی بازی سرپوش بگذارند.
در حالت آنلاین بازی که Escalation نام دارد، تا ۴ نفر میتوانند با هم بازی کنند و در مقابل موجهای پی در پی دشمنان مقاوت کنند. اما همان طور که انتظار میرود، این موجهای دشمنان بسیار شبیه به هم هستند و تنوعی در آنها دیده نمیشود که بتوان آن را برای مدتی طولانی ادامه داد. بازی سعی میکند گیمر را وابسته به خودش نگه دارد، با دادن امتیازها و جوایزی از قبیل بهبودهایی برای اسلحهها و از این دست موارد. اما اکشن بازی به اندازهای سطحیست که این امتیازها معنای چندانی پیدا نمیکنند. برند Transformers قطعاً برند ارزشمندی است، و کسانی که خود را مسئول ساخت بازیهایی بر اساس آن میبینند باید تلاش زیادی کنند که خیل عظیم مخاطبانش را راضی نگه دارند. ولی Rise of the Dark Spark آن قدر به هم ریخته و نامنظم است که اصلاً در خور اسم Transformers ظاهر نشده است.
اپتیموس پرایم ارزشی فراتر از این بازی دارد، و همینطور وقت شما.

تا حالا این همه از تمامی نقاط کهکشان به دور هم جمع نشده اند، اما تا حالا با دشمنی مثل این رو به رو نشده ایم. دروگرها به ما بخششی نشان نمی دهند و ما هم نباید این کار را بکنیم. آنها جمعیت ما را قتل عام می کنند و ما باید با اقتدار و سرعت در برابر این جنایت بایستیم… آنها پیشروی می کنند تا آخرین شهرهای ما سقوط کند ولی ما سقوط نخواهیم کرد… ما بر اوضاع مسلط میشیم… هر کدوم از ما خودش را در نبردی که در پیش روست نشان خواهد داد. با سرعت و اقتدار ایستادگی کنید… با یک دیگر ایستادگی کنید. هکت، تمام! (سخنرانی دریاسالار هکت در سومین بازی)
Mass Effect (اثر جرمی) نام فرانچایزی در سبک شوتر سوم شخص/نقش آفرینی/علمی-تخیلی ساخته شده توسط یکی از استدیو های کمپانی Electronic Arts با نام Bioware می باشد. زیبایی هایی که این سری آفرید منجر به قرار گرفتنش در لیست برترین بازی های دهه و نسل هفتم شد. سه گانه اثر جرمی شامل Mass Effect, Mass Effect 2, Mass Effect 3 می باشد. نسخه اول در وب سایت معتبر متاکریتیک نمره ۹۱/۱۰۰ دریافت نمود و با موفقیت بزرگی که برای استدیو Bioware به ارمغان آورد، باعث شد سازندگان به صورت جدی تر یک بازی بزرگ تر و وسیع تر را در نسخه های بعدی ارائه دهند. ادامه موفقیت اثر جرمی نسخه دوم این سری یعنی Mass Effect 2 بود که میانگین نمره اش در متاکریتیک ۹۶/۱۰۰ بود و تبدیل به یکی از برترین بازی های تاریخ شد که اگر بخاطر داشته باشید، همین نسخه در VGA 2012 یکی از نامزدین برترین بازی دهه بود. استدیو سازنده که از همان ابتدا داستان کامل این بازی را آماده کرده بود و قصد داشت یک سه گانه بسازد، کار خود را ادامه داد و سرانجام این تلاش ها، یکی از بزرگ ترین بازی های سبک RPG یعنی Mass Effect 3 (با نمره ۹۳/۱۰۰ در متاکریتیک) بود. وسعت و زیبایی های این سری باعث شد طرفداران زیادی بدست آورد و تمامی طرفداران خواهان ادامه آن بودند و حال هم منتظر نسخه بعدی این بازی هستند. در این مقاله می توانید اطلاعات جامعی از این فرانچایز و هر سه عنوان منتشر شده بدست آورید.

Mass Effect 3 | Commander Shepard
داستان
کهکشان در یک چرخه بی پایان نابودی قرار گرفته است. هر ۵۰۰۰۰ سال یک نژاد ماشینی به نام Reaper ها (دروگرها) به کهکشان راه شیری حمله می کنند. با بی رحمی تمام، ماشین ها تمامی تمدن های پیشرفته را نابود می کنند و تنها تکه های پراکنده تکنولوژی را باقی می گذارند و پس از آن تمامی شواهد موجودیت خود را از بین می برند به طوری که تنها عده ای این افسانه قدیمی را باور دارند. حال آن ها بازگشته اند و این وظیفه شماست که جلوی آن ها را بگیرید. بازی در سال ۲۱۸۳، ۳۵ سال پس از کشف آثار Prothean ها (این نژاد از ساکنان دوره قبلی بودند که توسط دروگرها نابوده شده اند) در سیاره مریخ اتفاق می افتد. با این اکتشاف، انسان ها دانش عنصر صفر (Element Zero) و فیزیک های اثر جرمی را آموختند که باعث شد بتوانند با سرعتی بیش از سرعت نور در فضا سفر کنند. هم چنین آن ها توانستند ایستگاه های واسطه ای جرمی (Mass Relay) را پیدا کنند که در تمامی کهکشان وجود داشت و این اجازه را به آن ها می داد تا در هزاران سال نوری با سرعت سفر کنند و در دیگر نقاط کهکشان به جستجو بپردازند. این به انسانیت اجازه داد تا با دیگر نژادهای کهکشانی آشنا شود و خود را در این دنیای بزرگ تازه کشف شده جا دهد.
تمامی نژادهایی که در این بازی قرار داده شده اند منحصر به فرد و هر کدام تاریخچه و دنیای خود را دارند. از این نژادها می توان به Krogan ها، Salarian ها، Asari ها و Turian ها اشاره داشت. شما در نقش فرمانده Shepard، یک سرباز در نیروی Alliance (نماینده و معرف زمین در Citadel) هستید. این شخصیت در دنیای بازی های ویدئویی از محبوبیت خاصی برخوردار است و افرادی که سری Mass Effect را بازی کرده باشند، بدون شک به این کارکتر علاقه دارند. از آن جایی که این بازی RPG می باشد، شما در تمامی تصمیمات مهم نقش دارید که خود باعث می شود شخصیت کارکتر شما در طول بازی ساخته شود. آیا شما حاضر هستید همه چیز را قربانی کرده و وارد یک ماموریت خودکشی شده تا کهکشان را نجات دهید؟

Mass Effect
آغاز حماسه | Mass Effect
این بازی که اولین نسخه سه گانه اثرجرمی بود در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۷ ابتدا برای Xbox 360 – در ۲۸ مه ۲۰۰۸ برای PC و در ۴ دسامبر ۲۰۱۲ برای PS3 منتشر شد. در سال ۲۰۰۵، از این بازی توسط Bioware رونمایی شد و در آن زمان گفته شد که Mass Effect یک انحصاری Xbox 360 و یک سه گانه خواهد بود. Casey Hudson مدیر پروژه این بازی بود و در اوت ۲۰۰۷ مصاحبه ای با وب سایت IGN داشت و اطلاعاتی از بازی ارائه داد.
داستان بازی از آنجایی شروع می شود که در سال ۲۱۸۳، سفینه آزمایشی SSV Normandy از سیستم Alliance به طرف سیاره مستعمره انسان ها با نام Eden Prime می رود تا یک بیکن Prothean (یکی از نژادهای بازی) را تحویل گیرد. هم چنین شورای Citadel به همراه آن ها یکی از Spectre (افرادی هستند که قوانین برای اختیارات آن ها بی معنی بوده و به منابع زیادی دسترسی دارند و تنها به شورا پاسخگو هستند) های خود را با نام Nihlus می فرستد. وظیفه این Spectre بغیر از کمک رسانی در ماموریت، زیر نظر داشتن فرمانده Shepard می باشد چرا که هم اکنون اولین نامزد انسان ها برای ورود به مجمع Spectre ها می باشد. پس از رسیدن به این مستعمره، اتفاقاتی می افتند که سرنوشت تمامی نژادها را تغییر می دهند…
گیم پلی Mass Effect در سال ۲۰۰۷ و با شروع کار، کاملا نوآورانه و منحصر به فرد بود. برای اولین بار، شما وارد دنیای آینده و کهکشان راه شیری شده اید و نژادها و موجودات فضایی گوناگونی را مشاهده می کنید که بسیاری از آن ها در طول بازی دشمن شما بوده و تعدادی از آن ها از یارانتان هستند. سلاح های بازی کاملا جدید بود و شما نمی توانید نمونه آن ها را در دنیای امروزی مشاهده کنید. جزئیات اشیا و دیگر عنصرهای محیط در این بازی به قدری عالی بود که شما در آن غرق می شدید. با تمامی این تعریف ها، اگر این بازی را با نسخه های بعدی این سه گانه مقایسه کنیم، شاهد ضعف ها و مشکلات زیادی خواهیم بود. گیم پلی بازی از Mass Effect 2 به کلی تغییر کرد و با بهبودهای زیادی همراه بود. با پیشرفت در بازی، شما فرماندهی سفینه SSV Normandy را بدست می گیرید و با خدمه و یارانتان بازی را پیش می برید. در هر مرحله، فرمانده شپرد می تواند دو تن از افرادش را با خود به همراه داشته باشد. تفاوت این بازی با دیگر عناوین شوتر این می باشد که NPC ها و یاران شما واقعا در مبارزات مفید هستند و به شما یاری می رسانند. هم چنین هوش مصنوعی بازی با توجه به اینکه تنها شروع کار بود، تاثیربرانگیز می باشد.

Mass Effect | Gameplay Screenshot
سر هر مسئله، تصمیم گیرنده اصلی شما هستید و تمامی تصمیم هایی که می گیرید بر روی بازی و پایان آن و نسخه های بعدی تاثیر دارند. یکی از نکات قابل توجه این می باشد که می توانید ذخیره های پروفایل خود را از Mass Effect به Mass Effect 2 و از قسمت دوم به Mass Effect 3 انتقال دهید. با اینکار، نتیجه، عواقب و تاثیرات تمامی کارهایتان در بازی قبلی را مشاهده خواهید کرد و شپرد با امتیازات نسخه قبلی می تواند تبدیل به فرمانده کارکشته تری شود اما در غیر این صورت، بازی تصمیمات را خود با توجه به برنامه قبلی انتخاب و ادامه پیدا می کند. متاسفانه این بازی با باگ های زیادی همراه بود و از آن ها رنج می برد اما سازندگان پس از انتشار با عرضه آپدیت هایی، این باگ ها را تا حد زیادی از بین بردند و در نسخه های بعدی عملکرد بهتری داشتند.
اخلاق و شخصیت شما در Mass Effect با طرز صحبت کردن شما و تصمیماتی که می گیرید مشخص می شود. این اخلاقیات، به دو گروه Paragon و Renegade تقسیم می شوند. برعکس بسیاری از بازی های دیگر که تنها شخصیت کارکتر را به “خوب” و “بد” تقسیم می کنند و با انجام یک کار درست می توانید کار اشتباهی که قبلا انجام داده اید را جبران کنید، اثر جرمی هم کارهای خوب و هم کارهای بد شما را محاسبه می کند و انجام یک کار خوب در بازی بدان معنا نیست که افراد و کارکترهای دیگر کارهای بد شما را فراموش می کنند. ریت اخلاقیات و شخصیت کارکتر بازی در بسیاری از تصمیمات مهم و ماموریت ها تاثیر دارد.
گرافیک اثر جرمی با توجه به سال عرضه و در مقایسه با بازی های آن دوران، قابل قبول می باشد، هرچند این گرافیک در نسخه های بعدی این بازی با بهبود قابل توجهی مواجه بوده است. در مورد موسیقی بازی می توان گفت که انجسامی در آن احساس می شود. داستان بازی بسیار جذاب می باشد و بازیکن از همان ابتدا با هیجان آن را دنبال خواهد کرد و هم چنین در صورت درک موسیقی، این بازی تا مدت ها از ذهن شما خارج نخواهد شد. موسیقی متن این عنوان توسط Jack Wall (که هم چنین موسیقی Call of Duty: Black Ops II نیز کار وی می باشد)، Sam Hulick، Richard Jacques و David Kates ساخته شده است.
نمرات بازی تمامی زیبایی ها و عناصر منحصر به فرد آن را تایید می کنند. همان طور که قبل تر نیز گفته شد، Mass Effect در متاکریتیک ۹۱ از ۱۰۰ را بدست آورد. هم چنین نمرات: Gameinformer: 9.75/10, Gamespot: 9/10, Official Xbox Magazine: 10/10, Gametrailers: 9.6/10, Eurogamer: 8/10 قابل توجه می باشند. اثر جرمی در رسانه ها حواشی زیادی داشت و هم چنین نقد های منفی ای از آن منتشر شد.

Mass Effect 2 | Illusive Man
خیزش حماسه | Mass Effect 2
اثر جرمی ۲ در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۰ برای Xbox 360 و PC عرضه و نسخه PS3 در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۱ با یک سال تاخیر منتشر شد. Mass Effect 2 را می توان موفق ترین بازی این سه گانه دانست. می خواهم این بازی را طوری وصف کنم که آن را درک کنید… سری فیلم های جنگ های ستاره ای (Star Wars) را در نظر بگیرید. وقتی در دنیای این سری قدم می گذارید و به بررسی آن می پردازید، عشق و علاقه را در تک تک جزئیات و عناصر داستانی مشاهده می کنید، این چیزی بود که Bioware می خواست و علاقه سازندگان و هیجان آن ها را در هنگام ساخت، با پیشرفت در بازی Mass Effect 2 می توان فهمید.
بازی از آنجایی شروع می شود که شپرد و خدمه اش در کهکشان راه شیری و برای یک ماموریت فرستاده شده اند. در اینجاست که فرمانده مورد حمله یک نژادی که در افسانه ها از آن ها سخن گفته می شد، یعنی Collector ها (جمع کننده) قرار می گیرد. Collector ها برای Reaper ها (دروگرها) کار می کنند. در نسخه اول، Reaper ها از نژادی روباتی با نام Geth استفاده کردند تا کهکشان را برای ورودشان آماده کنند. حال نوبت به Collector ها رسیده است که بسیار خطرناک تر و کشنده تر هستند. اتفاقاتی به دنبال آن می افتد و حال فرمانده قصه ما باید تیم خود را جمع کند و به نبرد با آن ها برود. جهان هم اکنون خطر Reaper ها را جدی تر می گیرید با اینکه بسیاری از نژادها و سران بر این باورند که این موجودات تنها یک افسانه هستند.
همان طور که گفته شد، Reaper ها هر ۵۰۰۰۰ سال به کهکشان می آیند تا تمدن های پیشرفته را از بین ببرند. آن ها که یک نژاد فوق پیشرفته و ترکیبی از موجودات ماشینی و زنده هستند، در فضای تاریک (به قسمتی از فضا گفته می شود که در آن ستاره ای وجود ندارد و یا به عبارتی فضای تاریک در میان کهکشان ها قرار دارد و آن ها را از هم جدا می کند) سکونت دارند. بهتر است به عبارت “فوق پیشرفته” بپردازیم. منظور از این عبارت، قدرت این موجودات است. تسلیحات جنگی آن ها و تعدادشان به قدری زیاد است که حتی ناوهای جنگی بزرگ از نابود کردن یکی از سفینه های آن ها عاجزند.

Mass Effect 2 | Garrus & Shepard
در مبارزات و گیم پلی بازی بهبودها و پیشرفت های زیاد و قابل توجهی دیده می شوند. سیستم پوششی و قابلیت های مبارزه ای پیشرفت داشته و با تنوع بیشتری از سلاح ها همراه هستیم. هم چنین هوش مصنوعی بازی بهتر از قبل عمل می کند و یاران شما در حین مبارزه پشتیبانی بهتری خواهند داشت. بغیر از تغییرات قابل توجه، پایه و هسته گیم پلی به بازی اول وفادار مانده است. در بازی حالت های مختلفی وجود دارد، شما می توانید در بازی یک سرباز (Soldier) باشید و یا نقش یک پیشقراقل (Vanguard) را بازی کنید. در تمامی حالت ها تجربه شما از بازی متفاوت خواهد بود. هم چنین می توانید اطمینان داشته باشید که هربار این بازی را دوباره شروع کنید، تجربه تان متفاوت خواهد بود و عنصرهای جدیدی از داستان و دنیای بازی را مشاهده خواهید کرد.
در قسمت دوم به ادامه توضیحات Mass Effect 2 و Mass Effect 3 می پردازیم. در ادامه می توانید اطلاعات خلاصه شده ای از تعدادی از نژادهای بازی را مشاهده کنید.

Asari
Asari: آن ها به عنوان قدرتمند ترینِ نژاد در کهکشان راه شیری شناخته می شوند. سیاره آن ها Thessia در سیستم Parnitha و سحابه Athena می باشد. Asari ها بخاطر دانش، سیاست و قدرت های Biotic شناخته شده هستند. این نژاد نقش مهمی را در سری و به خصوص قسمت سوم ایفا می کند.

Krogan
Krogan: این نژاد، تنها جنگ و مبارزه را می شناسد. حاصل پیشرفت های آنها در طول زمان، نبردی هسته ای در سیارشان و نابودی آن بود. بعد از آن وقایع، Krogan ها توسط Salarian ها (یکی دیگر از نژادها) کمک داده شده و با تغییراتی که انجام شد وارد جامعه کهکشانی شدند و از نظر قدرت نظامی پیشرفت زیادی داشتند تا به نبردهای Rachni پایان ببخشند. پس از این نبردها، Krogan ها تبدیل به یک تهدید برای کهکشان شدند و انقلابی راه انداختند که Turian ها (یکی دیگر از نژادها) را مجبور کرد تا Genophage (یک ویروس) را رها کنند که در نهایت باعث شد افزایش جمعیت این نژاد متوقف شود.

Turian
Turian: به خاطر قدرت نظامیشان شناخته می شوند و سومین نژادی بودند که پا به Citadel گذاشتند. پس از شکست دادن Krogan ها، آن ها در شورای Citadel مکانی گرفتند. Genophage در واقع یک سلاح بیولوژی ساخته شده توسط Salarian ها بود، اما این Turian ها بودند که این سلاح را راه اندازی کردند. محل سکونت اصلی آن ها سیاره Palaven می باشد.
Salarian: دومین نژادی که به Citadel آمدند، Salarian ها بودند. آن ها بسیار خونگرم و اهل سیاره Sur’Kesh هستند و به گونه ای فعالیت بیش از اندازه دارند؛ سریع فکر می کنند، سریع صحبت می کنند و سریع راه می روند. بخاطر این سرعت در انجام کارها، آن ها کم عمر می کنند و Salarian ای ۴۰ ساله چیزی کمیاب محسوب می شود.
واسه ی دیدن بقیش برو ادامه......... .
ادامه مطلب

مخفی کاری یکی از سبک هایی است که همیشه طرفداران مخصوص خود را داشته است این سبک در بازی های رایانه ای به دلیل نیاز به تفکر و چیدن استراتژی های خاص برای از بین بردن دشمنان جزو زیبا ترین سبک ها بوده است هرگاه سخنی از مخفی کاری بوده است فکر ما ناخود آگاه به سمت بازی هایی همچون Thief MGS و سری Splinter Cell می رود. در بازی های مخفی کاری شما نیاز دارید تا از فکر خود نیز بهره ببرید. گیمر دیگر قادر نخواهد بود که اسلحه را بر دستان خود بگیرد و دشمنان را با خاک یکسان کند و مرحله تمام!. در این سبک خلاقیت بالای گیمر و تمرکز بالا می تواند یکی از برگ های برنده در بازی باشد.جدا از این گونه مسائل بالاخره لذت بازی کردن بازی هایی در این سبک بسیار بالا تر از بازی های شوتر است.
سری بازی اسپلینتر سل در سال ۲۰۰۲ شاهد انتشار اولین نسخه از خود بود این بازی در ابتدا به صورت تقلید هایی کوچک از روی سری بازی متال گیر شکل گرفت و سپس سم شکل جدی تری به خودش گرفت و کم کم یوبی سافت با اضافه کردن المان های جدید و پیاده سازی خلاقیت هایی نو در بازی توانست سری اسپلینتر سل را به جایگاه واقعی خود برساند. داستان بازی اسپلینتر سل به مراتب ساده تر و گیرا تر از متال گیر بود زیرا کاراکتر اصلی فقط یک نفر بود سم! البته مقایسه ی این دو بازی کار درستی نیست زیرا هر دو بازی در سبک مخفی کاری بی نظیر هستند اما در این قسمت ما بر روی سری بازی اسپلینتر سل تمرکز کرده ایم و در قسمت های آتی در مورد متال گیر و بقیه بازی های در این سبک به بحث و بررسی می پردازیم.
Tom Clancy’s Splinter Cell
نسخه ی اول این سری بازی ها در سال ۲۰۰۲ برای Windows و xbox عرضه شد نسخه ی اول یا تولد این ژانر با استفاده از المان های موفق متال گیر و اضافه کردن چند ویژگی کوچک توانست یک بازی دیگر را برای این سبک به ثبت برساند موتور بازی UE2 بود که در آن زمان جزو بهترین انجین ها برای ساخت یک بازی زیبا بود استقبال از این بازی در آن زمان تقریبا کم بود اما سازندگان این بازی برای ادامه دادن به این نسخه برنامه های زیادی داشتند چرا که سم دارای پتانسیل بالایی چه از لحاظ داستان و چه از لحاظ گیرا بودن و قابل درک بودن داشت سم دارای لباس مخصوص خود و همچنین عینک دید در شب بود که باعث می شد احساس جذاب بودن بیشتری به کاراکتر بازی القا شود. نسخه ی اول بازی از لحاظ پیچیدگی های لازم در حد بسیار زیادی بود چرا که گیمر های مبتدی و تازه کار نمی توانستند آن را به خوبی درک کنند و این مسئله خیلی توانست خود نمایی کند و جزو یکی از ویژگی های خوب بازی بود و از همین رو این بازی مورد استقبال بسیاری از گیمر های هاردکور قرار گرفت.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Pandora Tomorrow
پس از دو سال بالاخره ناشر و سازنده اسپلینتر سل نسخه جدیدی از بازی را ساخته و عرضه کردند در سال ۲۰۰۴ سم به میادین بازگشت اما این دفعه در اندونزی رفیق سایه ها درون اندونزی به دنبال هدف خود می گردد داستان بازی در سال ۲۰۰۶ روایت می شود و سم از طرف سازمان جاسوسی آمریکا قصد نفوذ به تشکیلات سازمان تروریستی را دارد که مخفی گاه اصلی آن ها اندونزی است.انجین به کار گرفته شده برای این بازی نیز همان UE2 تقویت شده می باشد. بازی با گیم پلی روان و گرافیکی متوسط طرفداران خاص خود را پیدا کرد از آن به بعد بود که یده های بعدی برای نسخه های بعدی در ذهن سازندگان شکل گرفت. سم متفاوت تر خواهد شد زیرا دیگر اسپلینتر سل از آب و گل در آمده است والمان های خاص خود را در بازی هایش به کار می برد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Chaos Theory
یک سال پس از فروش خوب اسپلینتر سل TC نسخه ی جدیدی از بازی را ساخت این بازی برای کنسول های Ps2 Xbox و Pc عرضه شد که بعد ها به صورت HD برای کنسول Ps3 هم عرضه شد. انجین سازنده ی بازی UE2.5 بود این نسخه از اسپلینتر سل برای اولین بار از RP استفاده می کرد از این بخش برای بهتر شدن فیزیک و طبیعی تر شدن آن در بازی استفاده می شود. همچنین در این نسخه از اسپلینتر سل حرکات مخفی کاری و هوش مصنوعی دشمنان پیشرفت بسیار چشم گیری داشت و در بازی NPC های زیاد و بیشتری حضور داشتند. همچنین این نسخه دارای مولتی پلیر نیز بود که بر جذابیت بازی اضافه می کرد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Essentials
در سال ۲۰۰۶ به فاصله ی بسیار کمی دو نسخه از اسپلینتر سل عرضه شد یکی از این نسخه ها به صورت انحصاری برای PSP بود و برای ساختن بازی سازندگان از موتور UE2 استفاده کردند البته این گرافیک این نسخه برای کنسول های PSPدر حد متوسط رو به بالا بود بازی دارای هشت مرحله اصلی بود و سه مرحله ی فرعی که با عنوان Bonus Mission در بازی شناخته می شوند این بازی زیاد مورد استقبال قرار نگرفت و نمره ی ۵٫۸ از ده را از سوی گیم اسپات دریافت کرد.
Tom Clancy’s Splinter Cell: Double Agent
این نسخه جزو یکی از زیبا ترین و محبوب ترین نسخه های اسپلینتر سل بود که توانست مخاطب های زیادی را جذب کند.این بازی دارای گرافیکی زیبا و قابل قبول بود و در سال ۲۰۰۶ فیزیک بازی یکی از بهترین ها بودگیم اسپات به این بازی نمره ی عالی را داد البته بر روی نسخه های ps2 x360 pc Ps3 نسخه Wii این بازی متوسط رو به پایین بود چون کنترل نا مناسب و سخت گرافیک خشک رنگ بندی نا مناسب و قدرت کم Wii باعث شدند که بازی بر روی Wii به صورت مناسب بهینه سازی نشود
Tom Clancy’s Splinter Cell: Conviction
پس از چهار سال غیبت سم در سال ۲۰۱۰ بازگشتی شکوه مند از سم را شاهد بودیم بازگشتی که خیلی ها را خوشحال کرد این بار سم دیگر برای سازمان جاسوسی کار نمی کند و دنبال انتقام است دختر او یعنی سارا در حادثه ای جان خود را باخته است و سم به دنبال دلیل این حادثه است در حین بازی سم متوجه می شود که دخترش زنده است در بازی چالش های متفاوتی برای شما به وجود می آید در بازی هوش مصنوعی دشمنان شما بسیار عالی کار شدهع است و بازی سختی را شاهد هستیم کسانی که جزو دسته ی Casual باشند صد در صد سراغ این بازی نخواهند رفت بازی نیازمند تمرکز بالاست گرافیک بازی کمی تا قسمتی ضعیف کار کرده است و با UE2.5 تقویت شده ساخته شده است در بازی شما به هیچ وجه نمی توانستید سبک اکشن را پیش بگیرید چون تیر اندازی در بازی به قدری سخت بود که فقط برای سبک مخفی کاری استفاده می شد و در کل این بازی جزو یکی از زیباترین بازی های مخفی کاری بود و از گیم اسپات نمره ۸ از ده را دریافت نمود.
Splinter Cell:BlackList
نسخه ی جدید از این سری بازی که با حواشی بسیار زیاد روانه بازار شد و توانست نمرات خوبی را هم کسب کند اما از طرفی هم مخاطبان اصلی و همیشگی این بازی نتوانستند با این نسخه ارتباط خوبی برقرار کنند چرا که سم فیشر نه تنها سم فیشر قدیم نبود بلکه به یک رباط تبدیل شده بود و از سران هر دستوری که میگرفت را اجرا میکرد. اما گیم پلی بازی دچار تحولات خوب و مثبتی شده بود لباس های متفاوت سم و اسلحه های مختلف برای پیشبرد مراحل به جذابیت بازی اضافه میکرد. اما دیگر مخفی کاری در بازی حاکمیت نمی کرد و متاسفانه میدیدیم که همه ی مراحل با اکشن کامل تمام می شود و همین موضوع باعث شده بود سم فیشر به طور کلی در این بازی نابود شود.

این تصویر برای طرفداران SC فاجعه است!!!!!

با ورود بازی Gears Of war به دنیای بازیهای رایانهای توسط شرکت Epic Games، انقلابی جدید در سبک سوم شخص به وجود آمد. بازی که تنها پس از مدت کوتاهی توانست عنوان یکی از پرفروش ترین بازیها را نصیب خود کند. بازی که با عرضه آن سیارهای جدید به نام Sera و دشمنان جدید بشری، Locust Horde را معرفی کرد و در پی آن، قهرمان جدید به نام Marcus Fenix با اندامی ورزیده، صدای خشن و صورتی پر از زخم و رنج را وارد این دنیای مجازی کرد. شخصیتی جدید که شاید تا مدتها در ذهن تمام گیمرها بماند.
مقدمه
سری بازی Gears Of War به حق، به خوبی از حدکثر توان موتور Unreal استفاده کرد و با خلق محیطها، شخصیتها و گیم پلی زیبا جای خود را در میان رقبای خود به راحتی باز و تا حد بسیار زیادی تثبیت کرد. Gears Of War توانست با آوردن کاور گیری در بازیهای رایانه ای انقلابی را ایجاد کند که امروزه در بیشتر بازیهای بزرگ دنیا و مخصوصا بازیهای سوم شخص این امر را میبینیم. حالا میخواهیم مروری بر ۴ نسخه امده از بازی بکنیم تا بیشتر با این بازی انقلابی آشنا شویم.
ریشه های داستان



تاریخ انتشار (میلادی): ۰۷ Nov 2006


تاریخ انتشار (میلادی): ۰۷ Nov 2008







بر خلاف اکثر بازی هایی که امروزه ساخته می شوند و در آن ها شما شخصیت یا به قولی آدم خوبه بازی هستید،در بازی Deadpool داستان فرق میکند.در این بازی شما کنترل یک ضد قهرمان صد البته شوخ طبع را بر عهده میگیرید بنابراین احتمال وجدان درد گرفتن در حین بازی زیاد است.در رابطه با Deadpool باید گفت که او یکی از محبوب ترنی شخصیت های کمیک در سراسر جهان است.همچنین این اولین بار نیست که با این شخصیت در بازی های رایانه ای روبرو می شویم؛بلکه او پیش از این در بازی هایی مانند X-Men Legends II: Rise of Apocalypse و یا Marvel: Ultimate Alliance نیز حصور داشته است. داستان بازی به زمانی بر می گردد که Deadpool ماموریتی مبنی بر کبه قتل رساندن یک گزارشگر اخبار به نام Chance White بر عهده می گیرد.دلیلش هم آن است که شبکه ای که این گزارشگر در آن کار میکند برنامه به نام Jump the Shark می سازد که در آن شخصیت های معروف باید از روی استخری مملو از کوسه های درنده بپرند.علاوه بر این،داستان حول شخصیت هایی مانند Mister Sinister و کارهای او برای به وجود آوردن دسته ای موجودات جهش یافته نیز می گردد.با توجه به اعلام شرکت سازنده در بازی با شخصیت هایی مانند Domino, Wolverine،Cable, Rogue, Red Hulk نیز در بازی حضور خواهند داشت.
سیستم گیم پلی بازی هم با توجه به تریلر ها و توضیحات سازندگان جذاب هب نظر می رسد.در این بازی که در سبک Hack & Slash ساخته می شود، می توانید به ذرادخانه ای از تفنگ های مختلف،پتک ها و انواع شمشیر و اسلحه های لیزری و بسیاری دیگر دسترسی داشته باشید.جالبی سیستم بازی اینجاست که خود شخصیت Deadpool با توجه به نحوه بازی کردن بازیکن با او حرف هایی می زند و ممکن است حتی به او کنایه هایی هم بزند.علاوه بر این خود Deadpool در صورتی که در جایی گیر کنید و ندانید که چه کار کنید،شما را را هنمایی می کند و به شما می گوید که کجا بروید و چه دکمه ای را بزنید.زیربنای سیستم مبارزاتی بازی بر پایه استفاده از هم از شمشیر و هم از اسلحه است.به صورت استاندارد،Deadpool با اسلحه و شمشیر مجهز شده اما می تواند در طی بازی پتک و دیگر سلاح را نیز به کار بگیرد.اکشن بازی با توجه به سبک بازی بسیار سریع است و شما را خسته نخواهد کرد.فنون و کامبو هایی که در بازی جاگذاری شده اند به چالش برانگیزی بازی کمک بسزایی کرده اند.
شخصیت پردازی در این بازی نیاز به خوب کار شدن دارد و با توجه به تریلر ها می توان گفت که این کار به خوبی انجام گرفته است.صداگذاری شخصیت Deadpool توسط Nolan Northانجام می شود.کسی که صدایش را در بازی هایی مانند سری Assassin’s Creed در نقش دزموند و در سری Unchartedدر نقش Nathan Drake شنیده ایم.پس نگران دیالوگ ها و برقرای ارتباط با صخیت بازی نباشید،چرا که صداگذاری ماهر در حال انجام این کار است.با توجه به تریلر های بازی می توان گفت که آقای نورت به خوبی از پس صداگذاری این شخصیت شوخ طبع کامیک های مارول بر آمده است.
گرافیک بازی به لطف موتور Unreal Engine 3 بسیار چشم نواز و زیباست.افکت خون ها و قطع شدن دست ها و پاها و غیره به خوبی از کار در آمده اند که باعث شده است تاثیر گذاری محیط و برقراری ارتباط با بازی و محیط آن بهتر باشد.البته قضاوت اصلی در رابطه با گرافیک بازی را تنها هنگام بازی کردن ان می توان کرد اما با توجه به تجربیاتی که با ساخته های High Moon Studios در سری Transformers داشتیم،میتوان گفت که گرافیک بازی هم به خوبی از کار در خواهد آمد.
Deadpool مخصوصا به خاطر شخصیت اصلی اش یکی از بازی های مورد انظار همگان مخصوصا در این دوره بی بازی ای خواهد بود.طبق روال هر ساله،با به پایان رسیدن امتحانات نوبت دوم،عرضه بازی ها نیز کم و کمتر می شود و با شروع مجدد سال تحصیلی مجددا شدت می گیرد و در امتحانات نوبت اول به اوج می رسد. بگذریم. به هر حال به توجه به اطلاعاتی که از این بازی در دست هست،میتوان انتظار یک بازی هیجان انگیز و خنده دار و صد البته جذاب را داشت.
گرافیک:
یکی از نقاط ضعف بازی گرافیک آن است. بازی های جدید اکتیویژن همانطور که میدانید هیچکدام دارای گرافیک خوبی نبودند و همه ی بازی هایی که در چند ماه توسط اکتیویژن عرضه شدند دارای گرافیکی افتضاح بودند از نمونه این کارها میتوانیم به TWD و F&F اشاره کرد.اما بازی Deadpool به لطف سازنده آن یعنی )HighMoon سازنده سری ترانسفورمر) با گرافیکی متوسط همراه بود.این بازی با موتور UE3 ساخته شده است.این موتور بازی سازی دارای کارنامه نسبتا درخشانی است بازی هایی همچونIGAU و MK و… همه با این موتور ساخته شده اند البته با این موتور بازی های متوسط و گاها بدی هم ساخته شده که تعداد آن کم تر از بازی هایی است که با این موتور ساخته شده و گاها شاهکار شدند.گرافیک Deadpool کمی خشک است ولی رنگ بندی های مناسبی در بازی وجود دارد. از آن جایی که این بازی باید روندی سرعتی را طی کند این موتور بهترین گزینه برای سازندگان بود چرا که بازی های سرعتی مانند مورتال کامبت نیز با همین موتور ساخته شده اند. تکسچر ها بازی بسیار بی کیفیت هستند و پس از مدتی گیمر ها را خسته میکند. در بازی گاها افت فریم هایی جزئی پیش می آید. در کل گرافیک بازی جای تعریفی ندارد و با مقایسه گرافیک این عنوان با سری ترانسفورمر میتوان این عنوان را ناکامی برای کمپانی HighMoon به حساب آورد.
گیم پلی:
میشه گفت یکی از جالب ترین قسمت های بازی همین گیم پلی است!در این عنوان ما با روندی سریع روبرو ایم المان های H&S در بازی حکمرانی میکند.در این بازی شما با نوعی متفاوت از H&S روبرو اید چرا که در این بازی توانایی های فراوانی خواهید داشت که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.در بازی شما با وسایل مختلفی مبارزات خود را پیش میبرید برای مثال شمشیر و اسلحه دو سلاح گرم و سرد را میتوانید در جنگ های خود به کار ببرید در بازی شما قادر به خرید آیتم های مختلف هستید حالا این آیتم ها میتواند سلاح گرم یا سرد باشد یا سلاح سبک و سنگین! بازی آزادی عمل نسبتا خوبی در مبارزات به شما میدهد شما میتوانید در بازی خودتان تصمیم بگیرید سرعت را در دستور کار خود قرار دهید یا قدرت و استقامت را این عمل با آپگرید های مختلف امکان پذیر است با این آپگرید ها در مورد سلاح ها و ویژگی های فردی Deadpool است برای مثال شما آپگریدی بر روی سلاح خود نجام میدهید که دمیج بیشتری از دشمنان بگیرد و یا سرعت سلاح خود را افزایش دهید.این نوع آپگرید را ما در بازی های دیگر هم دیده ایم برای مثال FC3 البته تفاوت های زیادی دارند ولی نوع باز شدن آپگرید شبیه به این بازی است وقتی یک آپگرید را اعمال میکنید ۲ الی ۳ آپگرید دیگر نیز در اطراف آن آپگرید Unlock میشود و شما میتوانید با امتیاز هایی که در بازی به دست می آورید این آپگرید ها را نیز اعمال کنید. در بازی شما با زدن فن های ترکیبی و جمع آوری سکه هایی که بر روی زمین است امتیاز کسب میکنید و این امتیاز ها را میتوانید در بازی برای آپگرید ها مصرف کنید در بازی شما با حرکات ددپول به وجد می آیید چون حرکات غیر منتظره در بازی کار Deadpool است. در گیم پلی قسمت پلتفرمینگ نیز وجود دارد و چون Deadpool یک نینجای ماهر است پرش های زیبایی را دارد.
موسیقی و صداگذاری:
این بخش در بازی دارای پتانسیل به مراتب بالا تری نسبت به گیم پلی است زیرا Deadpool بسیار شوخ است و شوخ بودن آن میتواند به بازی روح ببخشد! صدا گذار Deadpool صداگذار بتمن نیز بوده و به همین سبب تجربه لازم و کافی را برای صداپیشگی Deadpool داراست. در بازی دیالوگ های بسیار زیبایی را شاهد هستید که هر کدام میتواند به نوبه خود جذاب و شنیدنی باشد.در بازی دیالوگ هایی که بین Deadpool و دیگر شخصیت های دیگر رد و بدل میشود قطعا با شوخی های Deadpool همراه است! موسیقی بازی نیز متناسب با جو بازی تغییرات زیادی دارد برای مثال در حین جنگ موسیقی هایی با ریتمی تند پخش میشود و هیجان بازی را چند برابر میکند در کنار این تفاسیر موسیقی و صداگذاری بازی جای کار بیشتری داشت نه بر روی شخصیت ها ولی بر روی کیفیت صدای سلاح ها!
در آخر :
بازی Deadpool یکی دیگر از عناوینی بود که علی رغم پتانسیل فوق العاده و خوبی که داشت به دست اکتیویژن نتوانست خوب و در حد و اندازه های واقعی Deadpool ظاهر شود و کمپانی HighMoon این عنوان را تا حدی نجات داد تا مانند عناوین دیگر اکتی به طور کامل نابود نشود و جای کار داشته باشد!
سازنده:Ubisoft Paris ناشر:Ubbisoft پلتفرم:PC،PS3 و Xbox 360
مسئولان شرکت یوبیسافت،بالاخره پس از تاخیرهای فراوان عنوان اکشن Ghost Recon: Future Soldier را عرضه کردند و میتوان گفت که با استقبال خوبی از سوی منتقدین و گیمرها با انتشار این بازی مواجه شدند.مدتها بود که گیمرها یک اکشن تاکتیکی درست و حسابی و ناب تجربه نکرده بودند که به لطف Ubisoft توانستند یک چنین بازی را در Ghost Recon: Future Soldier تجربه کنند.
بمب دردسر ساز برای ارواح!
گروهی متشکل از ۴ نفر که Predator نام دارد جهت مسدود کردن راه قاچاقچیهای اسلحه به فرماندهی جو رامیز به نیکاراگوئه میروند تا با این قاچاقچیها وارد جنگ شوند.این گروه چهار نفره پس از ستیز با گروهی از این قاچاقچیها ناگهان با انفجاری سهمگین ناشی از بمبی عجیب و غریب منحل میشود و هر چهار نفر اعضای این گروه میمیرند.پس از آن گروهی دیگر با نام Hunter برای پیگیری این موضوع و پیدا کردن سازنده بمب و منبع این دردسرها به فرماندهی کاپیتان فرگوسن و دیگر اعضای گروه عملیات خود را برای پیدا کردن مقصر این انفجار آغاز میکنند.در ابتدای راه این گروه آنها وظیفهشان این است که یک قاچاقچی اسلحه را که به نظر میرسد در قضیه آن انفجار دستی داشته باشد را در بولیوی دستگیر کنند و آن را از چنگاه یک گروه شبه نظامی در بیاورند.پس از پیدا کردن این قاچاقچی اسلحه گروه Hunter موفق میشود اطلاعات بیشتری راجع به آن بمب که میتواند دردسرهای بزرگی درست کند به دست آوردند و این بار راهی زامبیا شدند.در طول گیمپلی بازی این گروه به کشورهای مختلفی سفر میکنند و در هر مرحله اتفاقاتی به وجود میآیند و اعضای این گروه اسناد و مدارک بیشتری به دست میآورند.پس از چندی تلاش و پشت سر گذاشتن مراحل مشخص میشود که مقصر اصلی و سازنده آن بمب عجیب و غریب گروهی شبه نظامی در روسیه هستند که بسیار هم تجدید قوا کردهاند و آماده نبر با هر دشمنی هستند.هدف جست و جوی اعضای گروه Hunter در بازی کاملا مشخص است و هیچ نکتهای در بازی وجود ندارد که نتوان دلیل آن را دانست.این گروه پس از اتفاق ناگهانی و عجیبی که برای گروه Predator سخت درگیر پیدا کردن مقصر این اتفاق بود و هیچ چیز نا مشخص دیگری در داستان بازی وجود نداشت.شیوه روایت داستان بسیار دلپذیر و عالی است و در پایان هر مرحله سوالات بسیار زیادی که برای بازیکننده به وجود میآیند باعث میشوند که بازیکننده همچنان اشتهای زیادی به ادامه بازی داشته باشد و از آن خسته نشود.امّا میشد که نکات دیگری هم در این بین در داستان بازی جای بگیرند و در کل داستان دارای موضوعات دیگری هم باشد.داستان بازی خوب است امّا میتوانست بهتر از این چیزی که هست باشد و دارای پیچیدگیها و معمّاهای دیگری هم باشد اما به هر حال نمیتوان ایراد جدی دیگری به بازی وارد کرد.
ارواح باهوش!
گیم پلی Ghost Recon: Future Soldier یک سر و گردن از دیگر بخشهای بازی بالاتر است.خوب از آب در آوردن گیم پلی یک بازی اکشن تاکتیکی کار آسانی نیست و باید در آن بخشهای زیادی قرار داد تا یک گیمپلی ناب و عالی را شاهد باشیم.قابلیتهای زیادی در گیمپلی Ghost Recon: Future Soldier وجود دارند.برای مثال قابلیت دید مغناطیسی یک قابلیت جالب است که با استفاده از آن میتوان هر جسم فلزی را در فاصله کمتر از ۲۰ متر تشخیص داد که این قابلیت به قافلگیر کردن دشمنان کمک بسیاری میکند.و یا میتوان در مراحلی از بازی که مبنای آن پیش روی به صورت مخفیکاری است در یک لحظه چندین سرباز دشمن را از پای درآورد!به این صورت که هر کدام از همتیمیهای شما به انتخاب خود شما یکی از دشمنان را هدف میگیرند و با اولین شلیک از سوی شما تمامی سربازان دشمن در یک چشم به هم زدن نابود میشوند.میتوان گفت که Ghost Recon: Future Soldier یک بازی مبتکی بر تاکتیکها و حرکات گروهی است و بدون همکاری همگروهیهایتان نمیتوانید کاری انجام دهید و همواره باید با آنها هماهنگ و نزدیک آنها باشید.این یک نکته بسیار خوب بازی است و همکاری کردن با اعضای گروه لذت بسیار زیادی دارد و باعث میشود گیمپلی هیجان بیشتری داشته باشد.همچنین اگر کینکت داشته باشید نیز میتوانید فرصتی را برای بازی کردن با کینکت اختصاص دهید.هر چند زیاد تعریفی ندارد امّا برای خودش بسیار جالب و هیجانانگیز است!علاوه بر اینها مانند سیستمی که در بازی چرخهای جنگ وجود داشت همتیمیهای شما در صورت زخمی شدن شما میتوانند باعث بهبودی شما شوند.به طور کلی گیمپلی Ghost Recon: Future Soldier در کنار بخش چند نفره و آنلاین آن که میتوانید در آن با کمک دوستانتان مقابل دشمنان به جنگ و ستیز بپردازید یکی از بهترین بخشهای بازی هستند و گیم پلی Ghost Recon: Future Soldier بسیار قابل ستایش است.
همچنین هوش مصنوعی بازی نیز به توجه به مهم بودن کارهای گروهی در بازی بینظیر و است امکان ندارد کارهای عجیب و غریبی از سوی یارهایتان سر بزند؛مطمئن باشید!
ارواح زیبا!
گرافیک Ghost Recon: Future Soldier میتوانست خیلی بهتر از چیزی که هست باشد!موتوری که با استفاده از آن Ghost Recon: Future Soldier ساخته شدهاست نسخه بهینه شده YETI نام دارد که میتوان گفت توانسته گرافیکی خوبی را برای این بازی به ارمغان آورد اما گرافیک بازی کم و کاستیهایی هم دارد.ذرات خاک و تصویر بینظیری که از صحرا در بازی به چشم میخورد چشم بازیکننده را نوازش میدهد!امّا از آن طرف افت فریمها و باگهای ناجور گرافیکی بازی نیز چشم را اذیت میکنند!اشکالات گرافیکی بازی در اصل اشکالات فنی آن هستند و گرافیک هنری بازی بینظیر است و هیچگونه اشکالی ندارد امّا به وضوح میتوان ضعف فنی موتور YETI را در طول مراحل بازی حس کرد.
ارواح خوش صدا!
صداگزاری و موسیقی بازی هم از بخشهای خوب بازی است.برای مثال در مواقعی که در مراحل مخفیکاری بازی هستید و نیاز به تمرکز دارید موسیقی پخش نمیشود و تنها صدای محیط اطراف به گوش میرسد امّا در دیگر قسمتهای بازی موسیقیهایی قرار داده شدهاند.صدای سلاحهای بازی بسیار واقعی به نظر میرسند و حس واقعی حضور در میدان جنگ را به بازیکننده القا میکنند که این بینظیر است.همچنین صداپیشگی شخصیّتهای بازی نیز حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد و آن هم بی عیب است.
در پایان باید گفت Ghost Recon: Future Soldier یک اکشن تاکتیکی با گیمپلی بینظیر و عالی استو تنها اگر دقت بیشتری در طراحی گرافیک و داستان بازی به خرج داده میشد این بازی هیچ عیبی نداشت؛اما به شخصه از بازی کردن Ghost Recon: Future Soldier لذت بردم و امتحان این بازی را به همه گیمرهای عزیز پیشنهاد میکنم!
داستان:۸٫۵
گیمپلی:۹
گرافیک:۷٫۵
صداگزاری و موسیقی:۱۰
امتیاز نهایی:۸٫۵
در زمانی که UBISOFT معروف ترین شرکت در میان بازیکن ها است , Rainbow Six و Ghost Recon و Splinter Cell جز بهترین بازی ها بین بازیکن ها است دیگر بازیکنی نمانده است که نام Thomas Leo Clancy Jr معروف به Tom Clancy به گوشش نخورده باشد. این نویسنده بزرگ در سال 1947 به دنیا آمد و یکی از بزرگترین نویسندگان عصر خود به شمار می آید که بیشتر برای بازی های اکشن می نویسد که او سری بازی های Rainbow Six و Splinter Cell را خلق کرده است. بازی Ghost Recon نیز جز بازی هایی است که او خلق کرده است.
اولین نسخه بازی, Tom Clancy's Ghost Recon بود که در سال 2001 منتشر شد که سال 2008 رو به نمایش در آورده بود که در آن روسیه و آمریکا به جنگ و جدال پرداخته بودند. 2 سال بعد از این نسخه , Desert Siege منتشر شد که در حقیقت یک نسخه الحاقی بود که در سال 2009 اتفاق می افتاد. در سال های بعد نیز یک سری نسخه برای کنسول های دیگر آمد که معروف ترین آن ها Tom Clancy's Ghost Recon 2 بود که به دلیل این که بسیار بد ساخته شده بود برای PC نیامد و سازندگان بازی از بازیکن ها عذرخواهی کردند و قول نسخه ای برتر برای PC را دادند.
Ghost Recon Advanced Warfighter® 2 به بازار آمد. این نسخه دارای گرافیکی نسبتا خوب و هوش مصنوعی ای برتر از نسخه قبل بود که به همین دلیل بازیکن ها را به سمت خود جذب کرد. بازیکن باز هم در نقش فرمانده گروه یعنی Michell است و 3 نفر دیگر نیز او را همراهی می کنند. امکانات بازی افزایش پیدا کرده است که معروف ترین آن ها ماشین Mule است که در طول بسیاری از مراحل بازیکن را همراهی می کند. داستان بازی در سال 2014 اتفاق می افتد که در آن گروه Ghost با شورشیان می جنگند که قصد اصلی گروه سرکوب کردن این شورشیان است.
بازی داستان چندانی ندارد ولی کلیات داستان بازی بدین شرح است :
سال 2014 است. سربازان اینده به جنگی دشوار تر از قبل بر می گردند , جنگی که در مرز جدید آمریکا و مکریکه . گروه Ghost اینبار با لوازم جدید وارد جنگ شدن ولی فقط 72 ساعت برای مقابله با دشمن و جلوگیری از ورود آن ها به خاک امریکا فرصت دارند . این کار که نبرد با گروهیه که به هیچ قانونی پایبند نیستند و برای رسیده به هدفشون هر کاری می کنند کار سختیه که باید توی 1900 مایل بخش مرزی بین این دو کشور انجام بشه و این کار فقط از دست گروه Ghost بر می آید ...
بازیکن بیشتر در محیط های کویری و گرم به سر می برد و به همین دلیل سازندگان بازی سعی خود را بر این داشتند که محیطی برای بازی طراحی کنند که به بازیکن حس گرم بودن هوا را منتقل کنند که تا حدودی نیز درکارشان موفق بوده اند . برای مثال وقتی بازیکن در محیط های گرم و طاقت فرسا به دور دست نگاه می کند موج گرما را مشاهده می کند که این نشان دهنده اوج گرما در این منطقه است.
در بازی وقتی اعضای تیم یا دشمنان می دوند هیچ گونه ردی از خود بر روی زمین باقی نمی گذارند که اگر در واقعیت این اتفاق بیافتد باید گرد و غباری تشکیل شود که نشان دهنده دویدن آن فرد بر روی زمینی است که از شن و ماسه پوشیده شده است و سازندگان بازی این نکته را فقط در فرود و یا پرواز هلی کوپتر ها به کار برده اند _ بازیکن پس از خروج از هلی کوپتر مشاهده می کند که هلی کوپتر باعث به وجود آمدن گرد غباری می شود که نشان دهنده ی وزش باد به وسیله پره های هلی کوپتر است _ .
نور پردازی بازی چندان هم خوب طراحی نشده است و بیشتر سعی شده که بر روی نور های طبیعی کار شود تا مصنوعی. نور خورشید به صورت زیبایی بر روی ابر هایی که در اسمان است تابیده شده است و چون در بیشتر مراحل بازی خورشید در حال غروب است , بازیکن با نگاه کردن به آسمان متوجه می شود که در یک قسمت آسمان نور خورشید _که تلفیقی از رنگ قرمز و زرد است_ به زیبایی بر روی ابر ها نمایان است ولی سمت دیگر تاریک است . متاسفانه نورپردازی بازی ان قدر ضعیف طراحی شده است که همه اجسام در بازی به صورت کدر به نظر می ایند و به همین دلیل بازی نمی تواند افکت های مربوط به آهن و ... را به خوبی منتقل کند.
در بیشتر مکان های بازی دود وجود دارد. در بازی وقتی نارنجک دودزایی در محیط بسته ای انداخته شود دودی که تولید می کند از سقف آن محل بسته عبور می کند که این یک عیب بزرگ برای بازی است که نشان دهند این است که دود ها حجمی ندارند و طراحی ای ضعیف دارند و یک اشکال بزرگ دیگرش این است که در بعضی مکان ها منبع دود مشخص نیست و بازیکن مشاهده می کند که از دیوار شکسته ای دود بلند می شود ! در مواقعی که تانک ها و یا نفربر های دشمن را نابود می کنید _اگر به صحنه نزدیک باشید_ در یک لحظه صفحه مملو از آتش می شود و سپس بازیکن تانک یا نفر بر را می بینید که ازش دودی غلیظ بلند می شود ولی بعد از مدت کوتاهی , مشاهده می شود که تانک یا نفر آتش گرفته است و فقط دوده رقیقی ازش بلند می شود.
اگر بازیکن از سلاح های دوربین دار استفاده کند قطعا بر روی لنز دوربین محیط پشت سرش را مشاهده می کند که این یک اشکال است چون سازندگان بازی باید به جای این که از Glass Reflection استفاده کنند باید از Lens Reflection استفاده کنند و محدوده ای که دوربین اسلحه می تواند ببیند را بر روی لنزش منعکس کنند.
در محیط های وسیعی که در بازی دیده می شود بازیکن متوجه می شود که اجسامی که در دوردست قرار دارند کم رنگ تر و تار تر از اجسامی هستند که در نزدیکش دیده می شوند این افکت _Depth of Field_ در بازی به وضوح دیده می شود ولی وقتی که با دوربین محیط رو نگاه می کنیم قطعا باید _با توجه به فاصله و قدرت عدسی_ محیط رو واضح تر ببینیم ولی سازندگان بازی برای جلو گیری از سنگین شدن موتور بازی این کار را انجام نداده اند.
موتور گرافیکی بازی همان موتور نسخه قبلی بازی است که ارتقاع یافته است. موتور بازی که Modified Unreal Engine V.2.5 نام دارد متاسفانه قابلیت Eye Adaptation را دارا نیست که این یکی از اشکالات بازی است. در کل بهتر بود که ساندگان بازی از موتور پیشرفته تری استفاده می کردند که متاسفانه این کار را نکرده اند.
در بین بازی مکالمه های کوتاهی بین Michell و همکارانش رد و بدل می شود که برای مثال می توان گفت که وقتی Michell در مکانی ساکت ایستاده است و کاری نمی کند همکارانش جملاتی مانند Talk to me sir و یا Sir ? را به کار می برند که این امر کمک بسیاری به واقعیت جلوه دادن بازی می کند. در بین بازی نیز هر از گاهی Michell با مرکز فرماندهی مکالماتی دارد که در ان ماموریت های جدید خود را دریافت می کند.
درمورد صدای سلاح ها مطلب خاصی نیست و می توان گفت که همه صدای همه سلاح ها با صدای آن ها در واقعیت یکسان هستند و هیچ اشکالی ندارند.
موسیقی چنگی به دل نمی زند و بازیکن مشاهده می کند که بیشتر دقایق بازی بدون موسیقی است و وقتی هم که موسیقی ای پخش می شود کمترین ارتباط را با محیط دارد. البته در بعضی مواقع مشاهده می شود که در هنگام جنگ های نزدیک موسیقیه متناسبی _موسیقی تند و بلند_ پخش می شود که باعث بیشتر شدن هیجان در نبرد ها می شود. ولی چون بیشتر بازیکن ها در این گونه بازی ها از سلاح های دوربین دار بیشترین استفاده را می برند بیشتر به سکوت علاقه دارند تا به موسیقی های هیجان انگیز !
در کل صداهای موجود در بازی نیاز بازیکن را رفع می کند ولی موسیقی بازی خوب طراحی نشده است.
شما در آغاز هر ماموریت می توانید اسلحه خود و همکارانتان را انتخاب کنید ؛ همچنین می توانید نوع یاران خود را نیز انتخاب کنید _ SNIPER یا GUNNER و یا ... _. هر نفر به یک اندازه می تواند بار با خود ببرد که شما فقط می توانید به آن اندازه برایشان اسلحه های سنگین و سبک و نارنجک و...تهیه کنید که با خود به میدان نبرد ببرند. در بعضی از مراحل شما می توانید از دو نقطه ماموریت خود را اغاز کنید که به انتخاب خود می توانید بازی را از بخش "A" و یا "B" آغاز کنید.
در حین بازی ممکن است برای شما یک تانک و یا یک ماشین به نام Mule بفرستند که در بعضی مواقع خیلی به درد شما می خورد . از ماشین Mule می توانید بهترین استفاده را بکنید . زیرا این ماشین در وحله اول برای تامین مهمات شما و افرادتان است و در وحله دوم می تواند به شما کمک کند تا دشمنانتان را از بین ببرید. می توانید پشت این وسیله کمین بگیرید و از ان جا راحت با دشمن مقابله کنید. ویا برای شناسایی منطقه دشمن آن را به منطقه ناشناس بفرستید و به وسیله دوربینی که پشت او نصب شده است منطقه را بررسی و مکان های دشمن را شناسایی کنید تا بهتر با ان ها مبارزه نمایید.
در طول بازی دستوراتی می توانید به اعضای گروه بدهید که البته یکی از مشکلات بازی این است که دستورات بسیار محدود هستند و به همین دلیل شما نمی توانید انتظار زیادی از ان ها داشته باشید . برای مثال شما میتوانید دستوراتی مانند : برو , حمله , پوشش آتش , بایستید , دنبالم بیایید را به گروهتان بدهید ولی دستوراتی مثل : مکان رو پاک سازی کنید , کنار یک دیگر باشید , یکی از اعضا رو پوشش دهید , منطقه رو بررسی کنید و ... رو نمی توانید به یارانتان بدهید. _در کل به خاطر هوش کم یارانتان در بیشتر جاهای بازی به تنهایی با دشمنان به نبرد می پردازید_
به خاطر وسیع بودن مناطق نبرد و وجود دشمنان بسیار , بیشتر گیمر ها سلاح دوربین دار را برای خود انتخاب می کنند زیرا اگر از مسلس ها استفاده کنند قطعا کار بسیار سخت می شود زیرا برای شلیک درست با مسلسل باید به هدف به قدر کافی نزدیک شد که مطمئنا به خاطر هوش بالای دشمنان این کار بسیار سخت خواهد بود.
دربازی تنوعی وجود ندارد و بیشتر هدف ها هم پاک سازی و یا بمب گذاری است. محیط های بازی یکسان هستند و همه شان در منطقه کویر و در بعضی مراحل در شهر هایی که در این مناطق گرم ساخته شده است به وقوع می پیود.
در کل بازی دارای گیم پلی ضعیفی است که هر گیمری را خسته و از بازی دل زده می کند .
هوش مصنوعی دشمنان بسیار بالاست و در حدی است که آن ها از فاصله دور نیز می توانند فرد را هدف قرار داده و از بین برردش ؛ به همین خاطر بازیکن باید به وسیله فکر خود ، به تریقی ان ها را از بین ببرد که کمترین آسیب به خود او و همکارانش برسد که بهترین روش , استفاده از سلاح های دوربین دار است .
دشمنان از سلاح های مختلفی استفاده می کنند که مهم ترین ان ها سلاح آر پی جی و اسنایپ است , زیرا دشمنان بیشتر با این سلاح ها شما را از بین می برند تا مسلسل های معمولی !
یکی از اشکالات بزرگی که در مبحث هوش مصنوعی این بازی وجود دارد, این است که بازیکن مشاهده می کند که افراد تیم ارواح دارای هوش مصنوعی بسیار پایینی هستند که این مسئله سختی کار رو برای گیمر دو چندان می کند . برای مثال بازیکن مشاهده می کند که به افراد تیم دستور داده که به سمت آن دیوار بروند و پشت ان جبهه بگیرند . او مشاهده می کند که بعد از چندین دقیقه 2 نفر از اعضای گروه آمدند و در جای خود مستقر هستند ولی دو نفر دیگر هنوز نرسیده اند ! به همین خاطر به سمت عقب برگشته و مشاهده می کند که ان دو چون به یک دیوار رسیده اند دیگر نتوانستن جلوتر بیایند به همین خاطر بازیکن مجبور میشود که ان ها را به سمت راست یا چپ ببرد و سپس کاری کند که آن ها بفهمند که باید دیوار را دور بزنند !!
ادوات نظامی دشمن نیز دارای هوش بالایی هستند که در بعضی مواقع بازیکن را متعجب می کند زیرا بازیکن از هر طرفی وارد میدان شود _چه از پشت تانک و چه از دیگر جهات_ لوله تانگ به سمت بازیکن می چرخد و او را هدف می گیرد که این مسئله بازی را بسیار سخت می کند زیرا برای از بین بردن این ادوات باید از سلاح Zeus-MPAR استفاده کرد که این سلاح نیاز به زمانی دارد که روی هدف متمرکز شود به همین خاطر ممکن است در این چند ثانیه ای که اسلحه متمرکز می شود تانک شلیک کند.
وقتی به گلدانی گلوله ای بر خورد می کند به جای این که در کل بشکند مشاهده می شود که فقط اون قسمت گلوله خورده می شکند و قسمت زیرین گلدون و بالایی اش سالم هست و پس از شکستن قسمت وسطی بر قسمت پایین می افتد. بر خورد گلوله ها به سطح های گوناگون بسیار خوب کار شده است و به صورتی است که جای گلوله در هر سطحی متفاوت است.
در بازی امکان شلیک به چراغ ها و خاموش کردن آن ها است _که در یکی از مراحل بسیار بدرد می خورد_ ولی در بعضی جاهای بازی مشاهده می شود که هر جقدر شلیک می کنید لامپ از بین نبرد و بعد از 6 – 7 تا شلیک با تفنگ دوربین دار در آخر لامپ می ترکد و خاموش می شود. در موقع شکست اجسام شیشه ای مثل شیشه ماشین ها و شیشه لامپ ها , خورده شیشه های ریزی از آن ها به جای می ماند که ان ها وقتی به زمین می رسند غیب می شوند .
در بازی آن قدر ها هم نمی شود از فیزیک بازی استفاده کرد مگر در مواقعی که می خواهید وسیله را منفجر کنید تا به وسیله آن دشمنانی که پشت آن پناه گرفتند را از بین ببرید .
وقتی که یک بازی در مباحث صداگذاری و گرافیک در حد مطلوبی نباشد , تنها بخشی که باعث ارتباط بین بازیکن و بازی مشود هوش مصنوعی بازی است که متاسفانه به خاطر هوش مصنوعی کم یاران میشل این بخش هم چنگی به دل نمی زند. محیط های بازی یکسان هستند و تنها سلاحی که به جمع سلاح های گروه اضافه می شود بعد از بخش اول بازی Zeus-MPAR است که برای از بین بردن ادوات دشمن به کار می رود . به خاطر همین دلایل می توان گفت که بازی GRAW2 از ان بازی هایی است که کمترین ارتباط را بازیکن بر قرار می کند.
گرافیک و صداگذاری بازی در حد عالی طراحی نشده اند و به خاطر یک نواخت بودن محیط , گیم پلی چندان خوبی نیز ندارد که این ها موجب دلسردی بازیکن از بازی می شود ولی با وجود هوش بالای افراد در نبرد ها شاید گفت که نزدیک ترین عامل بین واقعیت و این بازی هوش بالای افراد دشمن باشد. در کل می توان گفت که اگر سازندگان بازی در ساخت آن تلاش بیشتری می کردند این نسخه خیلی بهتر از GRAW می شد ولی متاسفانه به خاطر کم کاری سازندگان بازی این نسخه کمترین پیشرفت را داشته است. در نتیجه به نظر بنده بازی خوبی برای اوقات فراغت شما نمی باشد ...
نقد بازی
Army Of Two 40TH Day
مقدمه :
اول از همه از شما پوزش می طلبم که نقد این بازی کمی دیر شد و تنها علت ان حجم زیاد بازی های موجود در بازار بود ولی در حالت کلی هنوز هم برای خرید این بازی زمان دارید و نگران هیچ چیز نباشید !
………………………………………………………………………………………………………………………………………
بازی ارتش دونفره جزو بازی هایی است که شرکت هنر های الکترونیکی EA روی ان حساب ویژه ای باز کرده است . این بازی به نوعی دارای گیم – پلی منحصر به فرد و جدیدی است که شاید خیلی از بازیکنان را به خود جذب کند.
شماره ی اول از این بازی با توجه به تبلیغات فراوان ان چیزه زیادی برای گفتن نداشت و نتوانست ان طور رضایت منتقدان و سایرین را به خود جذب کند.
شماره ی اول از بازی ارتش دو نفره برای کنسول های Xbox360 و Ps3 و شماره ی دوم از این بازی علاوه بر نسخه های کنسولی ان برای کامپیوتر های خانگی نیز منتشر شد.این بازی سوم شخص از نوع تاکتیکال – اکشن بار دیگر شما را در مخمصه ای سخت قرار می دهد که تصمیمات شما در ان مهمترین عامل پیروزی هستند(گویا – ای تی)
داستان بازی ساده و بدون هر گونه ابهامات است و از انجا اغاز می شود که گرو ه (ارتش دو نفره ) برای انجام ماموریتی غازم به شانگهای می شوند ولی پس از اینکه ماموریت خود را به پایان رساندند و تصمیم به خروج از این کشور می گیرند وارد موقعیتی می شوند که اجرای این کار را بسیار سخت می کند به همین دلیل مجبورند که در این کشور در حال جنگ بمانند و برای رهایی از این قفس دست به کار هایی مشکل بزنند که در گیم – پلی بازی خلاصه می شود . سایر جزئیات دیگر مربوط به داستان را بر عهده ی شما می گذارم زیرا که هیجانش برای مخلطبین باقی بماند.
گرافیک و نور پردازی ها بد نیستند و از موتور گرافیکی UE3 در این بازی استفاده شده است ولی با این وجود با بازی های حال حاظر قابل رقابت نیست و تا حدی می تواند نیاز های بازیکن را براورده سازند
محیط بازی شامل بخش هایی از شهر شانکهای در چین هستند و تمام بخش ها و گیم پلی از بازی در کشور چین و شهر شانگهای اتفاق می افتد.
ساختمان های بلند سرتاسر شهر را پر کرده اند و نور های حاصل از چراغ ها در شب بسیار دیدنی هستند . در قسمت های اولیه بازی همه چیز زیبا و شهر روال عادی خود را در پیش دارد ولی بعد ها به دلیل حمله ی ناگهانی گرو های تروریستی این شهر غالبی زشت به خود می گیرد و تمام زیبایی های ان در چند ثانیه تبدیل به یک رویای باور نکردنی می شود(گویا – ای تی)
سازندگان برای ایجاد هیجان بیشتر در بازی تا می توانستند ساختمان و محیط های زیادی را خراب کردند . به طور مثال در حال عبور از منطقه ای هستید ناگهان وجود یک بالگرد در حال اتش نظر شما را جلب می کند و تا می خواهید به خود بیایید این بالگرد به سقف زیر پای شما اثابت کرده و خسارات زیادی را به شما و دیگر اطرافیان وارد می کند
صحنه های انفجار شلوغی و در کل مبارزه و جنگ در شکل و حالتی خوب به تصویر در امدند و تا حدی بازیکن را به وجد می اورند.
این بازی برای ان دسته افرادی ساخته شده که بازی ها را به صورت دو نفره و مالتی پیش می برند به همین دلیل زمانی که این بازی را به صورت تک نفره بازی می کنید از نیمی از امکانات بازی بی بهره اید.
مهمترین چیز در ارتش دو نفره (روز چهلم) همکاری متقابلی است که بین اعضای گروه وجود دارد . البته این گروه نه فقط دو نفر عضو دارد به طور باورنکردنی می تواند ۱۰۰ ها عضو دیگر را از پای در اورند و به همین دلیلی است که این بازی لغب ارتش دو نفره را به خود اختصاص داده است.
بین این دو نفر از گروه رابطه ای دوستانه وجود دارد به طوری که ۹۰ درصد کار ها در گیم – پلی بازی با همکاری دو طرفه انجام می گیرد . وقتی شما در حال پیشروی به طرف منطقه ای هستید که دشمن ان را تصرف کرده از این بابت خیالتان راحت است که یکی هوای شما را دارد(گویا – ای تی)
شما می توانید با همکاری هم تیمی خود دو هدف را همزمان بزنید و هم چنین می توانید به او دستور هایی را بدهید که هر کدام از انها برای شما در بازی مهم و سرنوشت ساز هستند.
دستور ها شامل دنبال کردن دفاع ماندن و هم چنین پیشرفت در طول بازی است .برای دستورات موجود در بازی دو حالت (هجومی و تاکتیکی وجود دارد) در حالت هجومی که از ان به اسم اگرو نام می بریم باعث می شود که هم تیمی شما با جدیت بیشتری وارد منطقه ی دشمن شود و تا اخرید نفس در برابر دشمنان مقاومت کند.
هوش مصنوعی به دو صورت قابل بررسی است :
یک : حالتی که با دشمنان روبرو هستید : در این حالت هوش مصنوعی قوی و بالاست پس سعی نکنید که خیلی راحت به دل دشمن بروید و به تنهایی همه را از میان بردارید . هوش مصنوعی طوری است که به شما اجازه ی تک روی را نخواهد داد.
حالت دوم : هم تیمی شما است که واقعا خوب و خیلی جدی حرفتان را گوش می دهد و انتظاراتتان را براورده می سازد اما گاهی اوقات دچار سردرگمی می شود و هنگ می کند اما در حالت کلی هوش مصنوعی بازی خیلی خوب است(گویا – ای تی)
در شخصیت پردازی این بازی نکته ای بسیار جالب مخفی شده است و ان وجود دو شخصیت سفید و سیاه پوست در کنار هم است . شما مختارید که از بین این دو نفر که با نام های (Elliot Salem and Tyson Rios) اسم گذاری شده اند یکی را انتخاب کنید .
این دو نفر تنها از نظر ظاهر و لباس جنگی با هم متفاوت هستند ولی هر دو قابلیت های یکسانی را دارند.شخصیت سیاه پوست کمی خشن تر و دارای قد و جثه ای بزرگ و طویل است ولی شخصیت سفید پوست کمی ظریفتر و در عین حال سریع تر و خوش تیپ تر است!!
از دیگر ابتکارات موجود در بازی که قبلا در خیلی از بازی های دیگر دیده شده است قدرت انتخاب در بعضی از قسمت های بازی است .به طور مثال در بعضی موارد شما دو انتخاب دارید که با انتخاب هر یک سرنوشت جور دیگری تغییر می کند .با انتخاب گزینه ها که یکی دارای نتیجه ی خوب و یکی بد است نتیجه ی باقی مانده به صورت پیش نمایشی کارتونی عواقب کار شما را به شما بازگو می کند.
موسیقی و صدا گذاری هم خوب و مطابق با صحنه های شلوغ و درگیر کننده در بازی است و کار تهیه ان را یک گروه موسیقی بسیار معروف از بازی ها در اختیار گرفته است.
زاویه دید دوربین در بازی به صورت سوم شخص و از روی شانه ی کارکتر نمایش داده می شود و با بازی دنده های جنگ Gears of wars شباهت های بسیاری دارد . در این بازی هم می توانید در پشت موانع پنهان شوید و در حالت ضربه ی کور Blind shot دشمنان را مورد اصابت گلوله قرار دهید که این کار با دقت و نشانه گیری ضعیفی همراه است(گویا – ای تی)
در مورد سلاح های بازی هم نتایج جالبی وجود دارد . سلاح ها در بازی متنوع هستند ولی در کل بازیکن نمی تواند بیش از سه نوع سلاح خاص با خود حمل کند که یکی شامل سلاح های دور زن . سلاح های اتوماتیک و یک کلت کمری علاوه بر نارنجک ها می شوند.
در ابتدای کار بازیکن قادر است معدود سلاح هایی را برگزیند و برای استفاده از سایر سلاح های دیگر باید به اندازه ی کافی در بازی پیشرفت کند تا سلاح های دیگر فعال شوند و انها را خریداری کند . تمام سلاح ها و جنگ افزار ها می توانند به روز شوند و از همه مهمتر این قابلیت را دارند که از همه جهات از شکل ظاهر بگیرید تا قنداق اسلحه و اجزای جزئی دیگر دستکاری و دچار تغییرات شوند.
مبارزات اصلا خشک و خسته کننده نیستند .شما با انو.اع مختلفب از دشمنان روبرو هستید که تعداد انها از ۵ عدد تجاوز نمی کند اما این مورد با این حال باز هم از ارزش بازی چیزی کم نمی کند .در برخی از شرایط با بعضی از دشمنانی روبرو هستید که از بین بردن انها همکاری گروهی را طلب می کند به طور مثال بعضی از این دشمنان دارای نقطه ضعفی فقط در ناحیه پشت سر هستند و در این حالت شما باید او را وادار کنید که با درگیری به دوست خود مشغول شود و در این حالت با عکس العمل سریع به پشت او رفته و او را غافلگیر کنید !(گویا – ای تی)
در برخی از قسمت های بازی با انسان های بی گناهی برخورد می کنید که توسط افراد بی گانه به گروگان گرفته شده اند . حال باید با طرحی سازماندهی شده و نقشه ای حساب شده طوری عمل کنید و پیش برید که هیچ یک از این گروگان ها اسیب نبینند.
اگر تمام گروگان ها سالام بمانند به شما پول و جوایزی اهدائ می گردد.
در حالت کلی شماره ی دوم از این بازی نسبت به شماره ی قبلی ان حرف های برای کفتن داشت و با تغییرات جزئی و کمی که در گیم – پلی ان اجاد شده بود توانست تا حدی بازیکنان را راضی نگاه دارد
بازی های Army of Two، وقت آن رسیده بود که این گروه با دو تن از اعضای تازه واردش درس ادبی به کارتل مواد مخدر، در زیر آفتاب سوزان مکزیک بدهد. هر چند هدف میسر شد، اما همه چیز بر وفق مراد نبود!
نام: Army of TWO: The Devil’s Cartel
سازنده: Visceral Games / EA Montreal
ناشر: Electronic Arts (EA)
سبک: Third Person Shooter
پلتفرم: XBOX 360 / PlayStation 3
واژه کارتل به گوش هر کسی شنیده شده است. از آشنا ترین بازی های اخیر که نبرد با این گروه شیطانی را روایت کرده، می توان به Call of Juarez: The Cartel اشاره داشت که از همه جهات به خصوص از بُعد داستانی، مورد انتقاد تحلیل گران و منتقدان واقع شد.
این بار Visceral Games سازنده ی سری بازی های محبوب و موفق Dead Space ساخت سومین نسخه AoT را بر عهده گرفت که نتیجه اش برای این IP، مشخص شدن ضعیف ترین قسمت از سری بازی های AoT شد. ویسرال با خلق دو شخصیت جدید و دادن ارتباطاتی اندک با نسخه های پیشین، سعی کرد تا روند داستانی بازی را به گونه ای تنظیم کند تا به عنوان یک شوتر غیر نظامی، ارتباط لازم با بازی برقرار شود. به همین دلیل بود که موضوع نبرد با کارتل مواد مخدر که از دهه های پیش تا به امروز رنگ پایان را به خود ندیده، محور داستان بازی باشد که البته این گزینش، آنطور که باید خواسته های سازندگان را نتیجه نداد.
علاوه بر این، تلاش های زیادی صورت گرفته تا گیم پلی بازی جذابیت بی نظیری داشته باشد اما به دلیل برخی بی احترامی ها به سبک بازی، آنطور که باید مورد استقبال واقع نمی شود.
شما را به مطالعه ی نقد و بررسی AoT: TDC دعوت می نماییم تا در جریان جزئیات حمله دو دیوانه به قلب کارتل، قرار گیرید.
پشت صحنه ی نقاب شیشه ای
خطر اسپویل داستان
داستان بازی دقیقا از ابتدا ماجرا آغاز می شود. جایی که رییس جمهور مکزیک یعنی آقای Cordova دستگیر تصرف کنندگان این کشور لاتین شده است. مکزیک توسط یکی از قدرتمند ترین کارتل های مواد مخدر به نام La Guadaña تصرف شده است. اما در آغاز گیم پلی بازی، با یک فلش بک مواجه می شویم. جایی که اثبات می شود شخصیت های قسمت های پیشین AoT یعنی Rios و Salem، دو مبارز جدید را وارد گروه Trans World Operations می کنند. آلفا (Alpha) و براوو (Bravo) دو آمریکایی الاصل وارد این گروهک ضد تروریستی خصوصی که به T.w.O متخلص است، شده اند. پس از گذارندن مرحله آموزشی خسته کننده، وارد نخستین ماموریت می شوید و پس از اتمام این ماموریت، به آغاز بازی باز می گردید. سعی در پیچیده جلوه دادن داستان در آغاز بازی با اغراق همراه شده که به هیچ وجه دلچسب نیست. چرا که عدم مخبر بودن از داستان اصلی بازی، هیچ جذابیتی برای بازیباز ندارد. علاوه بر این، داستان بازی تنها رسیدن به سران La Guadaña و آزادسازی Cordova را روایت می کند و هیچ پیچیدگی در کار نیست و القای هیجان و اتفاقات ناگهانی در اواسط و بازه ی کثیر بازی، وجود ندارد.
در میان این وقایع تنها شخصیت پردازی قوی این بازی است که شما را به گوش دادن به دیالوگ های کارکتر ها و در نتیجه، فهم داستان بازی و توجیه مراحل دعوت می کند. اگر بگوییم آلفا و براوو از یک بازی Old School وارد AoT شده اند، جندان تهی از منطق نیست.
دیالوگ های بازی تعادل خوبی بین جد و طنز بر قرار نکرده. چرا که مصیبت های آلفا و براوو در بسیاری از کات سن ها و سینماتیک ها با دیالوگ های طنز آن ها همخوانی ندارد و همین مسئله، ضعف در این مورد را رسانا است.
همچنین توقع می رفت تا صحنه ی مرگ Rios و Salem شکوه بیشتری داشته باشد چرا که در دو بازی موفق مفتخر به روایت داستان از سوی این دو شخصیت بودیم و در این دو بازی، به قدر کافی با آن ها ارتباط برقرار کرده بودیم. اما سازندگان حتی یک سینماتیک هم لایق نمایش ناراحتی ناشی از مرگ این دو شخصیت ندانستند.
به معنای واقعی، بکش برو جلو
پیش از این ذکر شد که این بازی به سبک خود احترام نگذاشته است. روند سریع بازی در حد و اندازه های یک شوتر معمولی نیست و حقیقت است که می توان سرعت روند گیم پلی را با یک Old School مقایسه کرد. شاید این قضیه در شخصیت پردازی آلفا و براوو تاثیر مثبت داشته باشد، اما هنگام پردازش گیم پلی، کفه ی منفی را سنگین تر می کند. علاوه بر این برخی المان های یک شوتر نظامی در این بازی موجود است؛ مانند آنتاگونیست محض و عدم وجود سیستم مدیریت. در ابتدای هر مرحله شما می توانید از سه اسلحه دلخواه در سه نوع متفاوت، گزینش کنید که به اندازه سه نفر با حدود مهارت خودتان، مهمات لازم را دارا هستید. این مسئله که از استاندارد های شوتر های نظامی است، در صورت اغراق مورد انتقاد قرار می گیرد چه برسد به AoT.
علاوه بر این یک ماد به نام over kill نیز در بهره ی شخصیت اصلی بازی واقع شده که باز هم در نا متعادل شدن روند بازی، کمک شایانی کرده است. در این حالت هر تک تیر شما پایان زندگی هدفتان را نتیجه می دهد و مرگ برایتان بی معنا می شود. هر چند استفاده از این سیستم لذت بخش است، اما عمق ماجرا over kill را یک ایراد معرفی می کند.
همانند خیلی از شوتر های تیمی، در این بازی نیز در صورت صدمه دیدن هم رزمتان باید در یک بازه زمانی مشخص، به درمانش بشتابید. اصلی که برای طرف مقابل نیز صدق می کند. اما هوش مصنوعی در این بخش، ایرداداتش را بیان می کند. در اندک مواقعی علیرغم اینکه همراهتان فاصله زیادی با شما دارد، اما با سرعتی باور نکردنی و به دور از واقعیت، شما را تجدید قوا می کند. متاسفانه به به طور کلی، هوش مصنوعی بازی بالانس نیست و عدم تعادل دیده می شود. مانند این که همچون خیلی دیگر از بازی ها، می توانید LS را نگه داشته و جهت دهید و بدون اینکه کسی را بکشید، بخشی از ماموریت را به پایان برسانید؛ جالب آن است که در این حالت دشمنان و همراهتان بی خیال طرف مقابل خود می شوند!
مانند بیشتر سوم شخص ها، AoT: TDC هم از سیستم کاورگیری بهره مند است. این سیستم به شما اجازه می دهد تا مقصد کاور را مشخص کنید و با یک کلیک، به سرعت به سوی آن بدوید. مشابه آن چه که در Ghost Recon: Future Soldier دیده شد و مورد استقبال قرار گرفت. اما با این تفاوت که Frostbite 2 انعطاف لازم را در این سیستم نگنجانده است اما بطور کلی، سیستم کاور گیری این بازی، به افزون زیبایی بازی، کمک شایانی کرده است.
ضمن تاسف، یک ایراد دیگر نیز قابل ذکر است. آن هم این است که صحنه نبرد در یک محیط متمرکز است و مدت زمانی که برای نبرد در محیط معهود مشخص شده، زیاد است و در این زمان، همچون لوکاست ها در Gears of War، آقایان کارتلی مانند مور و ملخ به سوی تان هجوم می آورند.
شرایط مذکور در حالت Co-op نیز صدق می کند. توقع تغییر چندانی در این بخش را نداشته باشید اما در هر حال، انجام یک کمپین با دوستان، لذت بیشتری دارد.
نمایش ابهت به سبک T.W.O و کارتل
بازی از انجین قدرتمند Frostbite 2 بهره مند است. انجینی که همیشه مورد تحسین واقع شده و در انحصار EA است. از نقاط قوت این موتور گرافیکی می توان به قدرت تخریب پذیری بالا اشاره داشت که در AoT: TDC به خوبی قابل مشاهده است و از نکات مثبتش، موثر بودن در روند مراحل و واقع گرایانه جلوه دادن محیط ها است. گرافیک فنی بازی قدرت نمایی این موتور گرافیکی را به معرض دید قرار می دهد. طراحی محیط ها و بنا ها و ساختمان ها، زمین و آسمان و در ها و دیوار ها، همگی تاکید در بی نظیر بودن گرافیک فنی این بازی دارد. اما متاسفانه باگ های گرافیکی ضد این تاکید واقع می شود. مانند اینکه برخی از اشیا کاملا ثابت بر روی هوا باقی مانند؛ یا پس از ضربه زدن به دشمنانی که در طبقات و سطوح بالاتر از شما هستند، در برخی موارد مشاهده می شود که به طرز عجیبی پس از پرتاب شدن به پایین، کاملا ایستاده و سرحال به سویتان شلیک می کنند!
طراحی چهره ها نیز قابل قبول است. اما متاسفانه حرکت اعضای صورت در کات سن ها و سینماتیک ها، چندان قوی ظاهر نشده اند و این ناهماهنگی ها حین صحبت شخصیت ها هم، قابل مشاهده است.
طراحی محیط ها نیز از یک ایراد محوری برخوردار است. این دیزاین تنها در این جهت صورت گرفته تا قابلیت کاورگیری و نشان دادن قدرت انجین بازی در تخریب پذیری، نمایش و اثبات شود در نتیجه محیط پر جزئیات (که البته گرافیک فنی تمامی برخی نامتعادل با بخش ها اصلی است) بازی، ضمیمه دورنما های بی پردازش شود و تحت تاثیر محیط قرار نگیرید.
لاتینا!
عناوین بسیاری بوده که با نظارت مستقیم EA به مرحله ساخت و عرضه رسیده و صداگذاری مثال زدنی را معرفی کرده. از جمله ی این بازی ها می توان به دست پخت ویسرال یعنی Dead Space و یا سومین میدان نبرد اشاره داشت. اما ادامه این روند در AoT: TDC آن طور که انتظار می رفت نبود. صدا های ناشی از محیط و تخریپ پذیری ها، چندان به القای حس میدان نبرد گرم یاری نمی رساند. این مسئله در مورد انفجار ها نیز به دلیل یکسان بودن صدای حاصل، صحت دارد.
گفته شد که بازی از روند تندی برخوردار است. موسیقی لاتین و مکزیکی نیز بخش اعظمی از محوریت خود را به این روند ها اختصاص داده اما سازندگان به این ارتباط با شاخص داستان، توجه چندانی نداشتند و موسیقی بازی، بازیباز را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
Army of Two: The Devil’s Cartel بازی است که علیرغم داشتن ایرادات قابل ذکر، لذت یک شوتر و میدان نبرد را به بازیباز القا می کند و اگر طرفدار خون ریختن با اسلحه های مدرن هستید و علاقه مند به عناوین شوتر، جا دارد تا تجربه ی این بازی را به شما پیشنهاد کنم.
پس از مدت ها انتظار برای پرطرفدارترین سری محبوب سبک FPS به دنیای نسل آینده بازی های کامپیوتری، بالاخره این بازی عرضه شد. عنوانی که توسط استودیوی پر آوازه Infinity Ward که از همان ابتدا کار ساخت سری Call of Duty را بر عهده گرفت، تولید شده ست. Ghosts عنوان جدید Activision و این استودیو بود که با نمایش های خود تغییرات کاملی را نسبت به Modern Warfare 2 تا Black Ops II اعمال نمود. از جمله این افت و خیزهایی که آقای مارک روبین (Mark Rubin) تهیه کننده این نسخه به آن اشاره کرد، یک سناریویی تازه و متفاوت نسبت به قسمت های گذشته همراه با نویسندگی استفن گاگان (Stephen Gaghan) یکی از فیلمنامه نویسان برجسته، موتور گرافیکی جدید با نام IW 6.0 و تغییرات اساسی در بخش گیم پلی خواهد بود. اما آیا می توان گفت که Ghosts همان انقلابی را که MW2 بوجود آورده را تکرار کرده یا خیر؟
داستان
سناریوی Ghosts تمام و کمال تغییر کرده و ما هیچ کدام از خطوط داستانی، شخصیت ها و سناریوهای نسخه های گذشته را در آن نخواهیم دید. گاگان با نوشتن فیلم Traffic برنده جایزه اسکار در 2001 شده و توانسته سناریوی این بازی را به شیوه Black Trick (حقه سیاه) که نمونه آن در سری Batman ساخته می شد، پیاده کند. ماجرا در بین سال های 2013 تا 2023 روایت می شود. جایی که در آپریل 2013 آمریکا توسط بمباران موشکی که منبع آن در فضا قرار داشت، به ویرانه ای تبدیل شده است. قبل از وقوع حادثه، کاپیتان بازنشته ارشد ارتش آمریکا یعنی الیاس واکر (Elias Walker) به همراه دو فرزند خود، دیوید واکر (David Walker) ملقب به Hesh و لوگن واکر (Logan Walker) که هر دوی آن ها جزو گروهبانان ارشد ارتش هستند، در حال بازگویی روایات نیروی Tier Ops بود که انفجارهای قدرتمندی کل شهرهای آمریکا از جمله دالاس، سن دیگو، لس آنجلس و غیره را در بر می گیرد.
اما پدر و پسرانش از این حادثه جان سالم به در می برند. 10 سال از این فاجعه می گذرد و مشخص می شود که گروهی از کشورهای آمریکای جنوبی از جمله مکزیک، کلمبیا و شیلی به نام Federation با همکاری یکدیگر دست به این کار زده اند تا تمام مردم را قتل عام کنند و توازن آمریکا را بر هم بریزند. اما در این ویرانی، اعضای بازمانده نیروی دریایی آمریکا گرد هم جمع شده و گروهی محرمانه به نام Ghosts را تشکیل می دهند. این تیم به رهبری فرمانده اسبق ارتش نیروی دریایی به نام توماس مریک (Thomas Merrick) هدایت می شود و برادران واکر نیز وارد گروه می شوند تا آمریکا را بازگردانند. خط اصلی داستان حول محور روابط دو برادر با یکدیگر و پدرشان می گردد و باید هنر نویسنده بازی را تحسین کرد که توانسته یک ماجرای عاطفی و درام را در یک مضمون جنگی تزریق کند.
گرافیک
تمام نکات بازی، روی گرافیک ختم می شود و باید گفت که Ghosts نسبت به IW 5.0 بهترین فاکتورها را عرضه کرده، اما نسبت به سایر عناوین نسل هشتم به هیچ عنوان تحسین برانگیز نیست. نکات بسیار خوبی به موتور IW 6.0 اضافه شده که از بزرگترین آن ها می توان به طراحی SSS Shader اشاره کرد. این تکنیک جزئیات کامل شخصیت ها را در بهترین حالت پردازش به نمایش می گذارد. پوست صورت، بدن و لباس های شخصیت ها به زیبایی کار شده اند. البته در این بخش، رنگ های نامیزان به همراه چندضلعی های (Polygon) ناهماهنگ دیده می شوند و به هیچ وجه وضوح چهره خوبی را نخواهیم دید. از مهمترین تغییرات این موتور گرافیکی، اضافه شدن مناظر بسیار زیبا و دوردست هایی با جزئیات داینامیک و متفاوت است که بسیار عالی طراحی شده اند. نام این سیستم Manual Visual نام دارد و باعث می شود تا ما محیط های متفاوتی را در مراحل مختلف شاهد باشیم.
فاکتوری که هنوز نسبت به نسخه قبل تغییر خاصی نکرده و شاید افت شدیدی هم داشته، کیفیت بافت ها است. ریزه کاری های درونی محیط از جمله دیوارها و اشیاء بدون پیکربندی خاصی تعبیه گشته اند و بخش Tessellation این نسخه، لطمه شدیدی به بافت آن وارد کرده است. بخش سایه ها، همانند همه نسخه های قبلی، دارای تبعیض های بی نظیر و بدون افت است. تکنیک Sub-D در چندضلعی شدن سایه ها بسیار عالی عمل کرده، اما در مورد شخصیت ها ضعیف پردازش می شود. نورپردازی نیز دارای تعادل بسیار خوبی است و ما شاهد نورهای نرم و با انعطافی هستیم که در محیط می تابند. سیستم فیزیک در Ghosts بسیار جذاب تر و روان تر شده و در برخی سکانس ها، شاهد تخریب های بسیار روانی هستیم. نکته دیگری که بسیار آزاردهنده است و با گرافیک قسمت های قبل فرقی نداشت، رنگ های محیط است و سیستم Blind Colour نیز نتوانسته کم رنگ بودن محیط و جزئیات آن را سرپوش دهد.
موسیقی/صداگذاری
وظیفه آهنگسازی Ghosts بر عهده دیوید باکلی (David Buckley) قرار گرفته که قبلاً خود را با آثاری چون Metal Gear Solid 4 و فیلم From Paris With Love نمایان کرده بود. در این نسخه ما شاهد موسیقی هایی هستیم که به وضوح تم های سری MGS را یادآور می شوند. ریتم های سبک، لطیف و در عین حال تاریک و خشن با ملودی های حماسی به زیبایی شنیده می شوند. در محیط های متروک و در حال نابودی، قطعاتی که حس ویرانی را القا می کنند را می شنوید. وقتی سکانس ها حالت اکشن به خود می گیرند، موسیقی ضرب آهنگی تند به صورت ملودی های هالیوودی خواهد داشت. دیالوگ های شخصیت های بازی بسیار عالی هستند و صداگذاری آن ها فوق العاده حماسی انجام شده است. حضور صداپیشگانی مانند برندان روث (Brandon Routh) و یا کوین گیج (Kevin Gage) باعث جذابیت بیشتر شخصیت ها در بخش صداگذاری شده است.
گیم پلی
بخش گیم پلی Ghosts را نمی توان انقلابی دانست، زیرا هسته اصلی تغییر خاصی نداشته و فقط تا حدود زیادی بهینه و کامل تر شده است. یکی از مهمترین این المان ها، استفاده از سگ به عنوان بهترین یاور شما در مقابل دشمنان است که در نسخه های گذشته عکس آن را شاهد بودیم. در طول بازی، می توانید او را به وسیله سیستم Control Whisper هدایت و وارد نقاطی از کمین گاه های دشمن که شخصیت اصلی نمی تواند وارد آنجا شود، کرده و آن ها را از پا درآورید. این سگ در نبردهای چریکی و تن به تن هم با فرمان Dog Order به سوی دشمنان حمله می کند.
بخش جدیدی به گیم پلی اضافه شده و آن هم لغزش یا Sliding روی زمین است که مانند آن را در عناوینی مثل Medal of Honor و Crysis دیده بودیم. صخره نوردی ها یا صحنه حماسی سینمایی، همچنان از سنت های گیم پلی Ghosts است و شما در طول بازی لحظات شوکه آوری را تجربه خواهید کرد. شما در بازی، شاهد 96 سلاح گرم و 15 سلاح سرد خواهید بود که 60 درصد آن ها در بخش چندنفره قابل مشاهده اند. وجود سلاح هایی مانند M4AC0-Stalker1g-SCAR AL و یا M4ASIGHTER باعث تنوع بسیار خوبی در مبارزات می شود. مراحل Ghosts بسیار جذاب و متفاوت طراحی شده و شما در هر کدام شاهد سورپرایزهایی هستید. سیستم همگام سازی سلاح ها همچنان پا برجاست و شما می توانید همانند BO II سلاح های خود را با طرح و قطعات منحصر به فرد طراحی کنید.
بخش چندنفره هم دارای المان Dash Cliff است و در هنگام مبارزات چندنفره، شاهد تخریب هایی بر اثر انفجار و یا بلایای طبیعی هستیم که البته این بخش قابل حذف است. 37 نقشه مجزا با قابلیت های کاملاً مشابه در این بخش وجود دارند. وجود قابلیت Host شدن بیش از 67 نفر در یک نقشه از دیگر شگرف های بخش چندنفره Ghosts است و شما در طول تجربه آن می توانید خود را پارتیشن بندی و ارتقا دهید. در این بین، می توان به ضعف هایی مانند نبود ساخت یک Make RPG Character اشاره کرد و باید از میان شخصیت ها یکی را انتخاب کنید. همچنین وسعت و گستردگی هر نقشه بسیار پایین و ناخوشایند است.
نتیجه گیری
طبق سنت هر سال این IP خاطره انگیز و تکراری شدن المان های درونی این سری از سال 2007 تا 2012، شاید Ghosts یک تکان بسیار مختصر پس از طی 4 سال بی رنگی باشد که با بهینه شدن بخش های جزئی و همچنین اضافه کردن چند فاکتور به المان های گذشته اش، می تواند یک سرپوش کوتاه مدت تلقی شود. اما هرگز نمی تواند برای شروع نسل هشتم یک انقلاب کامل همانند MW2 در نسل هفتم باشد.
شکل گیری سری METRO که بر اساس کتاب هایی با همین نام ساخته شده اند، فصل جدیدی در بازی های تیراندازی اول-شخص به وجود آورد و شاید بتوان آن را از معدود عناوین سبک آخر الزمانی دانست که توانسته تأثیر زیادی روی بازیکنان داشته باشد. METRO 2033 که توسط THQ منتشر شد، روند بسیار سختی را پشت سر گذاشت و با ورشکسته شدن این کمپانی، Deep Silver این IP ارزشمند را خریدای کرد. METRO: Last Light که همچنان توسط استودیوی اکراینی 4A Games ساخته شده یکی از بازی های بحث برانگیز و جالب توجه امسال به حساب میآید.
داستان
یکی از نقاط قوت سری METRO داستان آن است. همان طور که گفتیم، این بازی بر اساس کتاب هایی به نام METRO 2033 ساخته شده اند که نویسنده آن ها آقای دمیتری گلوخوسکی (Dmitry Glukhovsky) است. 4A Games نیز توانسته یک الگوبرداری بسیار خوب از آن داشته باشد و با وفادار بودن به اصل مضمون، ماجراهای بسیار خوبی را در بازی شکل بدهد. LL یک سال بعد از اتفاقات 2033 رخ می دهد و با توجه به اینکه بازی را به چه صورت به پایان رسانده باشید، شروع می شود. اکنون آرتیوم (Artyom) به عضویت گروه D6 درآمده است. وی پس از اتفاقات نسخه اول گرفتار کابوس های متعددی شده و خواب های وحشتناکی می بیند.
او قدرت خاصی در ارتباط برقرار کردن با موجودات وحشی دارد و به همین دلیل، همیشه ذهنش درگیر این موضوع است. در این بین، کان (Khan) خودش را به آرتیوم می رساند و پس از رفتن به سراغ رهبر گروه D6 که میلر (Miller) نام دارد، به آن ها می گوید که هنوز یکی از Dark Oneها زنده است و شاید آرتیوم با قدرت خاصی که دارد، بتواند با آن ها ارتباط برقرار کند. اما میلر دست به چنین کاری نمیزد و آرتیوم را به همراه تک تیراندازی به نام آنا (Anna) مأمور کشتن Dark One می کند. آن ها Dark One را پیدا می کنند و متوجه می شوند که او تنها یک بچه است که نمی تواند زیاد خطرناک باشد، اما ناگهان به ذهن آرتیوم وارد می شود و او را از هوش می برد.
پس از به هوش آمدن، آرتیوم توسط گروه دیگری به نام Nazi Reich دستگیر می شود و به زندان می افتد. در آنجا با کمک سربازی به نام پاول موروزو (Pavel Morozov) موفق به فرار می شود. اتفاقات زیادی برای این دو نفر رخ می دهند، اما در ادامه آرتیوم متوجه می شود که پاول یکی از افسران ارشد گروه دیگری به نام Red Line است که سعی در نابودی گروه D6 دارند. داستان بازی بسیار زیبا و فوق العاده هیجان انگیز دنبال می شود و نمیتوان به راحتی از آن فاصله گرفت. شخصیت پردازی های خوب و فضاسازی های بی نظیر باعث شده تا داستان بسیار جالب توجه و درگیر کننده باشد. المان های آخر الزمانی به شکل مناسبی به کار رفته اند و شاید در مقایسه با سایر بازی های هم سبک در سطح بالاتری قرار داشته باشند.
گرافیک
LL در بخش گرافیک یک سر و گردن بهتر از 2033 ظاهر شده و این تفاوت ها به خوبی در نسخه کنسولی و PC قابل مشاهده هستند. استودیوی 4A Games با استفاده از موتور اختصاصی اش که 4A Engine نام دارد، دست به ساخت این بازی زده و نتیجه آن نیز محصول قابل قبولی بوده است. اولین چیزی که در این بازی خودنمایی می کند، خلق فضاهای تاریک و مرموز است. نورپردازی فوق العاده نیز در ایجاد حس آخر الزمانی بی تأثیر نبوده است. Lens Flareهایی که از انواع و اقسام نورها به وجود آمده اند یا نورهای داینامیک روی روند بازی موثر هستند. نورپردازی باعث شده تا محیط های باز و فضای مرده شهر مسکو به خوبی شبیه سازی شوند و حال و هوای ابری و حس مرگ موجود به بازیکنان منتقل شود. سایه ها نیز به شکل خوبی نسبت به منبع نور از خود واکنش نشان می دهند و از آنجایی که نورها به شکل داینامیک طرحی شده اند، شاهد تغییر حالت سایه ها هم خواهید بود.
این موضوع بیشتر از هر چیز دیگری در سایه شخصیت اصلی مشاهده می شود. البته نباید لرزان و چندضلعی بودن برخی سایه ها را نادیده گرفت که در برخی مواقع به شدت محسوس است و سریعاً جلب توجه می کند. شهرهای مخروبه، متروهای تاریک و ساختمان هایی که تارهای عنکبوت سرتاسر آن ها را فرا گرفته اند و محل زندگی این حشرات جهش یافته شده، کاملاً با فضای بازی هماهنگی دارند و گشت و گذار در آن ها را دلهره آور کرده اند. از طرف دیگر، LL توانسته استفاده خوبی از NVIDIA Physics داشته باشد که نتیجه آن تخریب خوب برخی از پناهگاه ها و یا داینامیک بودن بیشتر آیتم های محیط است. طراحی صورت و لباس شخصیت ها بد نیست، اما وجود ضعف در برخی از انیمیشن ها باعث شده تا حرکات آن ها جالب به نظر نرسد. جلوه های ویژه و Particle Effectهای جذابی برای بازی طراحی شده اند. این موضوع باعث شکل گیری محیط هایی با گرد و غبار و تغییر شرایط آب و هوایی شده اند. بارش باران در LL چندان جالب نیست، اما تأثیر خوبی روی ماسک آرتیوم می گذارد و دید او را تا حد زیادی مختل می کند.
موسیقی/صداگذاری
موسیقی در خلق فضایی بی نظیر برای LL نقش مهمی داشته و این موضوع را باید مدیون ساخته های الکسی اوملچوک (Alexey Omelchuk) بود. آهنگ هایی که در این بازی می شنوید، حالتی مرموز و دلهره آور دارند. تنوع قطعات باعث شده تا در شرایط مختلف، خود را به خوبی با اتمسفر بازی هماهنگ کنید. گاهی صحنه ها اکشن هستند و موسیقی روند هیجان انگیزی به خود می گیرد و گاهی روند بازی مرموز می شود و نواها حس دلهره و تنهایی خاصی را به وجود میآورند. در کنار موسیقی، صداگذاری انجام شده در محیط نیز بسیار حرفه ای صورت گرفته است. توجه به منبع صدا شما را متوجه فاصله و جهت آن می کند. قدم زدن افراد، راه رفتن موجودات شیطانی و... کاملاً قابل تشخیص هستند. صداگذاری روی شخصیت ها نیز قابل قبول است و صداپیشه ها در این قسمت عملکرد خوبی داشته اند، اما ضعف انیمیشن های صورت باعث شده تا دیالوگ ها به هیچ عنوان با حرکات صورت اشخاص هماهنگی نداشته باشند.
گیم پلی
گیم پلی بسیار جذاب و متنوع LL باعث شده تا این عنوان تنها یک تیراندازی اول-شخص معمولی نباشد. بازی نه تنها شما را در صحنه های جذاب اکشن قرار می دهد، بلکه توانسته المان های مخفی-کاری و حس Survival Horror معقولی را منتقل کند. در حالیکه گیم پلی خطی دنبال می شود، چالش های متعددی را پیش روی شما قرار خواهد داد. روند اکشن بسیار نفس گیر است و صحنه های سینمایی طراحی شده، کمک زیادی به آن کرده اند. متأسفانه همانند نسخه قبلی، کم کاری در طراحی انیمیشن های آرتیوم، کمی از هیجان بازی کاسته است. خیلی از کارهایی که نیاز به تحرکات دست او دارند، همچنان بدون هیچگونه اتفاقی به نمایش درمی آیند.
اگر صحنه های سینمایی به شکلی طراحی می شدند که بازیکنان دخالت بیشتری در آن ها داشتند، قطعاً گیم پلی بهتری را شاهد بودیم. در اکثر این سکانس ها، شما تنها نظاره گر اتفاقات رخ داده خواهید بود و کمتر پیش میآید که از Quick Time Event استفاده شود. مراحل طوری طراحی شده اند که در آن ها آزادی خوبی به بازیکنان برای انجام دادن کارهای مختلف داده شده، اما شرایط بازی به گونه ای هستند که مخفی-کاری را بر حالت اکشن ترجیح می دهید که البته این امر باعث آسان تر شدن روند بازی خواهد شد. عبور از مکان های نورانی به صلاح شما نیست، چون توسط دشمن شناسایی می شوید. پس بهتر است که محیط های تاریک را انتخاب کنید.
همچنین میتوانید منابع نور را خاموش کنید یا آن ها را بشکنید. ممکن است که در زمان مبارزه با موجودات مخوف مترو ماسک آرتیوم آسیب ببیند یا خون و آب روی آن ریخته شود که تنها با فشار دادن یک دکمه می توانید آن را تمیز کنید. تعویض فیلتر ماسک نیز نقش مهمی را ایفا می کند و همیشه باید به این موضوع توجه داشته باشید و محیط را برای پیدا کردن فیلترها جستجو کنید. سیستم Loot کردن خوبی در LL طراحی شده و شما با کشتن دشمنان و یا گشت و گذار در محیط می توانید آیتم های کارآمدی را پیدا کنید. امکان شخصی سازی سلاح ها نیز وجود دارد و شما می توانید سلاح های خود را در طول بازی تقویت کنید. یکی از مشکلات جدی بازی در بخش گیم پلی هوش مصنوعی دشمنان است. در قسمت های اکشن، هوش مصنوعی بد آن ها باعث می شود تا کارهای مسخره ای انجام دهند و یا حتی در برخی مواقع متوجه حضور شما نمی شوند.
نتیجه گیری
LL یک FPS بسیار خوب با اندکی مشکلات است که می تواند نظر خیلی ها را به سمت خودش جلب کند. این بازی ترکیب جالبی از داستان و اتمسفری گیرا را پیش روی شما قرار می دهد.
خاطرات همیشه یکی از عناصر جدانشدنی از زندگی هر فرد است . این خاطرات که می تواند شیرین یا تلخ باشد بر روی آینده و راه و هدف هر انسان نقشی موثر ایفا می کند. Remember Me که توسط شرکت Capcom درE3 2011 معرفی شد، قصد دارد تا آینده ای که شاید اتفاق بیفتد را نشان دهد. آینده ای که در آن هیچ خاطره ای از ذهن پاک نشود مگر اینکه انسانی در آن دخیل باشد . جاییکه بتوانید خاطرات خوشایند را از ناخوشایند جدا کرد و هر یک را که دوست داشتید در ذهن نگهدارید .
در نگاه اول ممکن است بسیار خوب و مفید دیده شود اما تا آنجاییکه دیگران نخواهند در آن دست ببرند، خاطراتی را حذف کنند و یا به طور کلی آن را تغییر دهند . Remember Me درباره ی همین موضوع است و با شخصیت اصلی آن در دنیایی مدرن و آینده نگرانه به دنبال فواید و معایب این ایده خواهید گشت .
داستان
داستان بازی در آینده ، سال ۲۰۸۴ و درباره ی دختری با نام Nilin در پاریس که البته به عنوان Neo Paris نامیده می شود، روی می دهد .
در سال ۲۰۸۴ تکنولوژی به قدری پیشرفت کرده که می توان با استفاده از آن تمام خاطرات هر فرد در مکانی ذخیره، قسمت های ناخواسته ی آن را حذف و در مواقع لزوم دوباره به آن دسترسی پیدا کرد.
شرکت Memories با فناوری Sensen خود ، انحصار این تکنولوژی را در دست دارد و حالا تمام مردم به وسیله ی این دستگاه خاطراتشان را به شرکت می سپارند و طبیعی است که چنین چیزی علاوه بر مفید بودن ، در صورت استفاده نادرست به یک تهدید تبدیل شود و قدرت طلبان ، برای کنترل دنیا دست به هرکاری با این فناوری انجام دهند تا بتوانند کنترل مردم را به دست بگیرند .
داستان از جایی شروع می شود که نیلین در آزمایشگاههای Memories ، تمام خاطرات خود را از دست می دهد و در حال رفتن به سوی مرگ است که ناگهان فردی با نام Edge او را از مهلکه نجات می دهد و نیلین هم قصد دارد تا با کمک Edge و دیگر افرادی که در این راه با او همراه می شوند خاطرات گذشته اش را بازیابی کند ، که صد البته در این راه با دشواری های بسیاری رو در رو می شود .
پس از مدتی نیلین به قسمتی از خاطراتش دست پیدا می کند و می فهمد در گذشته یک شکارچی خاطره بوده و در این شغل ، خاطرات بسیاری از افراد را دزدیده و یا دست به تغییر در آن ها زده است . در ادامه نیلین به گروهی با نام Errorist ملحق می شود تا جلوی اهداف Memories را گرفته و حقیقت را بر ملا سازد .
داستان بازی از را می توان یک داستان کلیشه ای دیگر در بین عناوین ویدئویی دانست و دارای کشش خاصی نیست و به جز در برخی مواقع که با صحنه هایی جالب و تاثیر گذار رو به رو خواهید شد ، نکته ی جالب توجهی در خود ندارد . ضمن آن که شخصیت پردازی مناسبی هم برای شخصیت های اصلی و فرعی آن صورت نگرفته است که می تواند یکی از مهمترین نقاط ضعف بخش داستانی بازی باشد .
گیم پلی
سبک بازی H&S با تفاوت هایی ریز و درشت با عناوین هم سبک خود است . مهمترین تفاوت این بازی با دیگر عناوین هم سبک خود مانند DMC و GOW در طراحی حرکات کمبو توسط بازیباز می باشد . در اکثر عناوین H&S تعدادی حرکات چند ضرب از قبل طراحی شده وجود دارد که با اجرای درست آن شاهد از بین بردن دشمنان هستید ، و این همان جاییست که باعث تفاوت Remember Me با دیگر عناوین است که کپکام هم در هنگام معرفی بازی بر روی آن مانور زیادی داد و باعث توجه علاقه مندان زیادی به این بازی شد .
در این عنوان می توانید با رفتن به قسمت Combo Lab و قرار دادن تعدادی از ضربات موجود در بازی به صورت دلخواه و پشت سر هم ، کمبوی مورد نظرتان را ایجاد و در بازی علیه دشمنانتان استفاده کنید . این کمبوها که علاوه بر آسیب رساندن به دشمنان موثر هستند دارای قابلیت های خاص خود نیز می باشند . نوعی از ضربات باعث افزایش سلامتی نیلین و نوعی دیگر شامل ضربات قدرتی می باشد که با چینش صحیح این ضربات در کنار یکدیگر علاوه بر از بین بردن دشمنان پیش رو ، شاهد افزایش سلامتی و مهارت های لازم دیگر نیز خواهید بود.
علاوه بر کمبوهای مختلف، قدرتهایی در بازی وجود دارد که با پیشرفت در بازی آزاد شده و مورد کاربرد نیلین قرار می گیرد . مثلا قدرتی، ضربات سریعتر و قدرتمند تر در اختیارتان می گذارد و قدرتی دیگر با قرار دادن بمبی خاص بر روی بدن یکی از دشمنان باعث از بین بردن دشمنان موجود در محدوده ای خاص می شود .
علاوه بر از بین بردن دشمنان با استفاده از ضربات گوناگون، می توانید با دور زدن دشمن و از بین بردن Sensen موجود در پشت دشمن او را Overkill نمایید .
یکی از مهمترین ایراداتی که به بخش مبارزات بازی می توان گرفت این است که با سوئیچ کردن بین دشمنان، کمبوی مورد نظر ادامه پیدا نمی کند و برای دشمن جدید باید همه چیز را از اول ادامه دهید که به سرعت و زیبایی مبارزات آسیب جدی وارد کرده است .
مراحل بازی اکثرا در شب و در کوچه پس کوچه های شهر پاریس اتفاق می افتد . مراحل بازی را می توان شبیه به Dmc: Devil may Cry دانست به صورتیکه اغلب باید در محیط بازی حرکت کنید، حرکات پلتفرمینگ انجام دهید و با تعداد گوناگونی از دشمنان مبارزه نمایید .
البته در این بین حالتی جالب توجه گنجانده شده است که می توانید برای گذر از برخی از قسمتها ، از حافظه افراد استفاده کنید و با مرور حافظه فرد و انجام کارهای او به نقطه مورد نظرتان دسترسی پیدا کنید .
از بخش معماهای بازی هم نمی توان به راحتی عبور کرد . با اینکه تعداد محدودی معما در بازی گنجانده شده ، اما همین تعداد محدود از یکنواختی بازی کاسته است . جالب توجه است که اکثر این معماها با مرور کردن حافظه افراد و گوش دادن به صحبت های رد و بدل شده می باشد که همین باعث پیچیدگی بیشتر آن ها می شود .
یکی از بهترین قسمت های گیم پلی Remember Me را می توان بخش Memory Remix دانست . در این بخش همان طور که از نامش پیداست ، با ترکیب مجدد عناصر قابل دستکاری در حافظه افراد ، میتوان خاطراتی جدید و آن گونه که مایلید ایجاد کنید .
کارکرد Memory Remix بسیار جالب طراحی شده است . ابتدا با مشاهده روند اصلی حافظه و دیدن ماجرا می توانید با عقب و جلو رفتن در حافظه و دستکاری کردن در قسمت هایی خاص از آن ، حافظه را آن طور که تمایل دارید تغییر دهید و کسی که قصد کشتن شما را دارد را به دوست صمیمی خود تبدیل کنید یا باعث خودکشی فرد مورد نظر شوید !
دشمنان موجود در بازی از تعدد خوبی برخوردار هستند و از سربازان معمولی تا روبات های پرنده را در بر می گیردند . Boss های بازی هم که معمولا جزو روسای شرکت Memories هستند دارای قابلیت ها و قدرتهای منحصر خود هستند و روش از بین بردن آن ها با یکدیگر متفاوت است . اما معمولا در انتهای هر مبارزه با باس های بازی با صحنه های دکمه زنی مواجه خواهید شد که پس از مدتی تکراری می شود .
HUD موجود در بازی کاملا سر راست و تمیز طراحی شده است . در طول مبارزات ، فقط در سمت چپ و پایین تصویر اطلاعاتی لازم درباره نیلین مانند میزان سلامتی و همچنین قدرت های خاص مورد استفاده دیده می شود . در هنگام انجام چند ضرب ها ، در پایین صفحه ، حرکت نمادین صحیح آن نمایش داده می شود که با انجام صحیح از روی آن شاهد کمبوی زیبای خود به صورت کامل خواهید بود . در طی مراحل و صحبت هایی که اکثرا بین نیلین و Edge صورت میگیرد ، تصویر شخصیت ها در بالا و سمت راست نمایان خواهد
گرافیک
گرافیک بازی به هیچ وجه مانند بازی های روز نمی باشد و در سطح متوسطی قرار دارد . اکثر محیط های بازی شبیه به یکدیگر و یکنواخت طراحی شده اند . محیط شهر اکثرا دارای تمی تاریک در شب و رنگ های سفید و نارنجی در روز همراه است که پس از مدتی کسل کننده می شود .
طراحی کاراکترهای بازی در سطح متوسط قرار دارد و محیط دارای جزییات زیادی نیست . مخصوصا اینکه لباس کاراکتر اصلی بازی بسیار مصنوعی نمایان شده است و هیچ عکس العملی نسبت به اتفاقات و حرکات شخصیت نشان نمی دهد .
نونورپردازی بازی خوب از آب درآمده و با توجه به اینکه برخی از دشمنان را باید با استفاده از روشن کردن منابع نوری از بین برد اثر گذار و زیبا طراحی شده است . سایه پردازی هم به طبع آن مناسب کار شده است .
اما فیزیک بازی آنچنان جلب توجه نمی کند . هیچ یک از اجسام موجود در محیط تخریب پذیر نیستند و در دشمنان هم چنین چیزی مشاهده نمی شود . هیچ فرقی نمی کند که ضربه به سر یا پای دشمن وارد می شود، فقط و فقط باید هر دشمن را با استراتژی مخصوص به خود از بین برد ، وگرنه باید با تعداد زیادی مشت و لگد کارش را تمام کنید .
حرکات و انیمیشن های موجود در بازی در سطح متوسطی قرار دارد . حالات راه رفتن و پرش های نیلین طبیعی انجام شده و ضربات به نرمی انجام می شود . ایرادی که به این بخش می توان وارد کرد افت فریمی است که در برخی مواقع در هنگام چند ضرب های گوناگون روی می دهد که این مشکل هم به دلیل متفاوت بودن ضربات، بنا به سلیقه ی بازیباز می باشد که برخی اوقات با ترکیب ضرباتی ناهمگون با یکدیگر و اجرای آن در میان انبوهی از دشمنان روی می دهد .
صداگذاری
صداگذاری را می توان از مثبت ترین قسمت های بازی دانست . صدای شخصیت اصلی توسط Kezia Burrows اجرا شده که واقعا خود از کار در آمده است . صداگذاری و هماهنگی بین حرکات لب و جملات واقعا خوب انجام شده است .
موسیقی بازی هم با ریتمی تند در هنگام مبارزات ، کمی به هیجان این بخش می افزاید و در کل این بخش از بازی موفق تر از دیگر قسمت های آن انجام شده است .
نتیجه گیری
عنوان Remember Me اگر با داستانی درگیر کننده تر و گیم پلی پربارتر و محیطی پر جزئیات تر ساخته می شود ، مطمئنا یکی از بهترین عناوین H&S امسال می بود که با کم کاری شرکت سازنده ، ایده ی بسیار خوب بازی فدای مشکلات ریز و درشت آن شد . اما آن طوری هم ساخته نشده که نقطه ی مثبتی نداشته باشد و تماما مشکل باشد .
احتمالا کپکام می تواند با ساخت ادامه ای برای این بازی و بهبود نقاط مثبت و حذف نقاط منفی آن ، از این ایده یک فرانچایز خوب ایجاد کند .
همیشه دوست داشتم جای قهرمان بازی هایی که انجام دادم بشم – تمام کارایی رو که اون انجام میده رو منم انجام بدم – قهرمانی که هیچ وقت نمیمیره و در بدترین شرایط با یک استراژی کاملا تخیلی مرگ رو به سخره میگیره . . . اما خوب راستش رو بخواین بعد از بازی کردنش خیلی فکرم مشغول شد و با خودم گفتم چرا ؟ چرا همیشه باید قهرمانان زنده بمونن . . ؟! چرا نمیرن ؟ بزار یه بارم شده قهرمان بازیم بمیره – شاید تجربش برام هیجان انگیز نباشه و زیاد تو خاطرم قشنگ نباشه ولی خوب . . . . Dark Souls اینو بهم داد – منظورم تجربه مرگ هست.
در ادامه مفصل درباره Dark Souls II صحبت می کنیم.
من میمیرم
طرفای 2011 بود که باهاش اشنا شدم. چیزی که هیچ گیمری اونو درکش نمیکرد و نمیفهمید چرا باید این بازی سختو که همش سیاهی و مرگ هستو بازی کنه حتی منی که از تجربه کردن خوشم میومد اوایل دلم به بازی نمیرفت. لامصب این قدر سخت بود که کل وقتمو میگرفت وقتی بازیش میکردم کل بدنم خیس میشد و استرس کل بدنمو میگرفت و هر دفعه تو بازی میمردم و دوباره استارت میزدم وقتی رد میکردم مرحله ای رو انگاری قله اورست رو فتح کردم از خوشحالی داد می کشیدم و از غرور سرمست می شدم. خیلی موقع ها هم این قدر اعصابمو خورد می کرد که می گفتیم ولش کن بابا اصلا دیگه طرفش نمیرم ولی صبح میرقتم پای سیستم با خودم می گفتم دلت میاد ؟! یه اب میزاشتم دم دستمو میرفتم تو بازی یه ربع اول کل بطری رو می خوردم ولی بازم میاووردم و ادامه میدادم تا بتونم حداقل یه مرحله رد کنم.
From Software
دست به کار جدیدی زده بودند که می تونست انقلاب بزرگی رو در ساخت بازی ها ایجاد بکنه – انقلابی در روش بازی سازی که تا اون موقع کمتر کمپانی بازی سازی جرات انجام چنبن ریسک بزرگی رو به خودش بده – اما اونها این کار رو کردن و خیلی ها رو تا الان برای انتشار نسخه دومش در عطش نگاه داشتن.
Dark Souls II | تقدیم می کند
خوب، ماه مارچ بود که سری دوم این غول بزرگ منتشر شده. به عقیده خود من بازی یکمی اون سختی نسخه اولی رو از دست داده بود – اما خیلی از گیمرها هم این نظرو رد میکردن و میگفتن تازه سخت تر هم شده – نظرتون چیه نگاه دقیق تری به این عنوان بندازیم ببینیم که این سری میخواد چه جوری ما رو بکشه.
نکبتی بزرگ
قهرمان بودن رو خیلی دوست دارم چیزی که اول نقدم بهش اشاره کردم. همیشه تو بدترین شرایط یکی از یه جای خیلی دور با کمترین ادعا پیدا میشه و به یک باره کل دنیا رو نجات میده. زمانی که هیچ کس، نه پادشاهان نه وزیران و نه حتی بزرگترین جادوگران سرزمینتان نمی توانند این نفرین بزرگ رو از بین ببرند. داستان Dark Souls II داستان بسیار قوی دارد. ولی ما قهرمان سازی رو در اکثریت بازی ها می بینیم که این یکی از نکات مشابه با بازی های دیگر هم هست که نمیگیم خوب هست یا نه. یک نکبت که تمامی انسان ها و سرزمین ها را در خود می کشد ، که تا حدودی این داستان برای ما هم تکراری است. همیشه در بازی ها می بنیم که تا میخواهیم با بازی اشنا بشویم می بینیم که بازی تا نصفه یا حتی تمام شده است ولی ما این ضعف را در این عنوان نمیبینیم و به گیمر این اجازه داده شده که با دل استراحت با بازی و شخصیت هایش اشنا بشود و با انها ارتباط خوبی برقرار کند. پس نتیجه میگیریم که گیم پلی بازی قوی است اما این تکراری بود موضوع کمی ما را اذیت می کند.
فقط مرگ در طالع توست
خوب گیم پلی این بازی همون جوری که گفتم از دید خیلی ها اسون تر از نسخه قبلی شده که منم با اون موافقم – بعضی کارایی رو در بازی کردن که بعضی جاهاش اسون و بعضی جاها هم سخت شده که این بالا و پایین شدن یکمی تو ذوق میزنه. ما از این بازی انتظار داریم که همیشه با گیم پلی سختش ما رو هیجان زده کنه و اجازه نفس کشیدن بهمون نده.
Bonfire
این جایی است که همه شما دوست دارید بهش برسید. اما خوب همیشه نمی تونید به راحتی بهش برسید. شاید برای رسیدن به Bonfire چندیدن بار بمیرید و دوباره از سیو قبلیتون بازی رو اجرا کنید. این قدر در این راه خواهید مرد که شاید اعصابتونو خرد کنه که همین بازی رو هیجان اور میکنه و باعث میشه شما بار ها بارها برای از پا دراوورد ین بازی هم که شده این بازی رو از مکان قبلی شروع کنید تا اونو تمومش کنید.
مثل اکثریت بازی میتونید شخصیت خود را شخصی سازی کنید. این بدین معناست که می تونید از نوع شخصیت گرفته تا اپدیت کردن سلاح ها و زره های خودتون کارهایی رو انجام بدید تا قدرتمند تر بشید. در بازی جایی هست به نام Majulaکه شما برای این کارها باید حتما به اون جا برید و خودتونو ارتقا بدید.
اما بزرگترین تفاوت این سری اینه که شما دیگه نمی تونید در Bonfire لول اپ کنید و ارتقا بدید. حتما باید به Majula برید و با یک طرف دیگر صحبت کنید و این کارها رو انجام یدید که این یکمی حال گیری به حساب میاد و شاید بگید چه قدر سخت شده. اما نه. نگران نباشید! برای این سختی هم قابلیتی به نام Travel کردن بین Bonfire ها گذاشته شده که شاید خیلی هاتون باهاش تو عنوان های دیگه اشنا بشید. یعنی با این قابلیت می تونید بین همه مکان ها با سرعت عبور و مرور کنید وکار های ودتون رو سریع تر انجام بدید.
Soul
شاید کسایی که سری اول این عنوان رو بازی کرده باشن با این مورد اشنایی خوبی داشته باشن. این مورد در بازی مهمترین و کاربردی ترین چیزی که شما باید در به دست اورردن و نگهداریشون تلاش کنید. متاسفانه باید بگم که با هر بار مردن هم تمامی اونها از بین میرن و شما باید از اول دنبال Soul بگردید و جمع کنید. خوشبختانه مپ بازی بسیار بزرگ است و شما از نظر کندوکاو مشکلی ندارید و می تونید در این مپ بچرخید و با دشمنان بجنگیدو پیشرفت کنید ولی خیلی زیاده روی نکنید شاید خیلی راحت از اون چه که فکرشو می کنید کشته بشید.
شخصیت بازی سریع تر شده که این مساله به کنترل بازی کمک شایانی میکنه و سختی بازی رو کمتر میکنه. اما زیاد خوشحال نشید. هنور هم نکته عصبی کننده استوپ شدن بازی وجود داره و به به قول معروف Pause نمیشه، و خیلی نکات دیگه که حتما بعد از فهمیدنش با خودتون میگید : اوه پسر . . . من دارم Dark Souls بازی می کنم !!!
Lifegem – Humanity – Humanity
Lifegem ها هنور هم در بازی به عنوان شیشه عمر شما عمل می کنند. اما باید بدانید که هر Bonfire یکی از آنها به شما این خاصیت را می دهد. که میتوانید به وسیله (Estus Flask Shard) اونها رو کم کم زیاد کنید و ارتقا بدید. همچنین دیگه چیزی به نام Humanity هم تو این سری نداریم، عنصری به نام Human Effigy وجود داره که کار Humanity رو خیلی بهتر انجام میده.
باس ها به قوت قبلی هستند که هر چند وقت یک باز مثل سری قبلی با روش های مختلفی به شما هجوم می اوند و شما باید با انها چه بخواهید و چه نخواهید روبرو شوید و انها را شکست دهید. یک سری افراد بی طرف دیگر که بیشتر شبیه به یک فروشنده هستد هو وجود دارند که در قبال خوبی که شما به اهنا می کنید به شما چیزی می دهند. همچنبن این نکته هم گذاشته شده که شما می تونید اونها رو بکشید و چیزهایی رو که دارن رو از ان خود کنید که این کورد رو بهتون پیشنهاد نمیکنم چون بودن این جور افراد بهتر از از بین روفتنشون هست چرا ککه ممکنه در بازی شما بهشون احتیاج پیدا کنید. که سازندگان این بازی برای این مورد هم راهی گذاشتن که شما می تونید اگر چنین کاری رو انجام دادید تا مردن بعدیتون ردر بازی کمی از سولز های شما گرفته میشه و می تونید بعد از زنده شدنتون با اونها خرید و فروش کنید.
Havok
موتو گرافیکی این عنوان این نسخه رو نسبت به سری قبلی خیلی عوض کرده و ما تفاوت رو کاملا در اونها احساس می کنیم. بافت ها در بازی بسیار تغییر کرده اند می تونید تو بازی هر چیزی رو دست کاری کنید و هبچ چبزی غیر واقعی نیست و قابل از بین بردن می باشد که این واقعا فوق العادست. واقعا محیط بازی چهره واقعی بازی را به شما نشان خواهد داد و با شما حرف می زند و مرگ را هر دفعه به شما نشان خواهد داد. اما Majula از این شرایط کاملا جداست. هنوز در اونجا و ادمهاش روح زندگی وجود داره و شما رو به ادامه راه امیدوار میکنه.
صداگذاری
همه صداگذازی ها به خوبی انجام شده و انگاری خود طرف داره حرف میزنه و تمامی صداها با قیافه شخصیت های اصلی و فرعی با هم می خونن که این یک نکته مثبت در بازی هست. صدای هر چیزی به نسبت خودش فوق العادست و می تونید خودتون رو در بازی حس کنید و روح بازی رو لمس کنید.
بمیر و بازی کن
Dark Souls II یه عنوان جالب و هیجان انگیز که به واسطه سختی که داره برای یه بار امتحان کردنش میصرفه دورش بریم و برای لحظاتی هم قهرمان مرده باشیم. پس حتما بهتون توصیه میکنیم این بازی رو تجربه کنید. واقعا روی بازی کار کردن شاید نسخه دومی نسبت به اولی کمی تغییر کرده باشه و باگ های بازی شما رو اذیت بکنه ولی خوب در بازی مرگی شیرین و لذت بخش رو تجربه خواهید کرد.
نمره بازی توسط بازی نیوز : 8/10
The Last of Us یک بازی اکشن – ماجراجویی سوم شخص از شرکت بازی سازی Naughty Dog است که یکی از برترین و یا میشود گفت بهترین انحصاری PS3 است، ناتی داگ که در گذشته بازی های خوب و دوست داشتنی Crash Bandicoot و Jack and Dexter را داشته و سازنده بازی بزرگ و ارزشمند Uncharted می باشد، بار دیگر نشان داد که یکی از ابر قدرت ترین شرکت های بازی سازی در دنیای گیم است.در بازی سبک های مختلفی مانند spy، Action، puzzle و … یافت می شود و می شود گفت Last of Us یک بازی کامل است.اینک با نقد کوتاهی از این بازی در ادامه مطلب همراه شوید.

اطلاعاتی از بازی:
بازی The Last of Us, اکنون همه همه ما میدانیم که این بازی بازی در سبک اکشن – ماجرایی است که با داستان هایی ترسناک وتاثیر گذار همراه میشود.که البته این باری تنا انحصاری کنسول Ps 3 میباشد که همین باعث شده است غم و اندوه سایر کنسول داران را برانگیخته کند.اما شاید این یکی ازدلایل خرید یک کنسول جدید(Ps3) باشد.
بازی های Resident Evil و Dead Rising و The Walking Dead از جمله بازی های هم نسل The Last of Us میباشد که همه آنها شما را به احساس ترسی هولناک و وحشت و اینها شما را با شیوه های متعددی از فرار آشنا میکنند.اما سطح هیچ یک از آنها به شدتی که شرکت Naughty Dog در اثر جدیدش یعنی The Last of Us قرار داده نمیباشد.
The Last of Us در جهانی اتفاق می افتد که در آن موجودات مرگبار و آلوده با به اصطلاح “زامبی” و آزاد پرست وجود دارد.که جامعه و شهر ها را از مکانهایی برای قرنطینه و… پر کرده است.و برای شخصیت The Last of Us که Joel و Ellie نام دارند هر روز بیش از کسان دیگر برای زنده ماندن تلاش میکنند.

شخصیت ها:
در این بازی شما در نقش Joel (شخصیت اصلی) که سن او چیزی حدود چهل یا پنجاه است را دارید. که یک قاچاقچی حرفه ای که تا کنون موفق بوده است یک زندگی مناسب و معقول را داشته باشد.Joel در بازی وظیفه حمایت از یک کودک با نام Ellie در تمامی مرزهای کشوررا برعهده دارد.
الی (Ellie) یک دختر چهارده ساله است که در تمام طول این سفر، ما را همراهی خواهدکرد. او به دلیل تولدش پس از شیوع آلودگی، هرگز جهان قدیمی ما و هر آنچه که در دنیای پشت دیوارهای منطقهی قرنطینهشده قرار دارد را ندیدهاست. آنچه که در خانهی آنها اتفاق میافتد، او را مجبور به فرار از شهر به کمک جول میکند. او دختری با استعداد و باتجربه است و در طول این سفر خطرناک، کمکهای زیادی به جول در درگیریها میکند. شخصیت وی نیز برگرفته از نقش Mattie Ross در فیلم True Grit است. نوجوانی باهوش و مستقل در سن رشد و البته تحت حمایت مردی به نام جول. در کمیکهای prequel بازی، شاهد روایت داستان زندگی وی پیش از آشنایی با جول هستیم. وی به مناطق قرنطینهشدهی مختلفی میرود تا در نهایت به جول میرسد و این گونه داستان The Last of Us آغاز میشود.
Bill: یکی از دوستان که برای گرفتن ماشین پیش او میروید او مردی قدرتمند است که در آن مرحله برای عبور از سد زامبی ها خیالتان جمع است:دی او به شما ساخت بمب و استفاده از شات گان را می آموزد و مهارت خاصی در ساخت تله زامبی ها دارد!
در تلاش برای رسیدن به مقصد شما باید راه های سختی را پشت سر بگزارید از کشور های های بسیاری عبور و تمدن های مختلف راپشت سر بگزارید.The Last of Us جهان را در یک بند به حواشی و اتفاقات خود خلاصه میکند.
موسیقی و صدا گذاری :
یکی از چیز هایی که در e3 پارسال از این بازی بیشتر مطرح شد صدا گذاری بازی بود که فوق العاده بود، همه چی سر جای خودش. صدای جول و الی و هر شخص دیگری هم عالی کار شده بود.فقط یکی از نواقص بازی حرف های تکراری دشمنان شما بود که بسیار تکرار میشد. موسیقی بازی هم که … جای حرف نداره. ناتی داگ قبلا در آنچرتد مهارت خود را در این زمینه نشان داده بود که کم از شاهکار نداشت.

سلاح و مهمات:
در این بازی سلاح و مهمات در سطح بسیار محدودی است پس بازیکننده باید حساب حتی یک تیری را هم که از تفنگش خارج میشود را داشته باشد.زیرا جستو جو برای مهمات وقت و زمان شما را تلف خواهد کرد.در این بازی اگر بدرستی عوامل و حرکات و مقدار استفاده از مهمات را بدرستی مدیریت کنید در طول سفر برای شما مشکلی پیش نخواهد آمد و سفر برایتان آسان خواهد بود.

گرافیک:
The Last of Us از گرافیکی خیره کننده و کیفیت تصاویری بسیار بالا برخوردار است.که در اولویت آن ترکیب و تلفیق بی نظیر از قلوه سنگ ها و شاخ و برگ و افکت های بینظیر آن این بازی را به یک زندگی واقعی و داستانی زیبا مبدل میکند و این بازی بازییست که هر دارنده کنسول ps3 پیشنهاد میشود.

امتیازات:
گیم پلی: 10
گرافیک: 10
نوآوری: 10
صداگذاری: 10
جذابیت: 10
امتیاز کل: 10
در نهایت:
بازی The Last of Us یک بازی کامل است.حالا از هر نظر;چه در بخش داستان(داستانی بسیار زیبا),چه در گیم پلی(گیم پلی بسیار سرگرم کننده و روان) و یا تولید
نه تنها این ها بلکه این از فراز و نشیب های کنسول Ps3 میباشد.
همچنین با اجرا و ایفای نقش های فوق برجسته خود، دیالوگ های عالی و صداگذاری بی نقص و بکار گیری موسیقی های زیبای متن در کنار یک گیم پلی چالش برانگیز و فرمول موفق خود در پیاده سازی المان های ژانرهای مختلف و در رأس آنها خلق یک اتمسفر گیرا و استثنائی همراه با طراحی هنری و به ویژه فنی کم نظیر خود به حق سزاوار لقب، کامل ترین بازی این نسل است که توانست این صنعت را یک گام دیگر به جلو سوق دهد.
اسکرین شات هایی از این بازی:
خیلی از گیمرها سبک مخفی کاری را با سری بازی های Metal gear Solid و Splinter Cell می شناسند . دو بازیی که با قرار دادن عناصر زیادی از مخفی کاری ، استانداردهایی جدید برای این حیطه از بازی های کامپیوتری ایجاد کرده اند . اما چیزی که Splinter Cell را از دیگر بازی ها جدا می کند شخصیت اصلی و داستان آن می باشد که توسط نویسنده ی مشهور آقای Tom Clancy نوشته شده است.
آخرین نسخه از بازی با عنوان Conviction با موضوعی شخصی به سراغ سم فیشر آمد و با گیم پلیی کاملا اکشن ، به مزاغ طرفداران این سری خوش نیامد . پس از مدتی یوبی سافت در نمایش خیره کننده ی خود رد کنفرانس E3 2012 نسخه ی جدید این عنوان با نام Blacklist را رونمایی کرد و وعده ی بازگشت به ریشه ها را با شعار ” راه تو ، قوانین تو ” را به دوستداران این بازی داد . حالا باید دید که این وعده تا کجا توانسته است به واقعیت تبدیل شود.
داستان
گروهی با نام مستعار Engineers یا مهندسین که متشکل از افرادی از 20 کشور مختلف از جمله کشورهایی که آمریکا در آنها دخالت نظامی و یا تحت سلطه سیاسی خود قرار داده است با تهیه ی یک لیست که شامل حملاتی برنامه ریزی به خاک آمریکا می باشد ، اقدام به تهدید علیه این کشور می کنند که در عوض این تهدیدات خواستار ترک نیروهای نظامی و غیر نظامی آمریکایی از کشورهای دنیا هستند .
رئیس جمهور آمریکا که پس از اتفاقات 6 ماه گذشته در Conviction سازمان Third Echelon را منحل کرده بود و سم فیشر که خود را بازنشست کرده ، دوباره سراغ مرد تنهای نیویورک را می گیرد . این بار تحت دستور رئیس جمهور به سم اختیارات کامل در جهت انجام عملیات در سراسر خاک آمریکا و دنیا داده می شود و سازمانی با عنوان Forth Echelon تحت فرماندهی سم فیشر آغاز به کار می کند . سم در اولین اقدام خود مقر فرماندهی را از محل پنتاگون به هواپیمایی با نام Paladin منتقل می کند تا در سریعترین زمان ممکن به مکان های مختلف دسترسی داشته باشد و خود نیز جزو نیروهای عملیاتی سازمان به ماموریت ها فرستاده می شود .
Forth Echelon با گرد هم آوردن بهترین نیروها در هر زمینه در جهت جلوگیری از اقدامات مهندسین عمل می کنند .
مهمترین افراد این گروه جدید ضد تروریستی می توان به Grim – Briggs – Charlie و سم فیشر اشاره کرد . سم با استفاده از راهنمایی های Grim در ماموریت ها و ابزارهای چارلی و با کمک های بریگز سعی در حل مشکلات پیش رو می کند و در آخر مانند بسیاری از داستان های کلیشه ای دیگر با موفقیت کار را به پایان می رساند و آمریکا را از تهدیدات تروریستی دیگران نجات می دهد.
گیم پلی
مهمترین بخش سری بازی های SC را همین بخش گیم پلی بازی به خود اختصاص می دهد ، طوری که در آغاز راه این سری ، توانست استانداردهای جدیدی را در سبک مخفی کاری بنا کند که تا به امروز از آن ها استفاده می شود و همگان از این بازی توقع ایجاد نوآوری ها و استانداردهای جدید را دارند .
شاید در نگاه اول گیم پلی این بازی را بتوان نمونه ی ارتقا یافته ی نسخه ی قبلی بازی دانست و از نمایش اولیه بازی در E3 2012 که البته با هیجان بسیار زیادی همراه بود و صد البته که طرفداران سبک مخفی کاری را به طور کل از این سری ناامید کرد ، این نگاه به واقعیت نزدیک باشد اما سازندگان توانسته اند با بالانس بسیار خوب بخش اکشن و مخفی کاری در بازی ، اکثر گیمرها را راضی نگه دارند .
در بازی 3 حالت اصلی Ghost , Panther و Assault گنجانده شده است که با توجه به پیشبرد بازی در هریک از این حالات امتیازهایی در پایان مراحل اختصاص داده می شود و می توانید از این امتیازات ، ارتقاهایی را برای سم و Paladin انجام دهید . بخش Ghost به صورت کاملا مخفیانه می باشد و در آن باید اصول مخفی کاری را رعایت کرد و حتی بدون کشتن یک نفر مرحله را به اتمام برسانید . قسمت Assault درست بر خلاف بخش قبلیست . در این قسمت می توانید همچون بازیهای تمام اکشن به سراغ دشمنان رفته و با یک درگیری پر سر و صدا کار را به اتمام برسانید . و در آخر قسمت Panther قرار دارد که حد میانی دو قسمت دیگر است . این بخش شاید به مذاق گیمرهای جدید بیشتر خوش بیاید . چون می توانند با حرکات مخفیانه حرکت کنند و دشمنان سر راه خود را از بین ببرند .
چینش بسیار خوب افراد دشمن و مسیر حرکت آن ها این امکان را به هر گیمری می دهد تا بتواند مراحل را آن طوری که می خواهد به پیش ببرد . حتی اگر تازه با این بازی آشنا شده باشید می توانید پس از گذشتن مدتی از بازی قسمت هایی را به صورت Ghost انجام دهید .
اما همانطور که گفته شد با به پایان رساندن هر مرحله ، بنا به نحوه ی رفتار شما در طول مسیر امتیازاتی تعلق می گیرد و می توانید با استفاده از این امتیازات اقدام به خرید تجهیزات ، اسلحه و همچنین ارتقاء آن ها نمایید که با بروز کردن وسایل مورد نیازتان می توانید در پیشبرد مراحل ، راحتتر اقدام کنید . مثلا می توانید Paladin را ارتقاء دهید تا از آن در مواقع لازم پشتیبانی هواپیی بگیرید و در یک لحظه انبوهی از دشمنان را با خاک یکسان کنید .
مراحل موجود در بازی از تنوع خوبی برخوردار هستند . این مراحل که به دو دسته ی اصلی و فرعی تقسیم بندی می شوند ساعت های لذت بخشی را فراهم می کنند . مراحل اصلی که داستان بازی را روایت می کنند و مراحل فرعی که افراد گروه مانند Grim به شما پیشنهاد می دهند و با انجام آن ها می توانید به پول و تجهیزات جدیدتری دست پیدا کنید .
گجت ها و تجهیزات سم در این بازی به شدت افزایش پیدا کرده است . این تجهیزات که از چاقوی جدید سم تا دوربین های کنترل از راه دور و انوعا نارنجک ها را شامل می شود واقعا در ادامه دادن مسیر بازی تاثیر گذار می باشند و بدون آن ها کار برای گیمر بسیار دشوار می شود .
علاوه بر این گجت ها ، سم قابلیت حمل 2 سلاح مختلف را دارد که می توان بر روی آن ها تجهیزاتی را سوار کرد و حتی بسته به منطقه ی عملیاتی پوشش خاص مورد نظر را روی آن ها اعمال کرد .
یکی از قابلیت های بزرگ اضافه شده در بازی را می توان بخش Co-op بازی نامید . تمامی مراحل داستانی بازی را می توانید به صورت Co-op و همراه با Briggs انجام دهید که تعدادی از مراحل فرعی بازی هم مختص به این قسمت می باشد و به صورت تکنفره قابلیت انجام آن ها وجود ندارد . بخش مولتی پلیر بازی هم مانند نسخه ی قبلی پا برجاست و مدهای محبوب قبلی دوباره به آن برگشته اند .
البته نکته ی عجیبی هم در طی مراحل بازی وجود دارد . در یکی از مراحل ، گیمر کنترل Briggs را در مقاطعی به دست می گیرد که این بخش به صورت اول شخص صورت می گیرد که واقعا تعجب بر انگیز است و با توجه به مشکلاتی که در کنترل شخصیت وجود دارد بسیار مشکل می باشد .
صحبت از کنترل شخصیت شد . تمامی حرکات صورت گرفته توسط سم و افراد دیگر به صورت Motion Capture صورت گرفته که کیفیت این بخش را به صورت بسیار زیادی نسبت به Conviction افزایش داده است . حرکات سم بسیار نرم و روان انجام می شود و واکنش دشمنان طبیعی صورت گرفته است . این بار SC عناصری را از دیگر بازی ساخته ی یوبی سافت یعنی Assassin’s Creed فقرض گرفته است و در کمال تعجب شاهد بالا رفتن سم از در و دیوار با سرعتی باور نکردنی هستیم . انگار سازندگان به این توجه نکرده اند که سم از قبل هم پیرتر شده است و استفاده از این نوع حرکات کمی با واقعیت تضاد ایجاد می کند . اما یکی دیگر از نکات منفی این بخش را می توان به نحوه ی کنترل و حرکت سم در حالت ایستاده اشاره کرد که به هیچ وجه نمی توان در این حالت ، س را به مکان مورد نظری که می خواهید هدایت کنید که به همین دلیل در بسیاری از مواقع ترجیح داده می شود تا با حالت نشسته سم را کنترل کرد .
هوش مصنوعی دشمنان در اغلب مواقع خوب و حساب شده عمل می کند . در مواقع عادی به گشت زنی های خود عمل می کنند و با دیدن هر صحنه ی مشکوک ، عکس العملی از خود نشان می دهند و در مواقعی که سم توسط یکی از نگهبانان رویت شد به سرعت پناه گرفته با با تاکتیک های مختلف سعی در کشتن سم می کنند . البته هوش مصنوعی بازی خالی از ایراد هم نیست . به طوریکه اگر یکی از نگهبانان به مورد مشکوکی برخورد کرد ، هیچ راهی برای اطلاع رساندن به همراهان خود ندارد به جز شلیک اسلحه ! و این یعنی اگر نگهبانی سم را دید هر چه هم که سر و صدا ایجاد کند ، تا وقتی که تیری شلیک نشود بقیه از این موضوع خبر دارد نمی شوند و در این مدت زمان با کشتن نگهبان همه چیز به حالت اول بر می گردد .
تنوع دشمنان نسبت به قبل افزایش پیدا کرده است و قابل قبول می باشد . دشمنان معمولی که به راحتی از پای در می آیند ، بیشترین تعداد را به خود اختصاص می دهند . تعدادی دشمن که لباس ضد گلوله به همراه کلاه دارند در حملات غافلگیر کننده از روبرو قدرتمند تر هستند و با یک تیر به سرشان هم از بین نمی روند . اسنایپر ها هم که با اسلحه های دوربین دارد خود محوطه را تحت نظر خود قرار دارند و با حرکت هر موجود زنده ای ، به سرعت هدف خود را بر روی آن تغییر می دهند . سربازانی هم که تجهیزاتی از نوع تجهیزات سم با خود همراه دارند کار را بسیار برای سم مشکل می کنند به طوری که حتی با حرکت در تاریکی شما را خواهند دید . دشمن جدیدی که اضافه شده است سگ ها می باشند . موجوداتی که حتی با بو کشیدن ، مکان شما را به دیگران اطلاع می دهند . به این ها دوربین های مدار بسته و لیزرها را هم اضافه کنید تا عبور از هر قسمت را به دشوارترین شکل ممکن برایتان رقم بزنند .
قابلیت Mark & Execute هم که از نسخه ی پیشین راه خود را به این سری باز کرده است با قابلیت های جدیدتری آماده ی استفاده است . این بار امکان استفاده از این قابلیت در حال حرکت هم میسر شده است و حتی امکان خطا هم در آن در نظر گرفته شده است تا به واقعیت هم نزدیکتر شود .
به عقیده ی بسیاری از گیمرها ، Check Point های موجود در بازی یکی از مشکلات بزرگ آن محسوب می شود . اغلب فاصله ی این چک پوینت ها زیاد می باشد که ممکن است با کوچکترین اشتباهی در بازی مجبور باشید مدت زمان زیادی از بازی را دوباره انجام دهید . این مشکل در مراحلی که نباید توسط دشمنان به هیچ وجه دیده شوید به مراتب جلب توجه بیشتری می کند تا جاییکه ممکن است که 80 درصد مرحله را رفته باشید و شناسایی شوید و همه چیز از اول شروع شود . البته این را هم می توان به حساب واقعی تر شدن بازی گذاشت .
قابلیت جذاب و جدید بازی را می توان به ایجاد صدا برای پرت کردن حواس دشمنان دانست . این قابلیت که به خوبی با سنسور Kinect کنسول مایکروسافت Xbox هماهنگ شده است در بسیاری از مواقع کارگشا می شود . با استفاده از کینکت می توانید با ادای جملاتی ، دشمن را به سمت خود بکشید . البته باید مواظب باشید تا صدا خیلی بلند نباشد و یا از تکرار زیاد آن جلوگیری کنید ، که در این صورت شاهد مشکوک شدن تعداد زیادتری از دشمنان به خود خواهید شد.
گرافیک
از آنجاییکه موتور گرافیکی باز یتغییری نکرده است و تیم سازنده همچنان از موتور قدیمی Unreal Engine 2.5 استفاده می کنند نباید انتظار گرافیکی فوق العاده و در حد عناوین بزرگ دیگر را داشت . البته سازندگان با ارتقاها و افزودن قابلیت های زاید به این موتور توانسته اند گرافیکی نسبتا خوب را ارئه دهند .
جزئیات در حد خوبی قرار دارند و محیط به خوبی طراحی شده است . طراحی سم بسیار خوب انجام شده است . اما طراحی همراهان سم و همچنین دشمنان موجود دارای نواقصی هست . حرکات بسیار نرم و روان انجام می گیرد و افکت های مختلف مانند دود و انفجار به زیبایی نمایان می شوند .
نورپردازی بازی یکی از بزرگترین نقاط قوت آن به حساب می آید . نور پردازی در مراحل روز کمی از مراحل شب پایین تر است ولی بازهم جزئیات قابل قبولی را ارائه می دهد . هر چیزی که در محیط قرار دارد نور را منعکس می کند و سایه ای ایجاد می کند تا سم در آن مخفی شود . نورپردازی در مراحل شب هم که جای خود را دارد . در تاریکی مطلق می توانید به آرامی به دشمن نزدیک شده و در یک لحظه او را از سر راه خود بردارید . سایه ها هم خود را به خوبی نشان می دهند اما بازهم در مواقعی شاهد تناقض هایی در آن ها هستیم . طراحی اسلحه ها ، لباس و تجهیزات سم و دورنمای بازی هم بسیار خوب است.
صداگذاری و موسیقی
از همان اولین رونمایی از بازی در E3 2012 همه ی طرفداران Splinter Cell متوجه چیزی عجیب شدند . میکل آیرون ساید دیگر در نقش صدا پیشه ی سم فیشر حضور ندارد و جای خود را به صداپیشه ای جوان تر با نام اریک جانسون داده است . یوبی سافت علت این کار را انجام همزمان عملیات موشن کپچر و صدا برداری و عدم توانایی آقای آیرون ساید در انجام حرکات سنگین موشن کپچر را در تغییر صداپیشه ی بازی اعلام کرد . البته اریک جانسون هم توانسته به خوبی کار خود را انجام دهد .
جدای از این قسمت بقیه ی قسمت های صداگذاری بازی به مذاق همه خوش خواهد آمد . صدای شخصیت های اصلی بازی کاملا با احساس و رفتار آن ها هماهنگ است . صدای اسلحه های مختلف با واقعیت همخوانی دارد . دیالوگ های رد و بدل شده بین سربازان دشمن بسیار جذاب ادا می شود . موسیقی بازی هم به نحو احسن کار خود را انجام می دهد و در مواقع حساس و اکشن بازی ، هیجانی وصف ناشدنی را انتقال می دهد .
صدای محیط هم که به خوبی بر گیم پلی بازی تاثیر گذار است و با ایجاد سر و صداهای مختلف می توانید حواس دشمنان را پرت کنید تا یا آن ها را کشته و یا به راحتی از پشت آن ها عبور کنید.
نتیجه گیری
Tom Clancy’s Splinter Cell: Blacklist پس از اکشن شدن بیش از حد Conviction و نارضایتی طرفداران این سری ، دوباره به ریشه های خود همراه با اکشنی بهتر و عمیق تر بازگشته است . با قرار گیری حالات Ghost , Panther و Assault در بازی هر فردی می تواند به شیوه ی خود بازی را به اتمام برساند و با بالانس بسیار خوب بخش مخفی کاری با اکشن ، یک بازی فوق العاده محسوب می شود .
آخرین اثر منتشر شده از سری بازی های Tom Clancy در زمان حیات نویسنده ی آن دارای داستانی کلیشه ای که با سورپرایزهایی همراه شده است باعث شده تا گیمر تا پایان داستان ، بازی را دنبال کند .
این بازی ارزش خرید و انجام دادن آن را دارد و به علاقه مندان سبک مخفی کاری توصیه می شود حتما این بازی را تهیه کنند و از آن لذت ببرند .
ورژن سری بازی prototype عنوانی بزرگ و بسیار در سبک open-world بود.این بازی همراه با infamous در سال 2009 ارزش های زیادی در این سبک را بنا ساختند.البته بازی در کنسوا پلی استیشن سه بود.نسخه اول prototype گرافیک افتضاح و دل نچسبی را داشت ولی گیم پلی بازی اعتیاد اور میخکوبکننده ای داشت.
پس از فروش بسیار زیاد این بازی استودیو رادیکال تصمیم گرفت تا نسخه ی دوم بازی را بسازد.در نسخه اول شما در نقش فردی به نام الکس مرسر قرار می گرفتید ولی در این نسخه شما دیگر در نقش الکس مرسر بازی نمی کنید بلکه در نقش فردی به نام جیمز هلر قرار می گیرید که یک سیاه پوست است. داستان از انجایی شروع می شود که رسانه ها دلیل پخش شدن ویروس بلک واچ و مرگ مردم بی گناه را تقصیر الکس مرسر می اندازند.همسر هلر به اون زنگ می زند و از او می خواهد که نیویورک برگردد زیرا می ترسد دچاز مبتلایی به ویروس بلک واچ شود و تا دمه مرگ می رودچون بیماری با کمی تداخل می توانست فر را بکشد ولی وقتی جیمز به نیویورک باز می گردد جسد خانواده خود را در حال سوختن می بیند و در این حال او به شدت عصبانی می شود. و حال جیمز مسئول از بین بردن ویروس است.الکس در اولین ماموریت خود بسیار خون الود می شود و مقابل الکس قرار می گیرد و با او درگیر می شود و پس از درگیری الکس به او ویروس بلک واچ منتقل می کند دلیل این کار این بود که می خواست برای خود برده بسازد و جیمز فردی همانند الکس می شود که فرا تر از انسان و یا فراتر از یک هیولا می شود.بعد از این اتفاقات جیمز از ارتش خارج می شود و می خواهد انتقام خود را از الکس بگیرد و ویروس بلک واچ را از بین ببرد. یکی از مهم ترین بخش های بازی گیم پلی بسیار هیجانی و هیرت انگیز هست هست .در این نسخه با گیم پلی فان و روان طرف هستید.شما در بازی قابلیت های بی شماری دارید مثلا میتوانید یکی را بکشید و خود را همانند ان فرد بکنید که در نسخه قبل بوده است و تغییریدر شمارش اینکار ندارد چون می توانید شخص دیگری باشید.
با پیشروی در بازی شما با کشتن غول ها سلاح های جدید به دست می اورید که هر کدام قابلیت های دارند. چنگک ها ، اره ، چسب جاذبه .یکی از ویژگی های جدید گیم پلی اضافه شدن قسمت مخفی کاری هست ولی مخفی کاری در بازی به همین سادگی نیست توجه داشته باشید که در بازی هیتمن اساس گیم پلی مخفی کاری است در این بازی قسمتی از این مرحله ها مخفی کاری وجود دارد.در بازی دستگاه های وجود دارند که می توانند شما را شناسایی کنند که به صورت سنسور می باشند دلیل شناسایی امواجی که در شخصیت بازییاز هست بسیار زیاد تر از یک فرد معمولی هست.روش کشتن در این بازی که می توان انها را پرتاب کنید یا DNA و جسد انها ببلعید که به عمر شما اضافه میگردد.پریدن و راه رفتن روی ساختمان و شناور ماندن در هوا بسیار لذت بخش است. وبه شما هیجان می دهد.یکی از از ایرادات بازی تکراری شدن گیم پلی در طول بازی و علت ان تکراری بودن ماموریت ها است که هیچ تنوع ندارند وو خسته کننده هستن و از داستان بازی به بی راهه مشیده می شود.در بازی شما میتوانید سوار هلیکوپتر یا تانک شوید و یا میتوانید اسلحه انها را از جا بکنید.گیم پلی بازی وسیع تر از نسخه قبلی شده است.چون استدیو رادیکال اینبار می خواست بازی اسپایدر من که جنبه Open- world دارد شکست دهد.بازی رو درجه easy بسیار بسیار اسان هست وخسته کننده چون هیچ مردنی در مار نیست و سطح هوش مصنوعی دشمن پایین می آید ولی در درجه های دیگر کمی سختر می شود.
هوش مصنوعی بازی هم کمی کمتر شده است.گیم پلی بازی همانند نسخه های قبل خشن است و شما می توانید دشمنان خود را با روش های مختلف بکشید.و لی دیگر نیاز به آپدیت حرکات نیست در نسخه قبل با گرفتن XPs می توانستید قدرت ها را مثل پول بخرید و بر بدن خودتون ثبت نمایید ولی با گذشت زمان شما به طور اوتوماتیک از حرکات بهره مند می شوید.استودیو دالبی که با ورژن 5.1 در عرصه بازی کمک های فراوانی به شرکت رادیکال کرده است موسیقی بازی در لحظه اول تازه گی دارد اما با مدت زمان خسته کننده است.صدا های محیط مثل صدای مشت ، منفجر شدن وسایل حمل ونقل بسیار عالی کار شده است. صدای شلیک تانک ها و اسلحه ها و هلیکوپتر بسیار خوب است و از صدای های طبیعی انها استفاده شده است.
توصیه نویسنده
امسال بازی Open world مخاطب را جذب می کند و تجربیات زیادی در بازی به ما یاد می دهد.اگر اثر با ورژن قبل تغیراتی کرده پیشرفت چشم گیری داشته و ارزش یکبار تمام کردن را دارد.از نظر من این بازی بازی می باشد که ارزش وقت گذاشتن دارد.
شاید آن موقع که Hideki Kamiya در حال ساخت نسخه ای جدید از Resident Evil بود هیچ گاه به این روز فکر نمی کرد که به بازیی خواهد رسید که پایه گذار بسیاری از اساس سبک Hack and Slash شود . کامیا که متوجه تفاوت های بسیار نسخه ی در حال ساخت با بازی و ریشه های رزیدنت اویل شد و در آن پتانسیل تبدیل شدن به یک IP موفق را دید تصمیم گرفت تا آن را به یک بازی کاملا مستقل تغییر دهد . بازیی که 4 نسخه از آن منتشر شد و طرفداران زیادی هم پیدا کرد .
بعد از عرضه چهارمین نسخه ی شماره دار از بازی آقای کامیا از این بازی کنار گذاشته شد و Capcom رویه ی خود نسبت به این بازی را تغییر داد . ساخت عنوان جدید از استودیوی Platinum Games به استودیوی غربی Ninja Theory که سابقه ساخت Enslaved و Heavenly Sword را در کارنامه ی خود داشت واگذار شد .
در سال 2010 اولین اخبار توسط مجله ی Game Informer به بیرون درز کرد تا در نمایشگاه TGS 2010 کپکام رسما ساخت این بازی را تایید کند . اولین تصاویر و تریلرهای بازی موجبات خشم طرفداران قدیمی این سری را در بر داشت . ظاهر و ملیت و شاید شخصیت دانته به طور کلی تغییر کرده بود و با وجود شماره دار نبودن بازی ، بحث Reboot بودن آن داغ شد . پس از فشار طرفداران بازهم تغییراتی در دانته ایجاد شد ولی کافی به نظر نمی رسید .
دانته جوانی علاف و خوش گذران غربی با ملیتی انگلیسی شده بود و از همه مهمتر رنگ موهای او از سفید به سیاه تغییر کرده بود .
داستان
داستان بازی از آن جایی شروع می شود که دانته پس از خوشگذرانی های بیش از حد شب گذشته ، بیدار می شود . دختری به نام Kat به سراغ او می آید و از او درخواست کمک می کند که ناگهان دنیا در مقابل چشمان دانته شروع به تغییر می کند . هیولایی بزرگ از دریا به سمت خانه دانته حمله می کند و تنها کسی که می تواند دانته را در این شرایط راهنمایی کند کت می باشد . پس از مبارزه با موجودات عجیب ، دانته به همراه کت به محلی که فرماندهی گروهی موسوم به Order قرار دارد می روند و در آنجا با Virgil ملاقات می کند .
ویرجیل که می بیند دانته او را به یاد نمی آورد و هیچ چیزی از دوران کودکی اش در خاطرش نمانده، سعی می کند تا گذشته را به یاد دانته بیاورد .
پدر دانته ، Sparda یک شیطان و مادرش Eva یک فرشته بود . سال ها قبل شیطانی به نام Mundus به خانه ی آنها حمله می کند و Eva را کشته و Sparda را اسیر و تبعید می کند . بعد از دیدن و شنیدن این موضوع ، دانته قصد بر انتقام از Mundus می گیرد . اما در زمان حال ، Mundus صاحب شهر Limbo که دانته هم در آن زندگی می کند شده است و توانسته با استفاده از قدرت های شیطانی خود کنترل کامل شهر را به دست بیاورد . Mundus با استفاده از ابزارهایی مثل دوربین های مدار بسته و رسانه های جمعی افکار عمومی را در دست دارد و با نوشیدنیی شیطانی که مردم را به خود معتاد کرده است آنها را طوری که خودشان هم نمی دانند برده ی خود ساخته است .
با این اوصاف کار دانته بسیار مشکل است و برای از بین بردن Mundus باید کم کم او را ضعیف و در نهایت از بین برد که این کار هم با از بین بردن مراکز مهمی همچون ایستگاه تلویزیونی محقق می شود ……
گفتنی است که در پایان بازی ، دلیل سفید بودن موهای دانته در سری اصلی بازی معلوم می شود !
گیم پلی
سبک بازی که Hack and Slash می باشد همانند نسخه های قبلی بازی دارای سرعت بالایی می باشد . کنترل بازی دارای روندی خوب و روان می باشد . حتی گیمرهای تازه وارد به این سری هم به سرعت با آن آشنا می شوند . تعداد کمبو های طراحی شده برای دانته بسیار بالا می باشد . سازندگان با قرار دادن حالتی که سیستم فرشته ای به آن می گویند این تنوع را دو چندان کرده اند . در این حالت ، دنیای اطراف دانته دوباره دچار تغییر می شود ، موهایش به رنگ سفید در می آید و قدرت ضرباتش به مراتب مرگبار تر می شوند . همچنین در این حالت اکثر دشمنان در هوا معللق می شوند که کار را برای از بین بردنشان راحت تر می کند .
سلاح های بازی از تنوع بالایی برخوردار هستند . بازی دارای 5 سلاح سرد و 3 سلاح گرم می باشد که با طی کردن مراحل به دست می آیند . به جز شمشیر اصلی دانته ، 4 سلاح دیگر به دو دسته ی شیطانی و فرشته ای تقسیم بندی می شوند .
سلاح های فرشته ای دارای سرعت بالا و قدرت پایین و نور آبی رنگ هستند که برای مبارزه با تعداد زیاد دشمنان کاربرد دارد و سلاح های شیطانی که به رنگ قرمز هستند دارای سرعت پایین و قدرت بالا می باشند و برای از بین بردن Boss های بازی بسیار لازم می باشند . سلاح های گرم هم که برای از بین بردن دشمن از فاصله ی دور کاربرد دارد .
هر کدام از این دو نسخه از سلاح هم دارای ضربات معمولی و ضربات قدرتی می باشند که در اکثر ضربات قدرتی شاهد بردن نبرد به آسمان هستیم طوری که با زدن ضربه دشمن به آسمان پرتاب می شود و دانته هم می تواند با پرش ، ضربات خود به دشمن را ادامه دهد .
اما جدای از سلاح های فرشته ای و شیطانی ، دانته به دو چنکگ برای هر نوع نیز مجهز است . چنگک فرشته ای که دانته را به سمت هدف مشخص می برد و چنگک شیطانی که هدف را به سمت دانته و مرگ می کشد .
از بزرگترین قسمت های گیم پلی بازی را می توان محیط پلتفرمر بازی دانست . شهر Limbo را می توان بزرگترین دشمن دانته در بازی دانست . به محض دیده شدن دانته توسط دوربین های مدار بسته ، شهر تبدیل به برزخی برای دانته می شود که هر لحظه برای از بین بردنش تلاش می کند . دیوارها به هم نزدیک می شوند و یا زیر پای دانته ناگهان خالی می شود که باید با پرش ها و استفاده از چنگک ها خود را به مکان امن برسانید که همین قسمت حدود 70 درصد بازی را به خود اختصاص می دهد .
تنوع دشمنان در نوع خود بسیار بالاست . در هر مرحله شاهد اضافه شدن نوعی جدید از دشمنان هستید که بعضا نسخه ای ارتقاء یافته از همنوعان خود در مراحل قبل هستند . این دشمنان هم را می توان به سه گروه تقسیم کرد : دشمنانی که بر روی زمین هستند ، دشمنانی که در آسمان هستند و پرواز می کنند و بالاخره Boss ها که در آخر مراحل قرار دارند .
دوباره خود این دشمنان هم دارای تنوع هستند . برخی با سلاح های فرشته ای و برخی با سلاح های شیطانی قابل کشتن هستند که ترکیب این دشمنان در یک مکان باعث به چالش کشیدن گیمر می شود .
مراحل طراحی شده در بازی بالغ بر 20 مرحله ی اصلی و چند مرحله ی فرعی می باشد . مراحل اصلی ، روند داستانی بازی را پیش می برند و هر کدام در مکان های مختلفی انجام می شوند که پس از انجام چند مرحله باید با Boss مربوط به آن بخش مبارزه و آن قسمت را پشت سر بگذارید . در کل مراحل بازی را می توان در حدود 8 منطقه کلی دید که با توجه به تعداد کم مناطق ، دارای تنوع بالایی هستند که تکراری بودن آن را کم می کند .
البته بر خلاف نسخه های قبلی این بازی ، در این بازی شاهد فقط 6 باس خواهید بود که در نوع خود عجیب می باشد .
مراحل فرعی هم در بازی وجود دارد . این مراحل که به صورت درهایی در گوشه و کنار مراحل اصلی قرار دارند ، هر کدام دارای کلیدی منحصر به فرد هستند که با پیدا کردن کلید آن ها می توانید به آن دست پیدا کنید . با انجام این مراحل می توانید امتیاز و جوایزی دریافت کنید که به پیشبرد بازی برای تان بسیار موثر هستند .
سیستم Upgrade هم در بازی گنجانده شده است . برای آپگرید کردن می توانید در ابتدای هر مرحله و قبل از ورود به مرحله ، این کار را انجام دهید و یا به مکان های مشخصی که در بین مسیر پیشبرد مراحل وجود دارند رفته و قابلیت های خود را بهبود بخشید . تمامی اسلحه های و کمبوهای دانته قابل ارتقاء هستند . هر اسلحه بیش از 10 ارتقاء را در بر می گیرد که با پیدا کردن Orb ها و جمع آوری امتیاز از کشتن دشمنان می توانید آن ها را ارتقا دهید . همچنین قابلیت تمرین هر ارتقاء هنگام خرید آن و آشنایی با نحوه ی استفاده از آن قبل از ورود مجدد به بازی وجود دارد .
HUD بازی بسیار ساده و در عین حال جذاب طراحی شده است . در گوشه سمت چپ تصویر دو نوار وجود دارد . یکی نشان دهنده مقدار سلامتی دانته است که اگر کم شود با کشتن دشمنان بر آن اضافه می شود و نوار کوچکتری که در زیر آن قرار دارد و با کشتن سریع دشمنان پر می شود مقدار استفاده دانته از حالت فرشته ای را نمایش می دهد ، هرچه این نوار بیشتر باشد دانته مدت زمان بیشتری را می تواند در حالت فرشته ای خود باقی بماند .
در سمت راست و بالای تصویر در هنگامی که ضرباتی سریع و مرگبار به دشمن وارد می کنید شاهد امتیازات مربوط به آن خواهید بود و در نهایت در سمت چپ و پایین تصویر هم 3 نوع سلاح دانته را خواهید داشت که در نسخه ی PC با استفاده از موس می توانید به راحتی بین آن ها سوئیچ کنید .
پس از به پایان رساندن خط داستانی که شاید کمی کوتاه و برای به پایان رساندن آن فقط 8 ساعت لازم است ، شاهد آزاد شدن نوعی از درجه سختی به نام Dante must Die و همچنین قابلیتی جدید در تنظیمات بازی که باعث سفید شدن موهای دانته در تمام مراحل بازی می شود خواهید بود .
درجه های سختی بازی با توجه به نوعشان دارای خصوصیاتی متفاوت هستند . مثلا در درجات سختی بالا ، شاهد از بین رفتن دانته بر اثر برخورد یک ضربه خواهید بود که ارزش تکرار بازی را بالا می برد .
گرافیک
بازی DmC برای اولین بار از موتور Unreal Engine 3 استفاده کرده است و انصافا در استفاده از این موتور به خوبی عمل کرده است . بخش گرافیکی بازی را می توان یکی از بی نقص ترین بخش های بازی دانست که اوج آن را در نورپردازی و سایه پردازی های بازی دید .
طراحی شخصیت های اصلی بسیار بالاست و طراحی حرکات صورت آن ها با استفاده از Motion Capture توانسته حالتی طبیعی را به شخصیت ها بدهد . طراحی Boss ها هم دارای جزئیات بالایی می باشد . دشمنان معمولی بازی هم با تنوع بالا و خوب طراحی شده اند .
چشم انداز بازی هم بازی را زیباتر از قبل کرده و نمای شهر را می توان تا دوردست مشاهده کرد . البته از نمای نزدیک ، اشیاء و محیط بازی دارای نقاط ضعفی هستند که دلیل بیشترشان را می توان موتور استفاده شده در بازی دانست .
رنگ بندی محیط هم از نکات هنری بازی به حساب می آید . در اکثر مراحل شاهد رنگ هایی تند مانند قرمز و نارنجی هستیم که البته در برخی از قسمت ها بیش از حد از رنگ های عجیب و غریب و تند استفاده شده ، ولی باز هم به تنوع محیط می افزاید .
اما در قسمت فیزیک بازی بر خلاف گرافیک آن عمل شده است . عملا در محیط بازی شاهد هیچگونه فیزیک و تعاملی نخواهید بود . هیچ چیز قابل تخریب نیست و برخی باگ ها هم در آن دیده می شود که مهمترین آن ها را می توان گیر کردن Boss ها در قسمتی از محیط دانست که باعث از بین رفتن ساده ی آن ها توسط دانته می شود . در برخی مناطق هم برخی شمنان به کلی از منطقه خارج می شوند و امکان از بین بردنشان وجود ندارد و باید از آخرین Check Point دوباره به ادامه بازی پرداخت .
صداگذاری
اکثر آهنگ های بازی توسط گروه Noisia و در سبک الکترونیک و راک ساخته شده اند که در هنگام مبارزات به اوج خود می رسند و لذت مبارزات را به بالاترین سطح خود می رسانند . در هنگام پخش دموها و یا قسمت های پلتفرمر هم شاهد موسیقی هایی آرام تر هستیم که البته با شروع کردن محیط به تلاش برای از بین بردن دانته ، دوباره شاهد اوج گرفتن موسیقی می شویم .
صداگذاری شخصیت ها کاملا مطابق با نوع شخصیت و هماهنگ با حرکات صورت آن ها می باشد . از صداگذاران بازی می توان به : Tim Philips در نقش دانته ، David de Lautour در نقش ویرجیل ، Sage Mears در نقش کت و Louis Herthum در نقش مانداس اشاره کرد .
در کل صداگذاری بازی هم در سطح قابل قبولی می باشد و نقص خاصی در آن دیده نمی شود . به جز اینکه در برخی مواقع تعداد دیالوگ های پایین مشکل ساز می شود به خصوص هنگام مواجهه با Boss ها که شاهد تعداد چند دیالوگ تکراری از زبان آن ها خواهید شد .
نتیجه گیری
بازی Dmc: Devil may Cry که به نوعی نسخه ای بازسازی شده از سری اصلی می باشد ، در کل عنوانی خوش ساخت از آب در آمده است . اگر از طرفداران قدیمی این عنوان نباشید به راحتی با آن ارتباط برقرار خواهید کرد و با آن هیچ مشکلی نخواهید داشت و تا مدتی سرگرمتان خواهد کرد . اما اگر از گیمرهایی هستید که سری های قبلی آن را بازی کرده اید و با آن دانته خاطرات خوشی دارید ، موضوع کمی فرق می کند و ممکن است این بازی را حتی در حد نام Devil may Cry ندانید !
شاید آن موقع که Hideki Kamiya در حال ساخت نسخه ای جدید از Resident Evil بود هیچ گاه به این روز فکر نمی کرد که به بازیی خواهد رسید که پایه گذار بسیاری از اساس سبک Hack and Slash شود . کامیا که متوجه تفاوت های بسیار نسخه ی در حال ساخت با بازی و ریشه های رزیدنت اویل شد و در آن پتانسیل تبدیل شدن به یک IP موفق را دید تصمیم گرفت تا آن را به یک بازی کاملا مستقل تغییر دهد . بازیی که 4 نسخه از آن منتشر شد و طرفداران زیادی هم پیدا کرد .
بعد از عرضه چهارمین نسخه ی شماره دار از بازی آقای کامیا از این بازی کنار گذاشته شد و Capcom رویه ی خود نسبت به این بازی را تغییر داد . ساخت عنوان جدید از استودیوی Platinum Games به استودیوی غربی Ninja Theory که سابقه ساخت Enslaved و Heavenly Sword را در کارنامه ی خود داشت واگذار شد .
در سال 2010 اولین اخبار توسط مجله ی Game Informer به بیرون درز کرد تا در نمایشگاه TGS 2010 کپکام رسما ساخت این بازی را تایید کند . اولین تصاویر و تریلرهای بازی موجبات خشم طرفداران قدیمی این سری را در بر داشت . ظاهر و ملیت و شاید شخصیت دانته به طور کلی تغییر کرده بود و با وجود شماره دار نبودن بازی ، بحث Reboot بودن آن داغ شد . پس از فشار طرفداران بازهم تغییراتی در دانته ایجاد شد ولی کافی به نظر نمی رسید .
دانته جوانی علاف و خوش گذران غربی با ملیتی انگلیسی شده بود و از همه مهمتر رنگ موهای او از سفید به سیاه تغییر کرده بود .
داستان
داستان بازی از آن جایی شروع می شود که دانته پس از خوشگذرانی های بیش از حد شب گذشته ، بیدار می شود . دختری به نام Kat به سراغ او می آید و از او درخواست کمک می کند که ناگهان دنیا در مقابل چشمان دانته شروع به تغییر می کند . هیولایی بزرگ از دریا به سمت خانه دانته حمله می کند و تنها کسی که می تواند دانته را در این شرایط راهنمایی کند کت می باشد . پس از مبارزه با موجودات عجیب ، دانته به همراه کت به محلی که فرماندهی گروهی موسوم به Order قرار دارد می روند و در آنجا با Virgil ملاقات می کند .
ویرجیل که می بیند دانته او را به یاد نمی آورد و هیچ چیزی از دوران کودکی اش در خاطرش نمانده، سعی می کند تا گذشته را به یاد دانته بیاورد .
پدر دانته ، Sparda یک شیطان و مادرش Eva یک فرشته بود . سال ها قبل شیطانی به نام Mundus به خانه ی آنها حمله می کند و Eva را کشته و Sparda را اسیر و تبعید می کند . بعد از دیدن و شنیدن این موضوع ، دانته قصد بر انتقام از Mundus می گیرد . اما در زمان حال ، Mundus صاحب شهر Limbo که دانته هم در آن زندگی می کند شده است و توانسته با استفاده از قدرت های شیطانی خود کنترل کامل شهر را به دست بیاورد . Mundus با استفاده از ابزارهایی مثل دوربین های مدار بسته و رسانه های جمعی افکار عمومی را در دست دارد و با نوشیدنیی شیطانی که مردم را به خود معتاد کرده است آنها را طوری که خودشان هم نمی دانند برده ی خود ساخته است .
با این اوصاف کار دانته بسیار مشکل است و برای از بین بردن Mundus باید کم کم او را ضعیف و در نهایت از بین برد که این کار هم با از بین بردن مراکز مهمی همچون ایستگاه تلویزیونی محقق می شود ……
گفتنی است که در پایان بازی ، دلیل سفید بودن موهای دانته در سری اصلی بازی معلوم می شود !
گیم پلی
سبک بازی که Hack and Slash می باشد همانند نسخه های قبلی بازی دارای سرعت بالایی می باشد . کنترل بازی دارای روندی خوب و روان می باشد . حتی گیمرهای تازه وارد به این سری هم به سرعت با آن آشنا می شوند . تعداد کمبو های طراحی شده برای دانته بسیار بالا می باشد . سازندگان با قرار دادن حالتی که سیستم فرشته ای به آن می گویند این تنوع را دو چندان کرده اند . در این حالت ، دنیای اطراف دانته دوباره دچار تغییر می شود ، موهایش به رنگ سفید در می آید و قدرت ضرباتش به مراتب مرگبار تر می شوند . همچنین در این حالت اکثر دشمنان در هوا معللق می شوند که کار را برای از بین بردنشان راحت تر می کند .
سلاح های بازی از تنوع بالایی برخوردار هستند . بازی دارای 5 سلاح سرد و 3 سلاح گرم می باشد که با طی کردن مراحل به دست می آیند . به جز شمشیر اصلی دانته ، 4 سلاح دیگر به دو دسته ی شیطانی و فرشته ای تقسیم بندی می شوند .
سلاح های فرشته ای دارای سرعت بالا و قدرت پایین و نور آبی رنگ هستند که برای مبارزه با تعداد زیاد دشمنان کاربرد دارد و سلاح های شیطانی که به رنگ قرمز هستند دارای سرعت پایین و قدرت بالا می باشند و برای از بین بردن Boss های بازی بسیار لازم می باشند . سلاح های گرم هم که برای از بین بردن دشمن از فاصله ی دور کاربرد دارد .
هر کدام از این دو نسخه از سلاح هم دارای ضربات معمولی و ضربات قدرتی می باشند که در اکثر ضربات قدرتی شاهد بردن نبرد به آسمان هستیم طوری که با زدن ضربه دشمن به آسمان پرتاب می شود و دانته هم می تواند با پرش ، ضربات خود به دشمن را ادامه دهد .
اما جدای از سلاح های فرشته ای و شیطانی ، دانته به دو چنکگ برای هر نوع نیز مجهز است . چنگک فرشته ای که دانته را به سمت هدف مشخص می برد و چنگک شیطانی که هدف را به سمت دانته و مرگ می کشد .
از بزرگترین قسمت های گیم پلی بازی را می توان محیط پلتفرمر بازی دانست . شهر Limbo را می توان بزرگترین دشمن دانته در بازی دانست . به محض دیده شدن دانته توسط دوربین های مدار بسته ، شهر تبدیل به برزخی برای دانته می شود که هر لحظه برای از بین بردنش تلاش می کند . دیوارها به هم نزدیک می شوند و یا زیر پای دانته ناگهان خالی می شود که باید با پرش ها و استفاده از چنگک ها خود را به مکان امن برسانید که همین قسمت حدود 70 درصد بازی را به خود اختصاص می دهد .
تنوع دشمنان در نوع خود بسیار بالاست . در هر مرحله شاهد اضافه شدن نوعی جدید از دشمنان هستید که بعضا نسخه ای ارتقاء یافته از همنوعان خود در مراحل قبل هستند . این دشمنان هم را می توان به سه گروه تقسیم کرد : دشمنانی که بر روی زمین هستند ، دشمنانی که در آسمان هستند و پرواز می کنند و بالاخره Boss ها که در آخر مراحل قرار دارند .
دوباره خود این دشمنان هم دارای تنوع هستند . برخی با سلاح های فرشته ای و برخی با سلاح های شیطانی قابل کشتن هستند که ترکیب این دشمنان در یک مکان باعث به چالش کشیدن گیمر می شود .
مراحل طراحی شده در بازی بالغ بر 20 مرحله ی اصلی و چند مرحله ی فرعی می باشد . مراحل اصلی ، روند داستانی بازی را پیش می برند و هر کدام در مکان های مختلفی انجام می شوند که پس از انجام چند مرحله باید با Boss مربوط به آن بخش مبارزه و آن قسمت را پشت سر بگذارید . در کل مراحل بازی را می توان در حدود 8 منطقه کلی دید که با توجه به تعداد کم مناطق ، دارای تنوع بالایی هستند که تکراری بودن آن را کم می کند .
البته بر خلاف نسخه های قبلی این بازی ، در این بازی شاهد فقط 6 باس خواهید بود که در نوع خود عجیب می باشد .
مراحل فرعی هم در بازی وجود دارد . این مراحل که به صورت درهایی در گوشه و کنار مراحل اصلی قرار دارند ، هر کدام دارای کلیدی منحصر به فرد هستند که با پیدا کردن کلید آن ها می توانید به آن دست پیدا کنید . با انجام این مراحل می توانید امتیاز و جوایزی دریافت کنید که به پیشبرد بازی برای تان بسیار موثر هستند .
سیستم Upgrade هم در بازی گنجانده شده است . برای آپگرید کردن می توانید در ابتدای هر مرحله و قبل از ورود به مرحله ، این کار را انجام دهید و یا به مکان های مشخصی که در بین مسیر پیشبرد مراحل وجود دارند رفته و قابلیت های خود را بهبود بخشید . تمامی اسلحه های و کمبوهای دانته قابل ارتقاء هستند . هر اسلحه بیش از 10 ارتقاء را در بر می گیرد که با پیدا کردن Orb ها و جمع آوری امتیاز از کشتن دشمنان می توانید آن ها را ارتقا دهید . همچنین قابلیت تمرین هر ارتقاء هنگام خرید آن و آشنایی با نحوه ی استفاده از آن قبل از ورود مجدد به بازی وجود دارد .
HUD بازی بسیار ساده و در عین حال جذاب طراحی شده است . در گوشه سمت چپ تصویر دو نوار وجود دارد . یکی نشان دهنده مقدار سلامتی دانته است که اگر کم شود با کشتن دشمنان بر آن اضافه می شود و نوار کوچکتری که در زیر آن قرار دارد و با کشتن سریع دشمنان پر می شود مقدار استفاده دانته از حالت فرشته ای را نمایش می دهد ، هرچه این نوار بیشتر باشد دانته مدت زمان بیشتری را می تواند در حالت فرشته ای خود باقی بماند .
در سمت راست و بالای تصویر در هنگامی که ضرباتی سریع و مرگبار به دشمن وارد می کنید شاهد امتیازات مربوط به آن خواهید بود و در نهایت در سمت چپ و پایین تصویر هم 3 نوع سلاح دانته را خواهید داشت که در نسخه ی PC با استفاده از موس می توانید به راحتی بین آن ها سوئیچ کنید .
پس از به پایان رساندن خط داستانی که شاید کمی کوتاه و برای به پایان رساندن آن فقط 8 ساعت لازم است ، شاهد آزاد شدن نوعی از درجه سختی به نام Dante must Die و همچنین قابلیتی جدید در تنظیمات بازی که باعث سفید شدن موهای دانته در تمام مراحل بازی می شود خواهید بود .
درجه های سختی بازی با توجه به نوعشان دارای خصوصیاتی متفاوت هستند . مثلا در درجات سختی بالا ، شاهد از بین رفتن دانته بر اثر برخورد یک ضربه خواهید بود که ارزش تکرار بازی را بالا می برد .
گرافیک
بازی DmC برای اولین بار از موتور Unreal Engine 3 استفاده کرده است و انصافا در استفاده از این موتور به خوبی عمل کرده است . بخش گرافیکی بازی را می توان یکی از بی نقص ترین بخش های بازی دانست که اوج آن را در نورپردازی و سایه پردازی های بازی دید .
طراحی شخصیت های اصلی بسیار بالاست و طراحی حرکات صورت آن ها با استفاده از Motion Capture توانسته حالتی طبیعی را به شخصیت ها بدهد . طراحی Boss ها هم دارای جزئیات بالایی می باشد . دشمنان معمولی بازی هم با تنوع بالا و خوب طراحی شده اند .
چشم انداز بازی هم بازی را زیباتر از قبل کرده و نمای شهر را می توان تا دوردست مشاهده کرد . البته از نمای نزدیک ، اشیاء و محیط بازی دارای نقاط ضعفی هستند که دلیل بیشترشان را می توان موتور استفاده شده در بازی دانست .
رنگ بندی محیط هم از نکات هنری بازی به حساب می آید . در اکثر مراحل شاهد رنگ هایی تند مانند قرمز و نارنجی هستیم که البته در برخی از قسمت ها بیش از حد از رنگ های عجیب و غریب و تند استفاده شده ، ولی باز هم به تنوع محیط می افزاید .
اما در قسمت فیزیک بازی بر خلاف گرافیک آن عمل شده است . عملا در محیط بازی شاهد هیچگونه فیزیک و تعاملی نخواهید بود . هیچ چیز قابل تخریب نیست و برخی باگ ها هم در آن دیده می شود که مهمترین آن ها را می توان گیر کردن Boss ها در قسمتی از محیط دانست که باعث از بین رفتن ساده ی آن ها توسط دانته می شود . در برخی مناطق هم برخی شمنان به کلی از منطقه خارج می شوند و امکان از بین بردنشان وجود ندارد و باید از آخرین Check Point دوباره به ادامه بازی پرداخت .
صداگذاری
اکثر آهنگ های بازی توسط گروه Noisia و در سبک الکترونیک و راک ساخته شده اند که در هنگام مبارزات به اوج خود می رسند و لذت مبارزات را به بالاترین سطح خود می رسانند . در هنگام پخش دموها و یا قسمت های پلتفرمر هم شاهد موسیقی هایی آرام تر هستیم که البته با شروع کردن محیط به تلاش برای از بین بردن دانته ، دوباره شاهد اوج گرفتن موسیقی می شویم .
صداگذاری شخصیت ها کاملا مطابق با نوع شخصیت و هماهنگ با حرکات صورت آن ها می باشد . از صداگذاران بازی می توان به : Tim Philips در نقش دانته ، David de Lautour در نقش ویرجیل ، Sage Mears در نقش کت و Louis Herthum در نقش مانداس اشاره کرد .
در کل صداگذاری بازی هم در سطح قابل قبولی می باشد و نقص خاصی در آن دیده نمی شود . به جز اینکه در برخی مواقع تعداد دیالوگ های پایین مشکل ساز می شود به خصوص هنگام مواجهه با Boss ها که شاهد تعداد چند دیالوگ تکراری از زبان آن ها خواهید شد .
نتیجه گیری
بازی Dmc: Devil may Cry که به نوعی نسخه ای بازسازی شده از سری اصلی می باشد ، در کل عنوانی خوش ساخت از آب در آمده است . اگر از طرفداران قدیمی این عنوان نباشید به راحتی با آن ارتباط برقرار خواهید کرد و با آن هیچ مشکلی نخواهید داشت و تا مدتی سرگرمتان خواهد کرد . اما اگر از گیمرهایی هستید که سری های قبلی آن را بازی کرده اید و با آن دانته خاطرات خوشی دارید ، موضوع کمی فرق می کند و ممکن است این بازی را حتی در حد نام Devil may Cry ندانید !
چندی پیش در وبسایت Amazon المان عنوان Batman : Arkham Origins Complete Edition در لیست بازی های این وبسایت قرار گرفته و با توجه به ان قرار شده است که این عنوان برای پلتفرم های PC, PS3و Xbox 360 منتشر شود.این در حالی است که عنوان Batman : Arkham Origins Complete Edition هنوز بطور رسمی توسط کمپانی Warner Bros تایید نشده است.
با توجه به اخبار های موجود این عنوان شامل تمامی بسته های الحاقی منتشر شده تا این زمان و سه عنوان Batman : Arkham Asylum، Batman: Arkham City و Batman : Arkham Origins خواهد بود.در اخر نیز می توانید تصویری از کاور این عنوان را مشاهده کنید.
چندی پیش EA تصویری اینفوگرافیک از امار و ارقام نسخه Beta عنوان Battlefield: Hardline منتشر کرد.در این تصویر منتشر شده آمار مقدار پولی که تا به حال در بازی به سرقت رفته,تعداد وسایل نقلیه نابود شده و چند اطلاعات دیگر به نمایش کشیده شده است.برای دیدن این تصویر اینفوگرافیک با ما همراه باشید.
تصویر منتشر شده نشان می دهد که چندین تن پول توسط بازیکنان نسخه Beta عنوان Battlefield: Hardline به سرقت رفته است.رقم نمایش داده شده در این تصویر عدد 9 تیریلیارد دلار است.ارقام دیگر نیز به اطلاعات وسایل نقلیه نابود شده و تعداد بارهای دست برد زدن سارقان به بانک می باشد.
عنوان Battlefield: Hardline در تاریخ 29 ام مهر ماه برای پلتفرم های PC, PlayStation 3, PlayStation 4, Xbox 360 و Xbox One منتشر می شود.
با توجه به اطلاعاتی که در کنفرانس ماکروسافت منتشر شده بود عنوان Halo: The Master Chief Collection مجموعه کاملی از سری عنوان های Halo می باشد که در تاریخ 11ام نوامبر برای کنسول نسل هشتمی ماکروسافت یعنی Xbox One منتشر می شود.برای دیدن لیست نقشه های این عنوان با ام همراه باشید
Halo: Combat Evolved
- Battle Creek
- Blood Gulch
- Boarding Action
- Chill Out
- Chiron TL-34
- Damnation
- (Danger Canyon (PC
- (Death Island (PC
- Derelict
- (Gephyrophobia (PC
- Hang ‘Em High
- (Ice Fields (PC
- (Infinity (PC
- Longest
- Prisoner
- Rat Race
- Sidewinder
- (Timberland (PC
- Wizard
Halo 2
- Ascension
- Backwash
- Beaver Creek
- Burial Mounds
- Coagulation
- Colossus
- Containment
- Desolation
- (District (PC
- Elongation
- Foundation
- Gemini
- Headlong
- Ivory Tower
- Lockout
- Midship
- Relic
- Sanctuary
- Terminal
- Tombstone
- Turf
- (Uplift (PC
- Warlock
- Waterworks
- Zanzibar
Halo 2 maps remastered using Halo 4′s engine
- Ascension
- Lockout
- Zanzibar
- ???
- ???
- ???
Halo 3
- Assembly
- Avalanche
- Blackout
- Boundless
- Citadel
- Cold Storage
- Construct
- Epilogue
- Epitaph
- Foundry
- Ghost Town
- Guardian
- Heretic
- High Ground
- Isolation
- Last Resort
- Longshore
- Onslaught
- Orbital
- Pit Stop
- Rat’s Nest
- Sandbox
- Sandtrap
- Snowbound
- Standoff
- The Pit
- Valhalla
Halo 4
- Abandon
- Adrift
- Ascent
- Complex
- Daybreak
- Erosion
- Exile
- Forge Island
- Grifball Court
- Harvest
- Haven
- Impact
- Landfall
- Longbow
- Meltdown
- Monolith
- Outcast
- Perdition
- Pitfall
- Ragnarok
- Ravine
- Relay
- Settler
- Shatter
- Skyline
- Solace
- Vertigo
- Vortex
- Wreckage
Call of Duty: Advanced Warfare اولین عنوان در فرنچایز Call of Duty که برروی کنسول های نسل هشتم نیز منتشر می شود و کار ساخت این عنوان برروی پلتفرم های نسل اینده و PC به استدیو Sledgehammer Games سپرده شده است و استدیو Moon نیز وظیفه ساخت ورژن کنسول های نسل هفتم را بر عهده گرفت است.حال کارگردان هنری این عنوان Bret Robbins نظر خود را در رابطه با Advanced Warfare منتشر کرده است.
من فکر میکنم ما با یک Call of Duty عالی روبرو خواهیم شد.عنوانی که برای بازیکنان هیجان انگیز خواهد بود.Advanced Warfare برروی کنسول های جدید و PC نمایشی خیره کننده خواهد داشت.این عنوان حتما زیبا و جذاب خواهد بود.
وی همچنین صحبتی در باره داستان این نسخه از COD داشت:
Advanced Warfare دارای داستانی بسیار قوی تر از نسخه های قبلی منتشر شده خود تا این زمان است و Sledgehammer در حال کار برروی این است که به گیمران اطمینان دهد که با یک نسخه تکراری و خسته کننده دیگر روبرو نیستند.داستان این نسخه بسیار کامل خواهد بود و ما شاهد یک داستان اصیل هستیم که تاکنون در هیچ کجا روایت نشده است.
ما همچنین شخصیت های جدید در این عنوان داریم.شخصیت هایی مانند Jonathan Iron که نقش ان توسط Kevin Spacey اجرا می شود.ما برروی صحنه های سینماتیک بازی نیز بسیار کار کرده ایم و شیوه ای جدید برای روایت داستان انتخاب کرده ایم و سعی بر این داریم که این شخصیت ها را در ذهن مردم ماندگار کنیم.
Call of Duty: Advanced Warfare در تاریخ 4 نوامبر برای پلتفرم های Xbox One, PC, PS4, Xbox 360, PS3 و Wii U منتشر می شود.
نمیدونم چیه به خدا.........
آلیسون کارول در تئاتر موزیکال در آکادمی Urdang و آموزش بازیگری را نیز در سال 2007 دید. همچنین او شاگرد ممتاز این آکادمی بود.
او در کشور خود یعنی بریتانیایی کبیر به عنوان یه ژیمناستیک کار حرفه ای در حال فعالیت است و همچنین مربی ژیمناستیک کاران جوان هم هست. در ماه اوت سال 2008 وقتی او به عنوان منشی در یک باشگاه گلف فعالیت میکرد پیشنهاد لاراکرافت به او داده شد کارول به جایی مدل قبلی یعنی Karima Adebibe گذاشته شد و از سال 2010 رسماَ به عنوان لاراکرافت جدید معرفی شد.
او همچنین یک دوره آموزش سلاحهای نیمه اتوماتیک در شرق اروپا را دید و برای تبلیغات و معرفی بیشتر این مدل جدید لاراکرافت به آفریقایی جنوبی، دوبی ، استرالیا ، اروپا و سنگاپور که در این سفرهای خبرهای زیادی از تلوزیون و مجلات منتشر شده؛ آلیسون از آن زمان به بعد در بسیاری از فیلمها حضور داشت و رو به ستاره شدن رفت.
آلیسون کارول متولد 21 May 1985 که یعنی 26 سال سن دارد.
برای اطلاعات بیشتر به صفحات زیر نگاهی بیاندازید.
http://www.imdb.com/name/nm3087405/bio
http://en.wikipedia.org/wiki/Alison_Carroll
یکی از پرطرفدار ترین و جدیدترین IP سال بی شک عنوان Watch Dogs محصول کمپانی Ubisoft است که چندی پیش منتشر شد.این عنوان در سال 2012 در نمایشگاه E3 همان سال توسط Ubisoft معرفی شد و در همان زمان توانست نظر بسیاری از منتقدان و گیمران را به خود جلب کند.عنوانی که کمپانی Ubisoft ان را اینده بازی ها معرفی می کرد.بعد از دو سال این عنوان جدید منتشر شد تا تجربیات و نواوری های جدیدی را در ژانر open world به ما نشان دهد.
خب در این عنوان شما در نقش Aiden Pearce بازی می کنید.هکری نابغه و با استعداد که در تلاش برای گرفتن انتقام از قاتلان خواهر زاده 6 ساله خود است و در این راه از سیستم عامل مرکزی شهر شیکاگو به نام CtOS کمک می گیرد.در اول بازی داستان کمی گنگ به نظر می رسد اما زمانی که کمی جلو بروید شخصیت های جدیدی در بازی معرفی می شوند که به حل معمای قتل خواهر زاده Aiden کمک می کنند.
داستان
داستان بازی همان طور که گفته شد ماجرا و اتفاقاتی که برای یک هکر جوان اما با تجربه به نام Aiden Pearce که به دنبال قاتلان خواهر زاده و خانواده خود است.ماجرا این قتل به چندین سال قبل باز می گردد که حال Pearce بر ان امده که انتقام ان اتفاقات را از افراد مقصر در این موضوع بگیرد و برای رسیدن به هدفش از هیچ کاری دریق نمی کند.همان طور که میدانید مهم ترین و کاربردی ترین سلاح شما در بازی گوشی همراه شماست و همچنین این سلاح کاربردی ترین سلاح شما هم به نظر میرسد زیرا که اگر می خواهید در حین ماموریت ها دیده نشوید و ماموریت ها را هرچه راحت تر تمام کنید باید از تلفن همراه خود استفاده کنید.با قابلیت هایی که توسط این گوشی در اختیار شما گذاشته شده است شما می توانید بدون نزدیک شدن به دشمنان خود ان ها را از پا در بیاورید.در جریان بازی شما با مراحل چالش برانگیزی مواجه می شوید که گاه چندین بار در این مراحل کته می شوید.در کل این بخش از بازی را نمی توان نقطه قوت بازی نام برد زیرا که داستان بازی داستانی کاملا کلیشه ای است که فقط از نگاهی جدید روایت می شود.
گیم پلی
گیم پلی این عنوان در بعضی از موارد بسیار ستودنی است اما در بعضی مواقع واقعا حس تنفر در شما را از بازی به وجود می اورد. به عنوان مثال در اکثریت مراحل شما باید به یک سری افراد در یک منطقه حمله کرده و بعد از پاکسازی ان منطقه یا هک کردن یک دستگاه یا کشتن یک قرد مشخص از ان جا فرار کرده و بعد از تعقیب و گریز های فراوان از دست ان ها رهایی پیدا کنید.قسمت بد دیگری که در گیم پلی کار شده مربوط به رانندگی ماشین هاست.رانندگی کردن در این عنوان بسیار سخت و نیاز به تجربه دارد بطوری که شما در بازی از سوار شدن به بعضی از ماشین ها از جمله ماشین های پرسرعت منصرف می شوید زیرا که رانندگی با این ماشین بسیار دشوار است .رانندگی این عنوان بیشتر شبیه سری عنوان های Need for Speed است که بنظر من مناسب برای رانندگی در شهر شیکاگو نیست.اما بازی دارای بخش های جذاب گیم پلی نیز می باشد مانند هک کردن حساب مال کاربران و یا گوش دادن به مکالمات ان ها که شما در طول بازی هیچ گونه مشخصات تکراری و یا مکالمات تکراری بین مردم نمی بینید.از دیگر نکات جالب می توان به بازی های کوچکی که در بازی موجود است یا توانایی سرقت کردن از مغازه ها اشاره کرد.زمانی که شما مراحل اصلی بازی را تمام می کنید هنوز نقشه پر از ایکن های مختلف مانند ماموریت های serial killer, arms dealers و human trafficking و برای من 20 ساعت طول کشید که تمام موموریت های موجود در نقشه رو تمام کنم.در کل 40 ساعت گیم پلی این بازی دارای ضعف هایی هست ولی می توان گیم پلی بازی یکی از نقاط قوت بازی دانست
گرافیک
بخش گرافیک بازی به خوبی کار شده است و می توان این بخش از بازی را قوی ترین بخش این عنوان دانست.در طول شبانه روز شما به خوبی گذاشتن هر ساعت رو حس می کنید و مخصوصا در صبح و ظهر که نور خورشید به زیبایی هرچه تمام تر طراحی و ساخته شده است.چهره شخصیت های اصلی و مردم در خیابان هم حدا از این قاعدع نیست و کمپانی یوبی سافت در این مورد هم بسیار عالی کار کرده است.البته گرافیک بازی دارای ضعف هایی در هنگام برخورد ماشین ها با ماشینی دیگر یا محیط اطراف نیز هست که چندان علمی و واقعی طراحی نشده است.اما این ضعف خیلی بزرگی در مقابل گرافیک عالی بازی نیست و از نظر من این بخش قوی ترین بخش بازی است.
صدا گذاری و موسیقی
این بخش نیز به موفقیت هرچه تمام تر بازی کمک های فراوانی کرده است.از جمله صداگذاری شخصیت ها که به شما در ارتباط برقرار کردن با شخصیت ها کمک می کند و صداگذاری ها کاملا طبیعی ای و حرفه صورت گرفته است.موسیقی بازی هم که با توجه به موقعیت های بازی تغییر می کند و به خوبی با موقعیت ها هماهنگ می شود.
نگاه کلی
در کل می توان گفت که کمپانی یوبی سافت بازی بسیار موفق و با نواوری های جدیدی را طراحی کرده است.بازی که تجربیات بسیار زیادی را در ژانر فضای ازاد به شما ارزانی می کند , 40 ساعت گیم پلی و مینی گیم های جالب و سرگرم کننده.یوبی سافت در تلاش بود که عنوان Watch Dogs را متقاوت با عنوان Grand Theft Auto V طراحی کند و به نظر می رسد که در این کار تا حد نسبتا رضایت بخشی موفق بوده است و من به شخصه تجربه این عنوان را به تمامی گیمر ها به خصوص علاقه مندان به ژانر open world توصیه می کنم.
چه کسی انتظارش را داشت که بازار FPSها با یک مدعی دیگر، از قبضه کامل سری بازی های محبوب Call of Duty خارج شود؟ در حالیکه اکثراً به دنبال تقلیدهای نافرجام از این مجموعه برای ساخت عناوین خود بودند، این Battlefield بود که به سرعت پیشرفت کرد و نسخه به نسخه سیر صعودی را طی کرد تا بالاخره توسط سومین شماره از این مجموعه، فروش CoD تحت تأثیر قرار گیرد و علیرقم ثبت رقمی شگفت انگیز، انتظارات Activision برآورده نشود. EA ناشر بزرگی است که به عبارتی سرنوشت عناوین خود را تعیین می کند. این کمپانی در شکست تعدادی از IPهای قدیمی خود در نسل هفتم مقصر بوده، اما باید اعتراف کرد که در رابطه با BF و DICE سنگ تمام گذاشته و با یک سرمایه گذاری بلند مدت، قدم به قدم به آنچه که می خواسته نزدیک شده است.
طبیعتاً عنوانی می توانست تخت فرمانروایی CoD را بلرزاند که همانند سایر آثار یک بازی صرفاً تقلیدی نباشد و این موضوعی بود که خالقان BF به خوبی آن را درک کردند. در حال حاضر، هیچ کس، حتی خود DICE هم نمی تواند انکار کند که سهم مهمی از موفقیت های خود را مدیون همان الهاماتی است که از CoD گرفته و این همان چیزی است که چهارمین نسخه از مجموعه اصلی این سری را به اوج خود رسانده است. می توان گفت که این قسمت عصاره ای از عناصر تضمین شده عنوان رقیب و المان های کلاسیک خودش است که به درستی با هم ترکیب شده و یک FPS پرفراز و نشیب را رقم زده است. در چنین وضعیتی، باید دید که چه چیزی باعث شده تا BF4 در دسته عناوین تقلیدی قرار نگیرد؟
داستان
در آغاز نسل جدید، اکثر سازندگان به دنبال اعمال تغییرات بنادین در ساختار نسخه های جدید بازی های خود هستند که یکی از مهمترین آن ها، طراحی سناریو و خط داستانی جدید است. داستان BF3 با وجود آنکه چندان به مذاق علاقه مندان خوش نیامد، یک سری عناصر تازه را به این مجموعه اضافه کرد و برای نخستین بار خط داستانی مجزا را به شماره های اصلی این سری اضافه کرد. از این نظر، BF4 همانند Ghosts به سراغ داستان و شخصیت های جدیدی رفته که این خود می توانست به یکی از نکات مثبت بازی تبدیل شود، اما حقیقت امر این است که تغییرات هم BF4 را از داستان های آبکی و سطحی بازی های پیشین نجات نداده و هنوز هم خط داستانی، بهانه ای پوچ برای انجام بازی محسوب می شود.
داستان حدود ۶ سال پس از درگیری های نسخه سوم در سال ۲۰۲۰ روایت می شود و مأموریت های یک جوخه از تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را به تصویر می کشد. در این سال ها، دنیا در هرج و مرج کامل به سر می برد و احتمال می رود که جنگ خونینی میان ابرقدرت های جهان، به خصوص آمریکا و روسیه سر بگیرد. در این بین، برخی از کشورهای قدرتمند آسیایی نظیر چین، تحت سلطه یکی از ژنرال های قدرت طلب ارتش، از شرایط بحرانی استفاده کرده و علاوه بر نشانه رفتن اوضاع نابسامان داخلی، وارد نزاع این دو کشور می شود.
شما کنترل گروهبان رکر (Recker) را بر عهده می گیرید و به همراه سایر اعضای جوخه Tombstone از جمله گروهبان کیمبل گریوز (Kimble Graves) ملقب به آیریش (Irish) به نقاط مختلفی همچون آذربایجان و چین، برای انجام یک سری عملیات های چریکی اعزام می شوید. در ابتدا، بازی می خواهد شروعی تأثیرگذار داشته باشد. به همین دلیل، در اولین سکانس، با اعضای جوخه خود در شرایطی بحرانی و مدفون شده در اعماق آب ها آشنا می شوید. سپس با یک Flashback به ساعاتی قبل و چگونگی وقوع این اتفاق ارجاع داده می شوید. فارغ از شروع نه چندان منطقی، متأسفانه سناریوی داستانی، به صورت پراکنده روایت می شود و همین مورد باعث سردرگمی بازیکنان شده است.
کاملاً مشخص است که این حربه برای سرپوش گذاشتن بر کم کاری های سازندگان در رابطه با خط داستانی اندیشیده شده که حتی با این وجود هم هیچگونه کمکی به حل این ماجرا نکرده است. همچنین، روابط بین شخصیت های اصلی با آنکه نسبت به نسخه های قبلی وضعیت بهتری به خود گرفته، اما آنچنان که DICE از آن سخن می گفت، عاطفی و تأثیرگذار به نظر نمی رسد و آن هایی که از داستان کنار می روند، بلافاصله فراموش می شوند. از آن گذشته، ماجرای جنگ دو کشور آمریکا و روسیه به یکی از رایج ترین کلیشه های مرسوم در این چند سال اخیر تبدیل شده که نظیر آن را در عناوین بسیار دیگری تجربه کرده اید. با این تفاسیر، باید نتیجه گرفت که تمامی وعده های سازندگان مبنی بر وجود خط داستانی منجسم و روایتی شیوا در BF4 سرابی بیش نبوده و از این حیث، عنصر دندان گیری در این نسخه هم به چشم نمی خورد. ظاهراً فقط باید به تغییرات احتمالی آینده این سری دلخوش بود.
گرافیک
گرافیک تنها بخشی است که حتی سرسخت ترین مخالفان BF4 نمی توانند آن را نادیده بگیرند. DICE با بهره گیری از نسل سوم موتور Frostbite 3 به راحتی می تواند برنده این رقابت باشد. همه چیز در ابعاد تکنیکی به نحو خوبی انجام شده است. اصلی ترین ویژگی F3 فیزیک فوق العاده تخریب پذیر آن است که در نوع خود زبانزد خاص و عام شده است. محیط تقریباً تخریب پذیر است و به هر جانپناهی نمی توان اعتماد کرد. شخصیت ها قابل باور هستند و همگی از جزئیات مناسبی بهره می برند. در خصوص ادوات و سلاح های جنگی نیز همین موضوع صدق می کند و پیشرفت های مثبتی در این زمینه حاصل شده اند.
Draw to Distance نسبتاً عمیق، کیفیت بافت ها و محیط در شرایط مطلوبی قرار دارند. همچنین استفاده از تکنولوژی های نسل بعدی در نورپردازی، صحنه های زیبایی را در بازی بوجود آورده که اثرات آن بر محیط کاملاً محسوس است، اما در رابطه با سایه زنی عملکرد چندان متعادلی را به دلیل عدم وجود سیستم Anti-Aliasing روی کنسول ها شاهد نیستیم. سیستم پویای موتور باعث شده تا یکی از تعاملی ترین عناوین را با محیط درون بازی تجربه کنیم. به خوبی شرایط آب و هوایی و تغییرات آن مثل وزش باد و باران بر محیط و اشیاء تأثیرگذار هستند. البته همانطور که در ابتدا اشاره شد، هنوز مشکلات احمقانه دست از سر این سری برنداشته و حتی مقدار آن ها نسبت به BF3 بیشتر هم شده است.
کاملاً مشخص است که موتور بازی هنوز کاملاً بهینه سازی نشده، زیرا تفاوت های فاحشی میان عملکرد پلتفرم ها به چشم می خورد. همچنین باگ ها و مشکلات فنی وحشتناکی در بازی به چشم می خورند که حتی در BF3 وجود نداشتند. در طول مراحل، بارها ممکن است که با صحنه هایی نظیر معلق بودن اجساد دشمنان و ادوات جنگی در بین زمین و آسمان و یا حتی رفتارهای عجیب و احقمانه ای همچون راه رفتن نیروهای خودی روی نرده ها و مکان های صعب العبور مواجه شوید که واقعاً مضحکانه هستند.
گذشته از سرعت فریم نه چندان پایدار که از ۳۰ بالاتر نمی رود، میزان برش تصاویر هم نسبتاً بالا است و بسیار به چشم می خورد. فارغ از تمامی این مشکلات، هوش مصنوعی بازی هم در نوع خود چالشی قابل ملاحظه محسوب می شود. البته نه به آن معنا که فوق العاده ظاهر شده، بلکه عملکرد ناقص و مشکل ساز آن است که حسابی روی اعصاب بازیکنان قدم می زند و باعث می شود تا چالش برانگیز باشد. بطور کلی، بخش گرافیکی BF4 مجموعه ای از تناقض های بزرگ و کوچک است که یکی به دیگری می چربد، اما استفاده از پلتفرم های قدرتمندتری همچون PC یا کنسول های نسل بعدی می تواند تجربه ای خوشایندتر از آنچه که گفته شد را برای شما به ارمغان بیاورد.
موسیقی/صداگذاری
پیش از انتشار BF4، سازندگان بسیار از سیستم پویای موتور خود و تأثیرات آن بر جنبه های سمعی و بصری سخن گفتند، بطوری که سطح انتظارات از این بازی به میزان زیادی بالا رفت. BF4 دارای افکت های صوتی فراوانی است که لازمه یک میدان جنگ طبیعی است. صدای شکلیک گلوله ها و اثراتی که بر محیط می گذارند، افنجارها، ماشین آلات جنگی و حتی جزئی ترین صداها در BF4 در نظر گرفته شده و شرایط خوبی دارند. در چنین وضیعتی، احساس حضور در یک نبرد واقعی از نظر سمعی، به بهترین نحو القا می شود. البته یک سری کم کاری همچنان احساس می شود و آن هم شبیه سازی صدای شلیک گلوله از اسلحه های مختلف است که به هیچ وجه نمی تواند با عنوانی همچون CoD و نسخه جدید آن رقابت کند.
انتظار می رفت که تحولات ویژه ای در این زمینه صورت گرفته باشد که متأسفانه اینطور نشده است. صداگذاری شخصیت ها نیز به شکل مناسبی انجام شده و از هنرپیشگان نسبتاً مطرحی همچون مایکل کنت ویلیامز (Michael Kenneth Williams) در نقش آیریش استفاده شده است. اما رکر همچنان یک شخصیت صامت است و هیچگونه دیالوگ خاصی از آن شنیده نمی شود. هر چند که چینش و انتخاب دیالوگ ها برای سایر شخصیت ها نیز چنگی به دل نمی زند و در چنین شرایطی ساکت بودن شخصیت اصلی شاید بهترین گزینه بوده است! موسیقی در BF4 یک امر تأثیرگذار است و از این نظر با یک عنوان کامل طرف هستیم. وجود ترک های خاطره انگیزی از مطرح ترین خواننده های غربی، حس متفاوتی از آنچه در خاطر دارید را به شما منتقل می کند و موزیک هایی که توسط یوهان اسکاگ (Johan Skugge) و جوکا رینتاماکی (Jukka Rintamäki) ساخته شده اند، بر هیجان آن و ارزش های گیم پلی می افزایند.
گیم پلی
سری BF از آن دسته عناوینی بوده که همواره در این آشفته بازار FPSها از تم مخصوص خود بهره جسته است. هر چند که این ویژگی در BF3 تا حدود زیادی قربانی همان الهاماتی شد که DICE از عنوان رقیب گرفته بود. اکنون BF4 بیش از گذشته نشان دهنده سایه سیاه CoD روی عناوین اینچنینی است. بسیاری از مراحل بازی، یادآوری نسخه های اخیر CoD است و نقاط مشترک بسیاری میان این دو یافت می شوند. گیم پلی BF4 ترکیبی از عناصر کلاسیک این سری و یک سری المان های بهره برداری شده از CoD است که به خوبی با هم آمیخته شده اند.
وجود برخی صحنه های سینمایی، روش مبارزات و ساختاری از نبردهای مستقیم و تاکتیکی را به عنوان شاخه های اصلی این نسخه می توان ترسیم کرد. البته شباهت بیش از حد به BF3 را نباید نادیده گرفت. اکنون تعداد میان پرده های هالیوودی بسیار بالا رفته و البته کارگردانی نسبتاً موفقیت آمیز سازندگان، این لحظات را در میان مراحل جا انداخته است. از این نظر، BF4 یک پیشرفت کامل نسبت به نسخه پیشین محسوب می شود. اسلحه ها به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر عناوین تیراندازی شناخته می شوند که خوشبختانه در این نسخه شاهد یک حرکت رو به جلوی مثبت در کل سری بوده ایم، زیرا تعداد و تنوع اسلحه ها افزایش چشمگیری پیدا کرده است. همچنین، یک سری آیتم های اضافه برای اسلحه ها در نظر گرفته شده که بی شک تداعی کننده آخرین نسخه های CoD هستند.
به عنوان مثال، برای هدف گیری بهتر در حالت Aim، می توانید ترکیبی از دو نوع دوربین متفاوت روی اسلحه خود بوجود آورید که برای اولین بار در Modern Warfare 3 شاهد معرفی این مکانیزم کاربردی بودیم. نکته دیگری که در این بین جالب توجه است، قرار دادن جعبه مهمات و انتخاب اسلحه به سبک Bad Company یکی از زیرشاخه های محبوب این سری است که می توانید با رسیدن به این جعبه ها، علاوه بر تجدید مهمات، انواع دیگری را انتخاب کنید. مراحل و نقشه ها بسیار بزرگتر شده اند و دیگر اکشن خطی بازی در ذوق نمی زند. همچنین در این دنیای نسبتاً گسترده و مراحل متنوع، روش های متعددی برای رسیدن به اهداف می توانید در نظر بگیرید. از طرفی، پررنگ تر شدن برخی مکانیزم های گذشته، همچون استفاده از وسایل نقلیه و ادوات جنگی، مانند جیپ و تانک، کمک شایانی به این موضوع کرده و Optionهای بیشتری پیش روی شما قرار می دهد.
در رابطه با بخش تاکتیکی، بجز یک دستور آتش، تقریباً نکته آنچنان تأمل برانگیزی وجود ندارد. فیزیک تخریب پذیر بازی نیز تأثیر بسزایی بر اکشن آن گذاشته و سرعت را افزایش داده است. البته BF4 نمی خواهد صرفاً یک اکشن متمرکز بر درگیری های مستقیم باشد و مراحلی از بازی طوری طراحی شده که حتی می توانید مقدار ناچیزی مخفی کاری کنید!!! هوش نه چندان خوب بازی هم در این اوقات بسیار به کارتان می آید و همانطور که گفته شد، از دید سربازان دشمن مخفی خواهید ماند! بخش Multiplayer این سری همیشه یکی از پرمخاطب ترین های شبکه های آنلاین بوده و اکثراً به خاطر ارائه یک تجربه پر و پیمان گروهی هست که سراغ این بازی می روند. از این نظر، BF4 همچنان یکی از برترین تجربه های گروهی به حساب می آید و تمامی حالت های گذشته را در قالب تجربه ای جدید برای دوستداران بازی های آنلاین ارائه می دهد. با این تفاسیر، گیم پلی BF4 با وجود بهبودی های صورت گرفته، همچنان کمی خشک و تکراری به نظر می رسد، اما این چیزی از ارزش های آن کم نمی کند.
نتیجه گیری
BF4 اکشنی مهیج با جنبه های بصری فوق العاده است که همچنان از نبود خط داستانی منسجم رنج می برد یا به تعبیری بهتر، نسخه ارتقاء یافته BF3 است که فارغ از بخش داستانی یکی از برترین تجارب چندنفره را ارائه می دهد و اگر آن را نادیده بگیرید، سهم عمده ای از جذابیت های بازی را از دست داده اید.
منبع : پردیس گیم
جنگ های صلیبی تا قرون وسطا را با سری بازی های Assassin’s Creed پشت سر گذاشتیم. با 2 قهرمان به نام های الطائر (Altair) و اتزیو (Ezio) آشنا شدیم که هر دوی آن ها ماجراهای خاص خودشان را دنبال کردند. این سری از بازی ها که به صورت سالانه راهی بازار می شوند، اکنون توانسته اند طرفداران بسیار زیادی برای خود دست و پا کنند و با ماجراهای خود بازیکنان را هیجان زده کنند. بعد از عرضه Assassin’s Creed II و نسخه های Spin-off آن، اینبار نوبت به نسخه سوم این سری رسیده است. بازی ای که به گفته Ubisoft کار ساخت آن از 3 سال پیش شروع شده و اکنون ما شاهد نتیجه نهایی آن هستیم.
داستان
بازی از جایی شروع می شود که دزموند مایلز (Desmond Miles) همراه با پدرش ویلیام (William)، ربکا (Rebecca) و شان (Shaun) به کمک Apple غاری را در شهر Boston پیدا می کنند. مکانی که تمام اتفاقات از آنجا شروع می شوند و وقوع رخدادی را پیش بینی می کند که در تاریخ 21 دسامبر 2012 رخ می دهد! اما دزموند به دلیل خونریزی از حال می رود و همراهانش مجبور می شوند تا او را در دستگاه Animus قرار دهند. از اینجا به بعد بازی اولین سورپرایزش را پیش روی شما قرار می دهد. دزموند در نقش فردی به نام هیتم کنوی (Haytham Kenway) قرار می گیرد. هیتم در لندن شخصی را به قتل می رساند و مدالی که به همراه دارد را می دزدد.
مدالی که به نام “Those who came Before” شهرت دارد و در شهر Boston واقع شده است. بازی به سال های 1720 به بعد می رود. هیتم از لندن به آمریکایی می آید که از کلونی های مختلف تشکیل شده است. او در دورانی قرار می گیرد که این قاره جدید در حال تجربه انقلابی است که سرنوشت دنیا را تغییر می دهد. او پس از رسیدن به Boston موفق می شود تا مکانی که به دنبال آن بوده را پیدا کند. در این بین، او با گروهی از سرخ پوست ها روبرو می شود و با زنی به نام زیو (Ziio) آشنا می شود. زیو به هیتم کمک می کند تا ژنرال براداک (Braddock) را از بین ببرند. هیتم به همراه زیو به غار مرموزی بازمی گردند، اما موفق به باز کردن آن نمی شوند. پس از این اتفاقات بازی به زمان حال بازمی گردد.
دزموند شرایط روحی سختی را تجربه می کند. پدرش با او خوب رفتار نمی کند و دزموند مانند یک موش آزمایشگاهی تنها وظیفه دارد که به خاطرات اجدادش بازگردد. پس از درگیری ای که دزموند با پدرش پیدا می کند، بازی دوباره به گذشته برمی گردد. کودک سرخپوستی به نمایش درمی آید که مادرش زیو و پدرش هیتم است. قبیله این کودک توسط یکی از دوستان هیتم که چارلز لی (Charles Lee) نام داشت، به آتش کشیده می شود و مادر کودک در این حمله وحشیانه کشته می شود. بازی به سال های آینده و زمان جوانی آن کودک می رود. سرنوشت برای او ماجراهای تازه ای رقم زده است.
آن کودک که کانر (Connor) نام دارد توسط الهه مرموز این سری از بازی ها به ماجراجویی جدیدی فراخوانده می شود. کانر ناخواسته درون ماجرایی قرار می گیرد که خطرات زیای در آن هستند. او برای پیدا کردن جواب سوالاتش، راهی Boston می شود و به نزد فردی به نام آشیل (Achilles) می رود. فردی که قبول می کند تا کانر را به یک Assassin جدید تبدیل کند، به همین منظور، او باید بتواند با Templarها مبارزه کند و افراد کلیدی آن ها را از بین ببرد. افرادی که در بینشان نام هیتم کنوی هم دیده می شود. بازی با بیان این اتفاقات شروع می شود. در چند ساعت اول، بازی بیشتر سعی می کند تا شما را با شرایط جدیدی که روبرو می شوید، مواجه کند.
محیط ها و زمان بازی تغییر کرده اند و به همین دلیل نیاز به این موضوع که بازیکنان کم کم با محیط و داستان بازی ارتباط برقرار کنند، به شدت حس می شد و سازندگان نیز به خوبی توانسته اند این کار را انجام دهند. آن ها به یکباره شما را در تاریخی جدید قرار نداده اند و کنترل یک شخصیت جدید را بدون معرفی کامل او به شما نداده اند. بازی به خوبی با نمایش دادن یک پیش زمینه از اتفاقات رخ داده، شما را درگیر خودش می کند. همچنین سوال های زیادی به وجود می آورد که از بین آن ها می توان به این موضوع اشاره کرد که آیا پدر کانر واقعاً یک Templar بوده؟
از طرف دیگر بازی قصد دارد تا شخصیت دزموند نیز به یک تکامل برسد. در این شماره با آخرین حضور دزموند مواجه خواهیم بود و به همین دلیل قسمت های بسیار مهمی از نظر داستانی را با دزموند تجربه خواهید کرد. در این نسخه بیش از نسخه های قبلی با دزموند ارتباط برقرار می کنید و درباره این پسر ولگرد که اکنون قصد نجات دنیا را دارد، اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد. روند داستانی بسیار جالب است. همچنان اسرار زیادی در بازی وجود دارند که باید به آن ها پی ببرید. محیط های جدید و شخصیت های تازه، همواره شما را جذب خودشان می کنند.
گرافیک
موتور ارتقاء پیدا کرده Anvil که در این بازی به نام Anvil Next شناخته می شود، باعث شده که این نسخه از نظر گرافیک بسیار زیبا، چشم نواز و شگفت انگیز باشد. یک بازی Open-World بسیار وسیع که واقعاً نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت. محیط های بازی پرجزئیات طراحی شده اند. رنگ پردازی ها بسیار متنوع صورت گرفته اند و محیط های بازی را بسیار جذاب و گیرا نشان داده اند. طراحی محیط های جنگلی و طبیعت بی نظیری که در این بازی مشاهده می کنید، از دیگر قسمت های شگفت انگیز آن به حساب می آید. طراحی شهرها نیز که دیگر جای خودش را دارد.
شهرهای شلوغ و پرجمعیت و انسان هایی که هر کدام در حال انجام دادن کار خاصی هستند، سریعاً نظر شما را به خودشان جلب می کنند. کیفیت بافت های بازی بسیار خوب است و این موضوع زیبایی آن را دو چندان کرده است. باید به طراحی بسیار خوب شخصیت های بازی نیز اشاره کنیم. شخصیت ها بسیار پرجزئیات و عالی طراحی شده اند. استفاده از انیمیشن های بسیار زیاد، نرم و روان برای آن ها باعث شده که شخصیت ها بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرند. از طرفی، طراحی صورت شخصیت ها نسبت به نسخه های قبلی واقعاً پیشرفت کرده و به خوبی می توانید احساس در صورت ها را مشاهده می کنید. تغییرات آب و هوایی نیز باعث شده که مناظر بسیار زیبایی را در بازی مشاهده کنید. جلوه های ویژه بازی نیز واقعاً خوب از کار درآمده اند.
فیزیک بسیار خوب، انفجارها، تخریب ها و یا آتش و دود ناشی از شلیک گلوله سلاح ها، آنقدر خوب طراحی شده اند که بازی را بسیار زیباتر از حد انتظار کرده اند. نورپردازی نیز از دیگر قسمت های شاهکار بازی به حساب می آید. می توانیم به این موضوع اشاره کنیم که نورپردازی بیشترین سهم از زیبایی بازی را در اختیار داشته است. محیط های جنگلی و برفی، شهرها، مکان های تاریک و... به مدد نورپردازی بسیار عالی، خیره کننده هستند. همین موضوع باعث خلق سایه های بی نظیری در بازی شده که به صورت داینامیک روی شخصیت ها و محیط بازی تأثیر می گذارند.
طراحی دریا نیز از دیگر قسمت های شگفت انگیز ACIII به حساب می آید. این موضوع زمانی جلب توجه می کند که در شرایط طوفانی، در حال مبارزه با سایر کشتی ها هستید. طراحی لباس ها در سطح بسیار بالایی قرار دارد. جالب اینجاست که این لباس ها به صورت چند تکه طراحی شده اند و روی یکدیگر قرار می گیرند. این موضوع در زمانی که شخصیت بازی در حال دویدن است به خوبی دیده می شود و می توانید مشاهده کنید که لباس ها به صورت جدا از هم طراحی شده اند و نسبت به حرکات شخصیت بازی، تکان می خورند. همچنین وجود جانداران مختلف که نام بردن آن ها باعث شکل گیری یک لیست بلند بالا می شود، نیز در طول بازی جلب توجه می کند.
موسیقی/صداگذاری
سری بازی های Assassin’s Creed در قسمت موسیقی همیشه عالی بوده اند و آهنگ های بسیار زیبایی که برای آن ها ساخته می شده، زیبایی بازی را در خودشان انعکاس می داده اند. اما در Assassin’s Creed III دیگر خبری از ساخته های جسپر کید (Jasper Kyd) نیست و بجای او لورن بالف (Lorne Balfe) حضور دارد. درباره بالف می توانیم بگوییم که او در ساخت موسیقی های نسخه قبلی این سری نیز با کید همکاری داشته و برای بازی های مختلفی آهنگسازی کرده است. موسیقی هایی که بالف برای بازی ساخته، همان حسی را دارد که انتظار شنیدن آن ها را در یک AC داریم. تنوع آن ها بسیار عالی است و در شرایط مختلف به خوبی شما را در فضای بازی قرار می دهند. از طرف دیگر، صداگذاری خوبی روی شخصیت های بازی صورت گرفته که به مدد Mo-Cap، دیالوگ ها بسیار خوب و هماهنگ با حرکات صورت دیده می شوند. افکت های صوتی بازی نیز آنقدر خوب از کار درآمده اند که نظر شما را به خودشان جلب کنند. توجه به صداهای مختلف و ریزه کاری های این قسمت نیز از جمله نکات بارز بازی در این قسمت به حساب می آید.
گیم پلی
گیم پلی Assassin’s Creed III در حالت کلی همانند نسخه های قبلی است و به همان اندازه و شاید بیشتر هیجان انگیز و نفس گیر از کار درآمده است. وجود چند شخصیت برای بازی کردن، اولین موضوع بسیار جالب بازی به حساب می آید. البته شاید مدت زمان بازی کردن با شخصیت هیتم بسیار کمتر از کانر باشد، اما همین موضوع نیز باعث شده تا بازی دارای تنوع خاص خودش باشد و روند جالب توجه تری داشته باشد. چرا که هر دوی این شخصیت ها دارای قدرت های مخصوصی هستند که در طول بازی به آن ها پرداخته می شود. روند اکشن، سریع و جذاب دنبال می شود. اجرای ضربه های ترکیبی مختلف در زمان مبارزه ها از جمله نکات بسیار خوب بازی به حساب می آید.
با هر سلاح، مشاهده می کنید که شخصیت اصلی ضربه های جدیدی را اجرا می کند. تعداد و تنوع این ضربه ها آنقدر بالا است که در زمان مبارزه ها همیشه چیزهای جدیدی مشاهده می کنید و غافلگیر می شوید. ضربه های آخر نیز بسیار هیجان انگیزتر و خشن تر شده اند. انجام مأموریت های مخفی-کاری، خراب کاری در پایگاه های دشمن و... نیز همچنان در بازی دیده می شوند. البته برای اینکه مأموریت ها برای بازیکنان چالش برانگیز باشند، در هر مأموریت از شما خواسته می شود تا کارهای مختلفی را به صورت دلخواه انجام دهید. به طور مثال، نکشتن سربازها در طول آن مرحله از جمله این کارها خواهد بود. البته انجام ندادن آن ها تأثیری روی روند کلی مأموریت ندارد.
در کنار این قسمت ها، بخش جدیدی طراحی شده که واقعاً نظر شما را به خودش جلب می کند و به نوعی نوآوری بزرگ بازی به حساب می آید. مبارزه های دریایی را برای اولین بار در این بازی مشاهده می کنید که در دریاهای پرتلاطم و طوفانی دنبال می شوند و در آن ها امواجی را مشاهده می کنید که ممکن است شما و کشتی را در هم بشکند. در زمانی که در شهرهای مختلف بازی در حال گشت و گذار هستید، می توانید مردم را مشاهده کنید که هر کدام از آن ها کارهای مختلفی انجام می دهند. کارهایی که اصلاً تکراری نیستند و در نوع خود بسیار جالب است. این موضوع آنقدر طبیعی از کار درآمده که حس کنید در یک شهر واقعی حضور دارید و مردم نیز در حال انجام دادن کارهای روزمره خود هستند. البته وجود باگ های متعدد در گیم پلی و در مبارزه ها باعث شده این بازی با مشکلات همیشگی اش روبرو باشد، اما در حالت کلی، بازی بسیار روان تر و بهتر از نسخه های قبلی دنبال می شود.
نتیجه گیری
Assassin’s Creed III همان طور که اصل و نسب تازه ای را برای شخصیت اصلی خود به وجود آورد، خون تازه ای را به رگ این سری تزریق کرد. خداحافظی با قسمت های گذشته ما را به نسخه های جدید امیدوار کرده است. ACIII آنقدر سرگرم کننده است که می تواند حدود 40 ساعت شما را پای خودش نگه دارد و کاری کند که گذر زمان را حس نکنید. البته وجود مشکلاتی در گیم پلی بازی باعث شده تا ما نتوانیم امتیاز کامل را به این بازی بدهیم.